نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

عقیده و اقدامات عملی یهود در مورد اسلام

بعضی از افکار یهودیان نسبت به اسلام در قرآن کریم آمده است که قرآن با شدت با این افکار مقابله می کند. از لابه لای این افکار می توان با عقاید یهود نسبت به مسلمانان و حتی غیر مسلمانان آشنا شد.

عقاید یهود در قرآن
از جمله عقاید یهودیان که در قرآن کریم به آن اشاره دارد، عدم عذاب دائمی برای یهودیان، پول پرستی یهود، جواز تصرف و غصب اموال عرب، نژاد پرستی و. .. می باشد.
الف. عدم عذاب دائمیاین عقیده یهود که خداوند آنها را برای همیشه عذاب نمی کند در آیه 80 سوره بقره آمده است و قرآن کریم از زبان آنها نقل می کند که می گفتند « هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی به ما نخواهد رسید» و در همین آیه خداوند جواب آنان را می دهد که ای پیامبر به آنها بگو « آیا پیمانی از خدا گرفته اید و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمی ورزد یا چیزی که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟!» آری در این آیه شریفه ضمن بیان عقیده آنها با یک بیان منطقی پندار آنها را باطل می کند و می فرماید: این گفتار شما از دو حال خارج نیست یا باید عهد و پیمان خاصی از خدا در این زمینه گرفته باشید که نگرفته اید و یا به خدا دروغ و تهمت می بندید! در نتیجه این عقیده و امتیازطلبی آنها، با هیچ منطقی سازگار نیست، زیرا هیچگونه تفاوتی در میان انسانها از نظر کیفر و پاداش اعمال در پیشگاه خدا وجود ندارد. و قانون مجازات، تبصره ای به نفع یهود نمی خورد.



مطالب مرتبط:

علل و عوامل کارشکنی یهودیان علیه پیامبر اسلام

حوزه های کارشکنی یهود علیه پیامبر اکرم (ص) (1)

حوزه های کارشکنی یهود علیه پیامبر اکرم (ص) (2)

نتایج کارشکنی های یهود علیه پیامبر اسلام
نحوه برخورد پیامبر اکرم (ص) با کارشکنی های یهود


ب. پول پرستی یهود و تفکر مادی در تاریخ بشر، ملتی در پول پرستی و مال اندوزی همچون قوم یهود دیده نشده است. شاید هم علت آن تفکر مادی پیروان این دین باشد که بجز ظاهر زندگی مادی به چیز دیگر ایمان نداشته و زندگانی جاویدان سرای دیگر، از نظر آنها مفهومی ندارد. و لذا شهید مطهری می فرماید: یهود معتقد به معاد نیست. به هر حال آیه 96 بقره این صفت و تفکر مادی آنها را بیان می کند و چنین می فرماید: « آنها را حریص ترین مردم حتی حریص تر از مشرکان بر زندگی(این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آنها دوست دارد که هزار سال عمر کند... البته منظور از هزار سال، طولانی ترین عمر است و کلمه هزار، کنایه از بسیاری است؛ چون در عرب آخرین مراتب عدد از نظر فردی است و بیش از آن اسم جداگانه ندارد بلکه با تکرار(هزار هزار) و یا ترکیب(ده هزار و صد هزار) تعبیر می شود.
ج. نژاد پرستی: این عقیده یهود که خود را نژاد برتر می دانند بر سایر عقاید آنها مانند چتری سایه افکنده است، تا جایی که حتی آئین حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را در نژاد خود محصور ساخته اند و اگر کسی از غیر نژاد یهود بخواهد این آئین را بپذیرد برای آنان جالب نیست و لذا در میان ملل دیگر، تبلیغی نداشته و ندارند و آیین یهود را آیین انحصاری خویش دانسته اند. همین وضع خاص آنها سبب شده که در انظار سایر ملل منفور شوند، زیرا مردم دنیا کسانی را که برای خود امتیازی قائل باشند هرگز دوست ندارند. و ما می بینیم اسلام شدیدا با آن مبارزه می کند چون نژاد پرستی، شعبه ای از شرک است. از جمله آیاتی که نژادپرستی آنها را تأیید می کند، آیه 6 سوره جمعه می باشد که خداوند چنین می فرماید: « ای پیامبر» بگو: ای یهودیان اگرگمان می کنید که(فقط) شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس اگر راست می گویید، آرزوی مرگ کنید.؛ خداوند متعال این ادعای دروغین آنها را رد می کند و می فرماید: اگر شما راست می گویید و دوست خاص او هستید، پس چرا اینقدر به زندگی دنیا چسبیده اید؟ چرا اینقدر از مرگ وحشت دارید؟ چون گفتیم یکی از عقاید آنها تفکر مادی و پول پرستی است و این دلیل بر این است که در ادعای خودشان صادق نیستند. آیه دیگری که نژادپرستی آنها را تأیید و بر آن خط بطلان می کشد آیه 18سوره مائده است که در این آیه چنین می خوانیم: « و یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم بگو(ای پیامبر) پس چرا خدا شما را به خاطر گناهانتان مجازات می کند؟ بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که خداوند آفریده است. او به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می بخشد و هر کس را که بخواهد (و مستحق بداند) مجازات می کند». با توجه به این آیه شریفه، تنها یهودیان ادعای دوستی و فرزندی خدا را نمی نمودند بلکه مسیحیان نیز در این عقیده با یهودیان شریک بودند.

د: جواز تصرف و غصب اموال عرب
عقیده دیگر گروهی از یهودیان این است که آنها می توانند اموال عرب و حتی سایر ملل را تصاحب کنند و می توانند در اموالی که در نزد آنها به امانت نهاده شده است تصرف کرده و در امانت خیانت کنند. این مطلب از آیه 75 سوره آل عمران فهمیده می شود. آیت الله مکارم شیرازی ذیل این آیه می گوید: جمعی از یهود عقیده داشتند که مسؤول حفظ امانتهای دیگران نیستند حتی حق دارند امانات آنها را تملک کنند، آنها می گفتند ما در تصرف و غصب اموال عرب مجاز و مأذون هستیم، زیرا آنان مشرکند و پیروی از مرام موسی ندارند.

عقاید یهود در تلمود
تلمود: شرح تورات عهد عتیق می باشد. در این کتاب آداب و تعالیم و عقاید یهود آمده است که شاید بتوان گفت: این عقاید به یهودیان امروز که تورات خود را تحریف کرده اند بسیار نزدیک می باشد از جمله مواردی که در این کتاب آمده است عبارتند از:
1. امتیاز ارواح یهود بر غیر یهود به این جهت است که ارواح یهود، جزئی از خدا هستند اما ارواح غیر یهود، ارواح شیطانی و شبیه به ارواح حیوانات است و نطفه غیر یهودی مانند نطفه دیگر حیوانات می باشد.
2. بر فرد یهودی لازم است که تمام کوشش خود را صرف جلوگیری از حیات و پیشرفت دیگر ملتها بنماید تا قدرت مطلق تنها برای آنها باشد. ... پیش از آنکه یهود بر همه ملتها پیروز شود لازم است که جنگ به حالت خود باقی باشد.
3. یک فرد یهودی در نزد خدا، از ملائکه بالاتر است و اگر یهودی، آفریده نشده بود برکت از زمین می رفت و باران نمی بارید و خورشیدی آفریده نمی شد. ملتهای دیگر مانند سگ هستند و سگ از غیر یهودی بالاتر است.
4. افراد صالح غیر یهودی را بکش. بر یهودی حرام است که غیر یهودی را از مرگ نجات بدهد.
5. کشتن و غصب مال غیر اسرائیلی، بر اسرائیلی ها جایز، بلکه واجب است.
6. املاک غیر یهود مانند مال متروک است و یهودی حق دارد، آنها را تملک کند.
7. خداوند به یهودیان اجازه داده است که فرآورده های غیر یهودی را مالک شوند.
8. کشتن افراد مسیحی، لازم است از ناحیه یهودیان عملی گردد.
9. ما تنها ملت برگزیده خدا در زمین هستیم. خداوند به خاطر لطفی که به ما داشته است حیواناتی از جنس انسان که عبارت از سایر ملل باشند برای ما آفریده و آنها را مسخر ما ساخته است زیرا خداوند به خوبی می دانسته که ما نیازمند دو نوع حیوان هستیم: یک نوع حیوان لال، مانند چهارپایان و پرندگان، و یک نوع حیوان ناطق، مانند مسیحی ها مسلمانها، بودایی ها و سایر ملل از شرق و غرب»

پس از مجموع عقاید این چنینی آنها استفاده می شود که عقیده یهود در مورد مسلمانها و اسلام و خصوصا شیعه مانند سایر انسان های غیر یهودی است یعنی مسلمانها مثل سایر ملل مانند حیواناتی که در اختیار آنها هستند، آفریده شده اند. غصب اموال جایز و کشتن آنها واجب می باشد و یهودی ها می توانند فرآورده های مسلمانان را تملک کنند. و این عقاید همانطور که گفتیم از نژاد پرستی آنها سرچشمه می گیرد. و برای رسیدن به اهداف و عقاید خود، با اسلام و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ برخورد کردند در حالی که در کتاب آسمانی آنها نشانه های پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده بود، بعد از ظهورش او را تکذیب کردند. در معاملاتی که با مسلمین بسته بودند، خالف تعهدشان رفتار کردند و در میان آنان فتنه بر پا کردند و وقتی عمر با آنها در مورد خلافت امام علی ـ علیه السلام ـ بجای پیامبر سؤال می کند، صراحتا با جسارت می گویند که امام علی ـ علیه السلام ـ لیاقت جانشینی را ندارد. و با جعل احادیث و تحریف و قلب حقایق که قرآن کریم به آنها نسبت می دهد و هنوز هم ادامه دارد، به شدت با عقاید مسلمین برخورد کرده اند. تا جایی که جمعی از یهود کوشش داشتند که افراد سرشناس و مبارزی پاکدل، همچون « معاذ» و عمار را به سوی آیین خود دعوت کنند و با وسوسه های شیطانی از اسلام برگردانند اما خداوند نقشه آنها را افشا می کرد و درمورد آنها آیه نازل می شد که « آنها فقط خودشان را گمراه می کنند و این موضوع را نمی فهمند».

اقدامات عملى یهود درمورد مسلمانان
عدم پذیرش اسلام توسط یهود در ابتداى بعثت، موجب دشمنى میان مسلمانان و آنان گردید. همچنین یهودیان مى دیدند که پیامبر اسلام(ص) با تبلیغ رسالتش، الفت و برادرى در دل هاى مردم ایجاد مى کند و چنان توده واحد و یکپارچه اى از آن ها مى سازد که ممکن است قدرت و حکم روایى آنان را تهدید کند. بدین روى، به مخالفت با پیغمبر(ص) برخاستند. قرآن کریم بعضى از نیات آنان را در مبارزه با اسلام آشکار کرد تا مسلمانان از آسیبشان بر حذر بمانند. بنى اسرائیل و یهود علاوه برانحرافات فکرى وموضع گیرى هایى که در حوزه اندیشه ونظر داشتند و توطئه هایى که در میدان مقابله با فرهنگ اسلامى طراحى و اجراء نمودند،در میدان عمل و رفتار نیز اقداماتى انجام دادند. از جمله اقدامات و رفتار عملى بنى اسرائیل و یهود، آنها که صورت عمومى داشته و قرآن نیز متذکر آنها شده، عبارتند از:
محاصره اقتصادى: گروهى از یهودیان براى منصرف کردن مسلمانان از آیین خود، اقدام به کار جدیدى نمودند. آن ها با خوددارى از پرداخت هرگونه دین یا امانت و یا انجام معاملاتى که بر ذمه آن ها بود، براى افرادى که به دین مقدس اسلام مشرف مى شدند، مشکل اقتصادى ایجاد مى کردند و به آن ها مى گفتند: حقوقى که شما بر ما داشتید، پیش از اسلام بود و اکنون که مسلمان شده اید، این حقوق منتفى و باطل گردیده است. قرآن در این باره مى فرماید: « و در میان اهل کتاب (از نصارا)، کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آن ها بسپارى، به تو باز مى گردانند; و برخى دیگر از اهل کتاب (از یهود)، کسانى هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمى گردانند، مگر تا زمانى که بالاى سر آن ها ایستاده (و بر آن ها مسلط) باشى. این بدان روست که مى گویند: ما در برابر امیین (غیریهود)، مسؤول نیستیم. و بر خدا دروغ مى بندند، در حالى که مى دانند (این سخن دروغ است. )» (آل عمران: 75)گروهى از مردمان عصر جاهلیت پیش از اسلام، کالایى را به یهودیان فروختند و پس از فروش کالا، مسلمان شدند. هنگامى که پول کالا را از آنان مطالبه نمودند، یهودیان گفتند: نزد ما امانت و دینى نسبت به شما نیست; زیرا شما آیینى را که بر آن بودید، ترک کردید. آن ها ادعا کردند که این دستور در کتابشان آمده است. مى گفتند: « ما اهل کتاب هستیم و پیامبر و کتاب آسمانى در میان ما بوده است. بنابراین، اموال دیگران براى ما احترامى ندارد. » این مطلب به قدرى نزد آنان مسلم بود که جنبه اعتقادى و مذهبى به خود گرفته بود. یهود مى گفتند: « ما در تصرف و غصب اموال عرب مجاز و مأذون هستیم; زیرا آنان مشرکند و پیروى از مرام موسى ندارند».
فتنه انگیزى در میان مسلمانان: یکى از یهودیان به نام شاس بن قیس، که پیرمردى تاریک دل و در کفر و عناد کم نظیر بود، روزى از کنار مجمع مسلمانان مى گذشت، دید جمعى از طایفه اوس و خزرج، که سال ها با هم جنگ هاى خونینى داشتند، در نهایت صفا و صمیمیت گرد هم نشسته، مجلس انسى به وجود آورده اند و آتش اختلافات شدیدى که در جاهلیت در میان آن ها شعلهور بود، به کلى خاموش شده است. از دیدن این صحنه، بسیار ناراحت شد و با خود گفت: اگر این ها تحت رهبرى محمد(ص) از همین راه پیش بروند، موجودیت یهود به کلى در خطر است. در این حال، نقشه اى به نظرش رسید: به یکى از جوانان یهودى دستور داد به جمع آن ها بپیوندد و حوادث خونین بغاث را ـ محلى که جنگ شدید اوس و خزرج در آن نقطه واقع شد ـ به یاد آن ها بیاورد و آن حوادث را پیش چشم آن ها مجسم سازد. اتفاقا این نقشه، که با مهارت آن جوان یهودى پیاده شد، مؤثر واقع گردید و جمعى از مسلمانان از شنیدن این جریان به گفتوگو پرداختند و حتى بعضى از افراد طایفه اوس و خرزج یکدیگر را به تجدید آن صحنه ها تهدید کردند. چیزى نمانده بود که آتش خاموش شده دیرین، بار دیگر شعلهور گردد. خبر به پیامبر(ص) رسید. فورا با جمعى از مهاجران به سراغ آن ها آمدند و با اندرزهاى مؤثر و سخنان تکان دهنده خود، آن ها را بیدار ساختند. وقتى جمعیت سخنان آرامبخش پیامبر(ص) را شنیدند، از تصمیم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمین گذاشتند، دست در گردن هم افکندند، به شدت گریه کردند و دانستند این از نقشه هاى دشمنان اسلام بوده است. و صلح، صفا و آشتى بار دیگر کینه هایى را که مى خواست زنده شود، شستوشو داد. در این هنگام چهار آیه 98 ـ 101 از سوره آل عمران نازل شد. در دو آیه نخست، یهودیان اغواکننده را نکوهش مى کند و در دو آیه بعد، به مسلمانان هشدار مى دهد: « بگو اى اهل کتاب، چرا به آیات خدا کفر مىورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالى که انجام مى دهید. بگو اى اهل کتاب، چرا افرادى را که ایمان آورده اند از راه خدا باز مى دارید و مى خواهید این راه را کج سازید، در حالى که شما (به درستى این راه) گواه هستید؟! خدا از آنچه انجام مى دهید، غافل نیست; اى کسانى که ایمان آورده اید، اگر از گروهى از اهل کتاب (که کارشان نفاق افکنى و شعلهور ساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر باز مى گردانند و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با این که آیات خدا بر شما خوانده مى شود و پیامبر او در میان شماست؟! و هرکس به خداتمسک جوید، به راهى راست هدایت شده است. »
شبهه افکنى در میان مسلمانان: دشمنان اسلام، به خصوص یهود، براى دور ساختن مسلمانان از هیچ کوششى فروگذار نبودند; حتى درباره یاران نزدیک پیامبر(ص) نیز چنین طمعى داشتند که بتوانند آن ها را از اسلام بازگردانند و مسلما اگر مى توانستند در یک یا چند نفر از یاران نزدیک پیامبر اکرم(ص)نفوذ کنند، ضربه بزرگى بر اسلام وارد مى شد و براى تزلزل دیگران نیز زمینه کاملا مساعدى فراهم مى گردید. بعضى از مفسران نقل کرده اند: جمعى از یهود کوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزى از مسلمانان پاک دل چون معاذ و عمار و بعضى دیگر را به سوى آیین خود دعوت کنند و با وسوسه هاى شیطانى از اسلام بازگردانند. این آیه نازل شد و به همه مسلمانان در این زمینه اخطار کرد: جمعى از اهل کتاب (از یهود) دوست داشتند شما را گمراه کنند. (اما آن ها باید بدانند که نمى توانند شما را گمراه سازند،) آن ها گمراه نمى کنند مگر خودشان را و نمى فهمند. (آل عمران: 69).

مبارزه یهود براى تغییر عقیده مسلمانان:
خداوند در قرآن مى فرماید: « بسیارى از اهل کتاب از روى حسد ـ که در وجود آن ها ریشه دوانده ـ آرزو مى کردند شما را پس از اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند، با این که حق براى آن ها کاملا روشن شده است. شما آن ها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند، خود (فرمان جهاد) بفرستد. خداوند بر هر چیزى تواناست. » (بقره: 109)بسیارى از اهل کتاب،به ویژه یهود، تنهابه این قناعت نمى کردند که خود آیین اسلام را نپذیرند، بلکه اصرار داشتند مؤمنان نیز از ایمانشان بازگردند و انگیزه آن ها در این کار، چیزى جز حسد نبود. بنابراین، دستور مزبور یک دستور مبارزاتى است که به مسلمانان داده شده تا در برابر فشار شدید دشمن در آن شرایط خاص، از سلاح « عفو و گذشت» استفاده کنند و به ساختن خویشتن و جامعه اسلامى بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند. مسلمانان، حتى در آن زمان، آن قدر قوت و قدرت داشتند که عفو و گذشت نکنند و به مقابله با دشمنان بپردازند، ولى براى این که دشمن ـ اگر قابل اصلاح است ـ اصلاح شود، خداوند نخست دستور « عفو و گذشت» مى دهد. به تعبیر دیگر، در برابر دشمن، هرگز نباید خشونت نخستین برنامه باشد، بلکه اخلاق اسلامى ایجاب مى کند که نخستین برنامه « عفو و گذشت» باشد; اگر فایده نداشت، آن گاه متوسل به خشونت شوند.

پیمان شکنى
یکى از صفات زشت و اقدامات ناپسند بنى اسرائیل و یهود که با تاریخ پیوند خورده و گویا از لوازم ذاتى آنها گشته است، پیمان شکنى وبى اعتنایى به قراردادها و حتى قسم هایى است که خود انشا کننده آن بوده اند. چه بنى اسرائیل زمان حضرت موسى(ع) و انبیاى بعد از او و چه یهودیان زمان پیامبر اکرم(ص)بارها و بارها اقدام به پیمان شکنى کردند که قرآن به مواردى از آنها اشاره کرده است از جمله در آیه 100 سوره بقره بعد از آنکه در آیات قبل به برخى از میثاق هایى که بنى اسرائیل نقض کرده اند اشاره مى کند: «أوکلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم بل أکثرهم لا یؤمنون» (بقره: 100) ترجمه: و آیا چنین نیست که هر بار آنها = یهود پیمانى (با خدا و پیامبر) بستند جمعى از ایشان آن رادور افکندند (و مخالفت کردند)؟! آرى بیشتر آنان ایمان نمى آورند. و درآیه 83 و 84 و 93 بقره مى فرماید: اصلابرخوردگروهى از آنها در همه پیمان هاچنین بوده است که آن را دور بیندازند. مهم ترین و منشأ پیمان شکنى یهود، بى ایمانى و ضعف اعتقادات دینى آنها است که اولا توجه و باور ندارند که خدا بر همه اعمال آنها احاطه دارد و پیمان شکنى آنان از نظراو پنهان نمى ماند و ثانیا به مجازات و آثار مترتب بر نقض و شکستن قراردادها ایمان نداشته و از گذشتگان خود عبرت نمى گیرند. خیانت و تعدى بنى اسرائیل و یهود فقط به پیمان ها و قراردادها منحصر نمى شودبلکه بسیارى از آنها در امانت دارى و اعتماد دیگران نیز خیانت کرده و وفادار نمى باشند مگر این که مسلمانان بالاى سر آنها ایستاده و بر آنها مسلط باشند و آنها جرأت تخطى وخیانت نکنند. نمونه این پیمان شکنی عبارتست از: یهود بنى نضیر و بنى قریظه در هنگام ورود پیامبر اکرم(ص) به مدینه با آن حضرت پیمان بستند که به دشمنان او کمک نکنند ولى در جریان جنگ خندق این پیمان را شکستند و با مشرکان مکه بر ضد مسلمانان همکارى کردند بنابر نقل بسیارى ازمفسرین آیه 100 سوره بقره به همین پیمان اشاره دارد.

تکذیب و قتل انبیاء
هدف از ارسال رسل و انزال کتب آسمانى هدایت انسان به جایگاه واقعى و مقصدى است که براى آن آفریده شده است و هوى و هوس وگرایشهاى مادى و تعلقات دنیوى، نخستین مانع حرکت و استمرار و استقامت در مسیرهدایت و صراط مستقیم است و نسبت به یهودیان نیز مهم ترین عامل سرپیچى و بلکه مقابله و درگیرى آنها با انبیا هوى پرستى آنها است و لذا هرگاه پیامبرى حکمى برخلاف میل و هواى آنها بیان مى کرد یا او را ترور شخصیت کرده و تکذیب مى کردند یا اورا ترور فیزیکى کرده و به قتل مى رساندند. افشا و پرده بردارى از آنچه یهود و بنى اسرائیل نسبت به انبیاء انجام مى دادند در واقع یک نوع دلدارى دادن به پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان است که از مخالفت و عنادوتکذیب آنها تعجب نکرده و ناراحت نباشید که اینها با انبیاء قبلى هم چنین کردند. خداوند در سوره بقره می فرماید: «افکلما جاءکم رسول بما لا تهوى انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم و فریقا تقتلون»(بقره: 78) ترجمه: آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خوددارى نمودید) پس عده اى راتکذیب کرده و جمعى را به قتل رساندید؟! نمونه آن ذکر شده که یهودیان بنى النضیر مى خواستند پیامبر را به قتل برسانند و خدا آن را خنثى کرد.

جاسوسى
خداوند می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونکم لا یألونکم خبالا ودوا ما عنتم... » (آل عمران:118) ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده اید محرم اسرار از غیر خود انتخاب نکنید آنها از هر گونه شر و فسادى درباره شما کوتاهى نمى کنند آنها دوست دارند شما دررنج و زحمت باشید. درشأن نزول آیه از ابن عباس نقل شده است این آیه درباره افرادى از مسلمانان نازل شد که با برخى یهودیان به خاطر همسایگى، خویشاوندى،هم شیرخوارگى و هم پیمانى، دوستى و رفاقت داشته و با آنها صمیمى شده بودند و اسرار داخلى مسلمانان را براى آنها بیان مى کردند و آنها با انتقال این اخبار به یهودیان تلاش مى کردند علیه مسلمانان توطئه کنند. این آیه خطاب به مسلمانان است (نه یهود)، اما افشا کننده و هشداردهنده است نسبت به یکى از توطئه ها و نقشه هایى که یهود نسبت به مسلمانان داشتند، و آن این بود که با بهره گیرى از اسرار داخلى مسلمانان و شناخت نقاط قوت وضعف، در آسیب رسانى به آنها بتوانند به اهداف شوم خود برسند و از جمله از این اسرار براى متزلزل کردن فکر و ضربه زدن به خردورزى و برنامه ریزى عاقلانه بهره بردارى مى کنند لذا تعبیر به خبال (ضربه زدن به عقل) فرموده است.

ایجاد مانع در راه خدا
یکى از ویژگى هاى زشت و شیطانى یهود، به ویژه دانشمندان آنها این بود که نه تنها خود در راه هدایت و مستقیم حرکت نمى کردند بلکه تلاش مى نمودند مانع هدایت وحضور دیگران در صراط مستقیم شوند و مانند راهزنان با الهام از شیطان تلاش مى کنند با بستن مسیر هدایت و راه خدا مردم را به سوى خود واهداف خویش سوق دهند. خداوند می فرماید: «فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات أحلت لهم و بصدهم عن سبیل الله کثیرا» (نساء:160) ترجمه: به خاطر ظلمى که از یهود صادر شد (و نیز) به خاطر جلوگیرى بسیار آنها از راه خدا، بخشى از چیزهاى پاکیزه را که بر آنها حلال بود حرام کردیم. یهودى ها تلاش براى انحراف و مصدود کردن راه خدا را از راههاى مختلف و هزینه اموال فراوان دنبال مى کردند، مانند القاى شبهه و شک و تردید، تحریف آیات الهى ونسبت دادن نسبت هاى ناروا به خدا، کتمان حقیقت، ایجاد اختلاف، جوسازى و آشوب،تهاجم تبلیغاتى، بدعت، تکذیب و قتل مخالفین و مانند آن. این روش ها را هم در برخوردبنى اسرائیل با انبیاى خود مشاهده مى کنیم، هم در برخورد یهودیان زمان پیامبراکرم (ص) با مسلمانان.
استهزاى دین از اقدامات مشترک دشمنان اسلام اعم از اهل کتاب (به ویژه یهود) و مشرکان و منافقان آن است که وقتى در برابرمنطق و استوارى اسلام واحکام آن ناتوان مى گردند و قدرت دفاع ازعقاید باطل خود را نمى یابند به مسخره کردن دین و مقدسات و ارزش ها و حتى اعمال ومناسک مذهبى روى مى آورند. خداوند در قرآن می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین أوتوا الکتاب من قبلکم والکفار أولیاء واتقوا الله إن کنتم مؤمنین » (مائده: 57) ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده اید، افرادى از اهل کتاب که آیین شما را به باد استهزاء و بازى مى گیرند ومشرکان را ولى خود انتخاب نکنید و از خدا بپرهیزید، اگر ایمان دارید. این روش زشت و غیر انسانى در گذشته یهود سابقه داشته و انبیاى گذشته نیز مورد استهزاء و تمسخر بنى اسرائیل قرار مى گرفتند، ولى همین استهزاء سرانجام آنها را گرفتارکرد. قرآن براى دلدارى به پیامبر در برابر استهزاى مخالفان مى فرماید: (با این حال نگران نباش) جمعى از پیامبران پیش از تو را استهزا مى کردند. اما سرانجام آنچه را مسخره مى کردند دامانشان را گرفت.
گسترش فساد در مقابل حرکت اصلاحى و هدایتگرانه انبیاء اکثر امت ها تسلیم نشدند و در این بین بنى اسرائیل نه تنها تسلیم نگردیدند بلکه در گسترش فساد ومقابله با مصلحان و پیامبران از هیچ تلاش و اقدامى کوتاه نیامدند تا جایى که گاهى درفساد و گناه و حرام خوارگى با هم مسابقه گذاشته و مى کوشند از یکدیگر سبقت بگیرند. در قرآن آمده «... و یسعون فی الأرض فسادا والله لا یحب المفسدین» (مائده: 64) ترجمه: و براى فساد در زمین تلاش مى کنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد.

نفاق
بسیارى از یهودیان مدینه وقتى اقدار اسلام و مسلمانان را دیدند نتوانستند رسما با آن به مقابله و مخالفت بپردازند و لذا در حرکتى شوم وهماهنگ با برخى مشرکین، روش نفاق و دورویى را دنبال کردند و در حالى که همچنان برعقاید خود باقى بودند. در جمع مسلمانان اظهار ایمان مى کردند و با استفاده از امنیت وامکانات شهر مدینه از اسرار و اطلاعات مسلمانان باخبر مى شدند و آنها را در جلسات پنهانى در اختیار کارگردانان توطئه گر قرار مى دادند. نفاق مکه به وسیله مشرکین آنهم بعد از فتح مکه به وسیله مسلمانان اداره مى شد، اماسازمان دهى نفاق در مدینه بیشتر در کنترل و اختیار یهودیان بود. در قرآن آمده: «و إذا جاءوکم قالوا آمنا وقد دخلوا بالکفر و هم قد خرجوا به والله أعلم بما کانوایکتمون»(مائده: 61) ترجمه: هنگامى که نزد شما مى آیند مى گویند ایمان آورده ایم (اما) با کفر وارد مى شوند و با کفر خارج مى گردند و خداوند به آنچه کتمان مى کردند (از خودشان)آگاه تر است. برخى از جلوه هاى نفاق و دورویى یهود و بنى اسرائیل عبارتند از دوگانگى آنها دربرخورد با تورات، نفاق در معرفى شخصیت پیامبر اکرم(ص)، توطئه و ضرباتى که مسلمانان صدر اسلام از اقدامات منافقانه یهود متحمل شدند که البته این جریان بعد ازرحلت پیامبراکرم (ص) ادامه یافت وافرادى مانند کعب الاحبار و عبدالله بن سلام ها بانفاق و دورویى بدترین ضربات را متوجه مسلمانان کردند.

دین فروشى برخورد ابزارى با دین
خداوند می فرماید: «فویل للذین یکتبون الکتاب بأیدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت أیدیهم و ویل لهم مما یکسبون»(بقره: 79) ترجمه: پس واى بر آنها که نوشته اى با دست خود مى نویسند سپس مى گویند این از طرف خدا است تا آن را به بهاى کمى بفروشند! پس واى بر آنها از آنچه بادست خود نوشتند و واى بر آنان از آنچه از این راه به دست مى آورند! مردم عوام همواره به علماى یهود اعتماد داشته به آنها مراجعه مى کردند وبعد از بعثت پیامبر اکرم(ص) به آنها رجوع کرده و مى پرسیدند آیا این همان پیامبر موعوداست که بشارت او را مى دادید؟ علماى یهودچون منافع خود وموقعیت اجتماعى خویش را در مخاطره مى دیدند و عوام تحت استثمار را براى خود لازم و ضرورى مى دانستند عالمانه، صفات و ویژگى هاى پیامبر را تغییر داده و اوصافى را اختراع کرده وبه جاى اوصاف واقعى که در تورات و انجیل آمده بود به خدا نسبت مى دادند ومى گفتند خدا او را چنین معرفى کرده است تا عوام بى سواد یا کم سواد به پیامبراکرم(ص) گرایش پیدا نکنند. زشت ترین و بدترین کار دانشمندان یهودى، دین فروشى و ارتزاق از راه تحریف دین بود.

اذیت و آزار مسلمانان
خداوند در قرآن می فرماید: «لتبلون فی أموالکم وأنفسکم ولتسمعن من الذین أوتوا الکتاب من قبلکم ومن الذین أشرکوا أذى کثیرا وإن تصبروا وتتقوا فإن ذلک من عزم الأمور»(آل عمران: 186) ترجمه: به یقین همه شما در اموال و جانهاى خود آزمایش مى شوید و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب آسمانى داده شده = یهود و همچنین از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید و اگراستقامت کنید و تقوا پیشه سازید شایسته تر است، زیرا این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. مسلمانان بعد از هجرت از دو ناحیه مورد اذیت و آزار بودند؛ از یک طرف مشرکان به خانه و اموال آنها در مکه هجوم برده، بستگان آنان را با زبان و رفتارناشایست خود مى آزردند و از سوى دیگر در مدینه از بدگویى و زخم زبان یهودیان درامان نبودند، مخصوصا افرادى مثل کعب بن اشرف یهودى که شاعرى بدزبان بود، باکینه توزى اشعارى راسروده و پیامبر و مسلمانان را مورد تمسخر و رنجش روحى قرارمى دادند، حتى متعرض زنان و دختران مسلمان شده؛ آنان را موضوع غزل هاى یاوه وعشقبازى خود قرار مى دادند تا جایى که پیامبر(ص) به ناچار دستور قتل این مفسد بى آبرو را صادر کرد و آیه شریفه در رابطه با این اذیت و آزارها نازل شد. این آیه هم بار دیگر جهت گیرى واحد و جبهه مشترک مشرکین و یهود علیه مسلمانان را مطرح مى کند وبااینکه ازنظر زمانى، آزار یهود بعد ازمشرکین (و مربوط به بعد از هجرت و استقرار مسلمانان در مدینه) بود، اما اینجا هم یهودقبل ازمشرکین ذکر شده، زیرا اذیت و آزار آنها شدیدتر و براى مسلمانان دشوارتر ودر عین حال غیر منتظرانه تر بود.

 

http://www.tahoordanesh.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد