نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

دیدگاه متفکران یهودی درباره اندیشه قوم برگزیده (3)


دیدگاه دانشمندان یهودى در قرون وسطا
دانشمندان یهودى در قرون وسطا درباره معناى برگزیدگى دو نظریه کاملا متفاوت ارائه کرده اند. بر اساس یک نظریه، افراد قوم اسرائیل به لحاظ روحى، متفاوت از دیگر انسان ها و برتر از آنان خلق شده اند. یهودا هالوى، که برجسته ترین طرفدار این نظریه است، مدعى است که ساختار روحى یهودیان به طور کلى با دیگران تفاوت دارد. هر فرد یهودى قدرت نبوت را به ارث برده است و این امر او را قادر مى سازد تا از فکر و اراده خدا آگاه شود. دیگران، حتى اگر به آیین یهود درآیند، این قدرت را به دست نمى آورند. این اندیشه حتى در متون عرفانى قرون وسطایى یهود دیده مى شود. در متون قبالایى، به ویژه کتاب معروف زوهر تفاوت جوهرى یهودیان با غیریهودیان مورد تأکید قرار گرفته است. بر اساس این متون، روح غیریهودیان متعلق به جهان زیرین است که جایگاه شیاطین است، در حالى که روح فرد یهودى دست کم قابلیت رسیدن به ساحت امور الاهى را دارد. گاهى این عارفان اندیشه برگزیدگى را با مسئله گناه نخستین پیوند داده اند. آنها با استناد به یک سنت تلمودى، مى گویند که حوا به وسیله مار شیطان آبستن شد و در نتیجه، فرزندان او معیوب شدند، تا این که تجلى خداوند در سینا آن عیب را از بنى اسرائیل برطرف کرد، اما دیگران نیمه شیطان و نیمه انسان باقى ماندند. اما این بیان با یک مشکل جدى روبرو است و آن این که، بر اساس تلمود، نوکیشان یهودى با دیگر یهودیان هیچ تفاوتى ندارند. در این صورت، چگونه تغییر کیش آنان مى تواند سرشت و ذات آنان را عوض کند؟ کتاب زوهر این مشکل را این گونه حل مى کند که نوکیشان در هنگام تغییر کیش، روحى جدید را از جانب آسمان دریافت مى کنند، هر چند این روح از روح یهودیان اصلى پست تر است. دیگر عالمان قبالایى مى گویند نوکیشان در واقع قبلا روحى یهودى داشته اند و در اثر فشار دیگران تغییر کیش داده اند و اکنون به کیش اصلى خود بازمى گردند. در واقع، همان روح پنهان است که دوباره او را به یهودیت بازمى گرداند.


دیدگاه موسى بن میمون و سعدیا بن یوسف
اما دانشمندان بزرگى مانند موسى بن میمون و سعدیا بن یوسف این برداشت از برگزیدگى را قبول نداشته اند. ابن میمون مى گوید پیام کتاب مقدس، جهانى است و به قوم اسرائیل اختصاص ندارد. برگزیدگى قوم به معناى برترى یا تقدس ذاتى نیست. فقراتى از کتاب مقدس که به این امر پرداخته اند، تنها بر یک گزینش مشروط دلالت دارند، نه بیش از آن. قوم اسرائیل براى تکلیف و وظیفه اى خاص برگزیده شده است، و این هرگز بدان معنا نیست که این قوم داراى حقوقى خاص یا ویژگى هایى خاص است. برترى و تقدس به قوم اسرائیل تاریخى و افراد خارجى تعلق ندارد، بلکه به یک اسرائیل اسطوره اى، که به عنوان یک مدل و آرمان در نظر گرفته مى شود، تعلق دارد. این برگزیدگى با اطاعت از دستورهاى خداوند ورعایت شریعت تحقق مى یابد، درحالى که سرپیچى از دستورهاى خدا خفت و ذلت را درپى دارد. سعدیا بن یوسف نیز با برترى ذاتى و ماهوى قوم اسرائیل مخالف است. او مى گوید برگزیدگى قوم از این جهت است که تورات به طور کامل به آنان داده شده است. به اقوام دیگر هم توراتى داده شده است، اما تورات کامل به قوم اسرائیل داده شده است. اگر به عنوان فردى بى طرف به مجموعه عهد قدیم نظر افکنده شود و بین این دو دسته از دانشمندان یهودى داورى شود، به نظر مى رسد که حق را باید به دسته دوم از این دانشمندان داد.
دیدگاه یهودیان اصلاحگر درباره برگزیدگى یهودیان اصلاحگر پاره اى از مناسک و مراسم یهودیت را تعدیل و اصلاح کردند. آنان از افکار نژادپرستانه یهودیان افراطى و نیز افکار افرادى نظیر هرتسل، که به تأسیس کشور اسرائیل انجامید، حمایت نکردند و معتقدند یهودیان در هر جایى که هستند، باید از آداب و رسوم مردم همان کشور پیروى کنند. اصلاحگرها نمازها را کوتاه کرده، به زبان محلى خود و نه زبان عبرى مراسم و مناسک دینى را به جاى مى آورند و به هنگام اجراى مناسک و مراسم کلاه بر سر ندارند و زن و مرد در کنار یکدیگر قرار مى گیرند و سرودها را با ساز مى سرایند. شاید بتوان گفت محل عبادت آنان به کلیسا شبیه تر است تا کنیسه. اصلاحگران هرگز به یک ملت به معناى سیاسى کلمه اعتقاد ندارند و همواره یهودیان آواره را تشویق مى کنند که حول محور تورات گردهم آیند نه سرزمین. به عبارت دیگر، بیشتر جنبه معنوى اتحاد قوم پراکنده یهود را در سردارند و این یکى از آرمان هاى قوم یهود است. هیرش در این زمینه مى گوید:همه هدف عصر مسیحایى این است که ما به آسانى بتوانیم نمونه اى از بنى اسرائیل را، بهتر از آنچه پدران ما در گذشته نشان داده بودند، ارائه دهیم و تمام نژادها دست در دست هم از طریق شناخت خداى واحد، در یک برادرى جهانى به هم بپیوندند. با حفظ این طبیعت کاملا معنوى، ملت اسرائیل مى تواند صمیمى ترین اتحاد را با دولت ها برقرار کند. منتها با این تفاوت که در حالى که دیگران مى کوشند از دولت ها منافع مادى مانند پول و برخوردارى از بهترین ها را به دست آورند، ملت اسرائیل به این امور تنها به عنوان ابزار انجام رسالت انسانى خود نگاه مى کند.

نظرات متألهان مسیحى راجع به برگزیدگى
در میان متألهان مسیحى سه نظریه در باب برگزیدگى قوم یهود وجود دارد. نظریه رایج این است که در مقطع زمانى معینى، دوره عهد عتیق، یهودیان قوم خاص خدا بودند، ولى وقتى که از قبول مسیح سر باز زدند، این امتیاز را از کف دادند و کلیسا جاى آنها را گرفت. نظر دوم، نظر کسانى است که از این هم فراتر رفته، معتقدند یهودیان به علت این که مسیح را بر دار آویختند، براى همیشه مورد لعنت خدا قرار گرفته اند. نظر سوم، نظر کارل بارت است. او به هیچ یک از این نظریات وقعى نمى نهد و معتقد است که از همان آغاز، یهودیان در اثر لطف و فیض الاهى انتخاب شدند نه به علت خوب بودن خودشان یا برخوردارى از امتیازات دیگر. به گفته او، مسیحیان هم به فیض خدا متکى اند. بنابراین کسانى که عدم پایبندى و التزام یهودیان به فرمان هاى الاهى را علت محرومیت آنها از قوم خدا بودن مى دانند، باید به لوازم این حرف در باره مسیحیان هم تن دهند؛ زیرا آنها هم همیشه ملتزم به دستورات خدا نبوده اند. از این رو، براساس گفته فوق هیچ تضمینى وجود ندارد که خدا به وعده هاى خود در قبال آنها عمل کند.
برگزیدگى و سرزمین یهود از آنجا که یهودیان معتقدند که خدا در قوم و زمین حلول کرده، به وحدت خدا، قوم و سرزمین معتقدند. از سرزمین اسرائیل به عنوان زمین پروردگار، سرزمینى که خدا باید از آن مراقبت کند و سرزمین برگزیده یاد شده است. خدا در سرزمین برگزیده ساکن است و این سرزمین مقدس بر همه سرزمین هاى دیگر برترى دارد چون سرزمین قوم برگزیده است. تعالیم تورات تنها در این سرزمین عملى مى شود و سکونت در آن به مثابه ایمان است: «کسى که داخل سرزمین اسرائیل شود مؤمن به حساب مى آید، اما کسى که بیرون آن به سر مى برد انسانى است که خدایى ندارد. » در تلمود نیز آمده است کسى که بیرون از سرزمین اسرائیل زندگى کند مثل بت پرستان است و نیز آمده است هرکس چهار ذراع در سرزمین اسرائیل بپیماید از گناه پاک مى شود و یا این که ساکنان آن بیمار نخواهند شد و آمرزیده خواهند گشت. شعایر دینى یهود ارتباط زیادى با سرزمین موعود دارد، به گونه اى که نماز باران و غیره در سرزمین موعود باید انجام گیرد. دعاها و مراسم عید فصح حول محور خروج از مصر و ورود به سرزمین موعود دور مى زند. یهودیان وعده ملاقات در عید سال بعد را در اورشلیم به هم مى دهند و از بین هیجده دعا مهم ترین آن دعایى است که متضمن آمدن ماشیح در آخرالزمان به سرزمین موعود است. حتى در زمان حاضر بعضى از یهودیان جهان به دنبال تربت سرزمین موعودند تا بعد از مرگش بالاى قبرشان بگذارند. در سرزمین موعود تاریخ پایان مى پذیرد، زیرا یهودى ها تحت رهبرى ماشیح به آن جا برمى گردند. همچنین سرزمین موعود مرکز جهان است، هم چنان که یهودیان در بین بیگانگان به سر مى برند. صحبت هاى فراوان پیراون مسئله سرزمین به اندیشه اى الاهى تبدیل شده است. یکى از مشکلات سرزمین موعود، محدوده آن است. در باب محدوده آن، سخن بسیار است. در سفر پیدایش محدوده سرزمین مقدس به این ترتیب مشخص شده است: «در آن روز خدا با ابراهیم عهد بست و گفت این زمین را از نهر مصر تا نهر عظیم یعنى نهر فرات به نسل تو بخشیده ام» (پیدایش، 15:18). در سفر اعداد نقشه و محدوده سرزمین موعود به گونه اى متفاوت ترسیم شده است. حاخام ها این مشکل را با تشبیه سرزمین موعود به پوست شتر حل کرده اند، همان گونه که پوست شتر هنگامى که شتر گرسنه و تشنه است جمع مى شود و هنگامى که سیر و سیراب است انبساط پیدا مى کند، سرزمین مقدس هرگاه ساکنان یهودى از آن هجرت کنند محدود و کوچک مى شود و هنگامى که یهودیان سایر ممالک در آن رحل اقامت افکنند و به سرزمین مقدس هجرت کنند توسعه مى یابد.
مشکل دیگر این سرزمین الوهى و مقدس مسئله ملکیت آن است. در طول تاریخ سرزمین مقدس، بیشتر اقوام غیرمقدس در آن سرزمین سکنا گزیده اند. از ابتداى تاریخ آن تا هزار سال قبل از میلاد اقوام کنعانى و فلسطینى در آن اقامت داشتند. یهودى ها فقط در چند سده بر آن جا سیطره داشته اند و بعد سایر اقوام حاکم شدند، به گونه اى که در سال هفتاد قبل از میلاد تقریبا اثرى از آنان نبود. متفکران یهودى همواره تلاش کرده اند که این مشکل را حل کنند.
حاخام راشى عبارت آغازین تورات را نقل مى کند، آن جا که خدا مى گوید: «خدا در ابتدا آسمان ها و زمین را آفرید» (پیدایش، 1:1). او با اشاره به آیه اى از مزامیر که مى گوید: «قوت اعمال خود را براى قوم خود بیان کرده است تا میراث امت ها را به ایشان عطا فرماید» (مزامیر، 111:6) مى نویسد: خداوند به جماعت اسرائیل و تمام جهانیان خبر داد که او خالق هستى است و از این رو اختیاردار و مالک مخلوقات است و هرگونه که بخواهد آن را تقسیم خواهد کرد، لذا اگر مردم به یهودى ها بگویند که شما از آن رو اشغالگر هستید که با جنگ و خونریزى سرزمین اسرائیل را از دست ساکنان یعنى ملت هاى هفت گانه کنعان گرفته و غصب کرده اید، در پاسخ به آنان باید گفت: این سرزمین همچون تمام دنیا ملک خداست و خدا آن را به ما بخشیده است: «و زمین غربت تو یعنى تمام زمین کنعان را به تو و بعد از تو به ذریت تو به ملکیت ابدى دهم و خداى ایشان خواهم بود» (پیدایش، 17:8). خلاصه آنکه سرزمین مقدس خارج از تاریخ و جزئى از آسمان و زمین است که خداوند آن را قبل از تاریخ خلق کرده و خدایى که در طبیعت و تاریخ حلول کرده، حق تصرف در هر دو دارد. مارتین بوبر نیز همین منطق را در عصر جدید براى توجیه سلطه صهیونیست ها بر سرزمین موعود به کار گرفته است. نهضت اصلاحگراى یهودى هیچ گونه اشاره اى به سرزمین موعود و بازگشت به آن در دعاها نمى کنند، در حالى که ارتودکس ها و محافظه کاران بر اهمیت ارتباط ازلى و رابطه رمزى بین یهودیت و سرزمین موعود تأکید مى کنند (همان، 79). همان طور که ناف، مرکز انسان است، سرزمین اسرائیل مرکز جهان است و اورشلیم مرکز سرزمین اسرائیل و معبد مرکز اورشلیم و قدس الاقداس مرکز آن. از ده قسمت حکمتى که به جهان آمد، سرزمین مقدس نه قسمت آن را گرفت. سرزمین اسرائیل مقدس تر از تمام سرزمین هاى دیگر است. هواى سرزمین اسرائیل انسان را عاقل و حکیم مى سازد یا گفته شده است که از ده قسمت زیبایى که به جهان آمد، نه قسمت از آن اورشلیم و یک قسمت براى بقیه سرزمین هاست. اورشلیم نور جهان است و ملت ها با نور شما حرکت مى کند.

انتظار مسیح موعود و برگزیدگى
وقتى خدا در کوه سینا بر موسى و بنى اسرائیل تجلى کرد بین خدا و اسرائیل پیوندى صورت گرفت و این عقد و پیمان بین آنان مسجل شد و آسمان و زمین بر آن گواهى دادند. اینک به طور طبیعى این سؤال پیش مى آید که اگر چنین پیوندى بین خدا و اسرائیل صورت گرفته و اگر به تعبیر تورات این قوم، قوم خاص و مقدس خدا گشته اند، چرا در طول تاریخ تحت آزار و اذیت اقوام دیگر قرار گرفته، از حقوق طبیعى و انسانى خویش محروم گشته اند و هماره به دور از خانه و کاشانه خود در آوارگى بسر مى برند؟ برخى از یهودیان در پاسخ به این سؤال گفته اند: برگزیدگى قوم یهود در واقع مسئولیتى بوده که خداوند بر دوش آنان نهاده است، ولى چون در مقابل فرمان هاى الاهى سر تسلیم فرود نیاوردند، به انواع بلایا گرفتار آمدند. در دفاع از وضعیت اسف بار قوم یهود گفته اند که خطاها و گناهان یهودیان بیشتر از سایر امت ها نیست و طاعت ایشان کمتر از بقیه نمى باشد، اما مصائب آنان به علت این است که برگزیدگى و انتخاب آنان به عنوان قوم برتر مسئولیت ایشان را سنگین تر کرده و به موجب آن مى بایست طاعات بیشترى انجام مى دادند و دعوت حق را اجابت مى کردند، ولى چون چنین نکردند، به این بلایا گرفتار آمدند. به باور بسیارى از اندیشمندان، اعتقاد به ماشیح، مسیح موعود، از همین اندیشه قوم برگزیده نشأت گرفته است، زیرا یهودیان در عمل دیدند از وعده هاى الاهى خبرى نشد و سرنوشت آنان نه تنها بهتر از بقیه امت ها نیست، که ازحقوق طبیعى نیز محروم گشته اند و در جایگاهى که کتاب مقدس براى آنان ترسیم کرده قرار نگرفته اند. اندیشمندان یهودى براى رفع این تعارض، موضوع مسیح منتظر را مطرح کردند. به اعتقاد آنان مسیح منتظر یک انسان عادى نیست، بلکه انسانى آسمانى است که هم زمان طبیعت الوهى ـ بشرى را درخود جاى داده است. او قبل از دهر خلق شده و تا ساعت معین در آسمان خواهد ماند. با مراجعه به کتاب مقدس معلوم مى شود که این اندیشه بعد از افول دولت یهودیان و اسارت بابلى شکل گرفت.

نظرات 1 + ارسال نظر
حمیدرضامیررکنی 29 مرداد 1390 ساعت 02:03 ب.ظ http://www.ym313.blogfa.com

سلام!
عبادات قبول!
با بخش دوم مقاله ی (خزران;سیزدهمین قبیله ی بنی اسرائیل!)بروزم!
نظر یادتون نره!
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد