نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

درباره دکتر افشار،فروید،معاونت سیما،یامین‌پور و چند داستان دیگر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دلیل این همه حاشیه چیست؟ چرا کار به جایی می‌رسد که حتی طلبه‌های قم در اعتراض به پخش سریال تجمع می‌کنند؟ آیا این اولین و آخرین سریال نامناسب رسانه‌ی ملی است؟ راهکار جلوگیری از بروز چنین اتفاقاتی در آینده چیست؟ و اصلا در بروز چنین وقایعی چه کسانی مسئولند؟ 

 

رجانیوز - این روزها ظاهرا حاشیه‌های "ساختمان پزشکان" پررنگ‌تر و البته مهم‌تر از متنش شده و بحث در مورد محتوای آن هرروزتر داغ‌تر از روز قبل می‌شود. انگار "ساختمان پزشکان" هم مانند "اخراجی‌ها" و "جدایی نادر از سیمین" دارد تبدیل می‌شود به بهانه‌ای برای درگیری‌های رسانه‌ای بین نویسندگان انقلابی و منتقدان شبه روشنفکر می شود، به خصوص در فضای مجازی. بعضی حتی سعی می کنند بگویند تعداد بینندگان این روزهای ساختمان پزشکان از "مختارنامه" هم بالاتر است و این جزو بهترین سریال‌های طنز تلویزیون است.

اما واقعا دلیل این همه حاشیه چیست؟ چرا کار به جایی می‌رسد که حتی طلبه‌های قم در اعتراض به پخش سریال تجمع می‌کنند؟ آیا این اولین و آخرین سریال نامناسب رسانه‌ی ملی است؟ راهکار جلوگیری از بروز چنین اتفاقاتی در آینده چیست؟ و اصلا در بروز چنین وقایعی چه کسانی مسئولند؟

داستان پزشکان

درباره‌ی "ساختمان پزشکان" می‌شود صفحه‌ها نوشت و ساعت‌ها صحبت کرد. نه فقط این سریال، که در مورد تعداد زیادی از خروجی‌های صدا و سیما می‌توان مدت‌ها صحبت کرد و به نقد آنها پرداخت. مگر این اولین و آخرین خروجی بی‌محتوای رسانه‌ی ملی است؟

می‌شود از ساختار تکراری "ساختمان پزشکان" گفت. از اینکه سال‌هاست که این گروه وقتی می‌خواهند سریال طنزی بسازند، جامعه‌ای با افراد فرصت‌طلب، دروغ‌گو، خائن، کلاهبردار، خنگ، یا به معنای بهتر، جامعه‌ای با افراد به معنای واقعی کلمه عوضی را تصویر می‌کنند و یک نفر راست‌گو، منطقی، با سواد و خوش‌قلب، یک نفر ناهمگون با محیط را در میان آنها رها می‌کنند و همین باعث ایجاد موقعیت‌های خنده‌دار می‌شود. این نقش را در سریال‌های مدیری سیامک انصاری بر عهده داشت و اینجا دکتر نیما افشار (بهنام تشکر) ایفاگر همان نقش است.

می‌شود گفت که این ساختار تکراری هم برمی‌گردد به روحیات و تفکرات شبه روشنفکران سازنده‌ی این آثار. آنها به طور اخص خود را بالاتر از مردم عادی می‌بینند و اصولا ارزشی برای مردم قائل نیستند. از مردم بریده‌ و حتی از آنها بیزارند. این از آثار هنری بت‌های خود ساخته‌ی جریان روشنفکری، امثال شاملو و هدایت و.... نیز به خوبی نمایان است.

بنابراین واضح است که وقتی پیروان چنین کسانی بخواهند سریال طنز بسازند، افراد جامعه‌ای را انسان‌های سطح پایینی تصویر خواهند کرد که هیچ بویی از انسانیت نبرده‌اند و فقط به فکر منافع خودشان هستند و در این میان تنها یک نفر (خودشان) شمایل یک انسان (شهروند) واقعی را داراست.

این دوری و برید‌گی به این دلیل است که روشنفکران ایرانی برخلاف نمونه‌های غربی خود هیچ‌گاه در ایران از تاثیرگذاری بالایی در رخداد‌های اجتماعی و سیاسی برخوردار نبوده‌اند.

می‌شود گفت که "ساختمان پزشکان" مروج سبک زندگی غربی‌ست. این از تک‌تک روابط کلیه‌ی شخصیت‌های سریال پیداست. از روابط زن دکتر با برادر همسر و همکاران دکتر بگیرید تا روابط خود اعضای ساختمان پزشکان با هم.

می‌شود گفت که این سبک زندگی غربی، سبک زندگی طبقه‌ی خاصی در تهران امروز است و پرسید که چرا باید صدا و سیما در یک شبکه‌ی سراسری سبک زندگی طبقه‌ی متوسط نوظهور شهرنشین دچار به بحران هویت را که آن‌هم فقط به تهران خلاصه می‌شود، تبلیغ و ترویج کند. مگر مخاطب این شبکه کل مردم ایران نیستند، پس چرا سبک زندگی گروهی محدود در تهران باید برای یک روستایی نیز تبلیغ شود.

می‌شود گفت که "ساختمان پزشکان" مروج بی‌حیایی در جامعه است. کافی است به حرکات محبوب‌ترین شخصیت سریال خانم شیرزاد، دقت کنیم. این لحن گفتار و حتی حرکات بدن این شخصیت در تاریخ سریال‌سازی ایران بی سابقه است و البته به نوعی غیر دینی.

می‌شود گفت که "ساختمان پزشکان" مروج بی‌عفتی در جامعه است و این از تمام رفتارهای شخصیتی مثل ناصر قابل ارزیابی است. کافی‌ست به یاد بیاورید نگاه‌های لذت‌جویانه‌ی ناصر را به تمامی شخصیت‌های زن حاضر در سریال. از شخصیت‌های زن اصلی بگیرید تا شخصیت‌های مهمان در هر قسمت.

می‌شود گفت که "ساختمان پزشکان" مخرب چهره و نقش پدر و مادر در خانواده است. پدر و مادر این سریال حتی بدیهیات اخلاقی را رعایت نمی‌کنند و حتی مدام به فکر سوء استفاده و تیغ زدن فرزند خود هستند. واقعاً پخش چنین سریالی ذهنیت بیننده را نسبت به جایگاه پدر و مادر در خانواده تغییر نمی‌دهد؟

می‌شود گفت که "ساختمان پزشکان" مروج ابتذال جنسی و حتی هم‌جنس‌گرایی در جامعه است. شاید در چند روز اخیر و در مطالب مختلف این را شنیده باشید ولی برای یادآوری دوباره باید گفت. این شرح یکی از سکانس‌های سریال است:

«فرید (پدر نیما) دوست نیما را به خانه آورده است. آنها در خانه تنها هستند و دوست نیما به وضوح از این موضوع نگران است. فرید شروع می‌کند به چیدن وسایل خانه پشت در تا کسی نتواند وارد خانه شود. دوست نیما انگار کمی ترسیده است و شروع به عرق کردن می‌کند. فرید پرده‌ها را می‌اندازد تا داخل خانه معلوم نشود. دوست نیما از ترس قرمز شده است. فرید تشک و بالشت را می‌آورد و وسط اتاق پهن می‌کند و به دوست نیما می‌گوید بیاید و روی آن بنشیند و... آخر معلوم می‌شود که فرید می‌خواهد از تشک پول بیرون بیاورد و به دوست نیما بدهد!»

می شود تعداد بیشتری از نکات را افزود ولی مهم‌تر از این‌ها بررسی دلایل پخش چنین سریالی‌ است.

داستان پیمان و سروش

قطعا هر اثر هنری فارغ از خوب یا بد بودنش نشان دهنده‌ی تفکرات و اعتقادات سازنده‌ی آن است. نمی‌شود با یک سریال یا فیلم یا هر اثر هنری دیگری طرف بود و ردی از اعتقادات سازنده‌ی آن را در آن مشاهده نکرد. پس "ساختمان پزشکان" هم نماینده‌ی تفکرات سازندگان آن است. اما تفکرات و اعتقادات سازندگان آن چیست؟

سروش صحت کارگردان کار، کارش را در سال 77 با بازی در جنگ77 زیر نظر مهران مدیری آغاز کرد. در اینجا و برای بررسی نوع نگاه صحت، بررسی دو اثر متاخر وی کافی است. سروش صحت نویسنده‌ی فیلمنامه‌های دو فیلم "نیش زنبور" به کارگردانی حمیدرضا صلاحمند و هچنین "پوپک و مش ماشالله" به کارگردانی فرزاد مؤتمن است.

هر کس این دو فیلم را دیده باشد، می‌تواند تصدیق کند که هر دوی این آثار جزو پیش‌روترین فیلم‌ها در تعداد شوخی جنسی در کل سینمای بعد از انقلاب ایران هستند. تعداد شوخی‌های مبتذل جنسی در این دو فیلم آن‌قدر بالاست که حتی آثاری مثل "سن‌پطرزبورگ" و "ورود آقایان ممنوع" را در رده‌ی پایین‌تری نسبت به آنها قرار می‌دهد.

همچنین فیلمی مثل "پوپک و مش‌ماشالله" در عناد و دشمنی با قشر مذهبی جامعه و در کل، دین و مذهب در بین تمام تولیدهای سال‌های اخیر سینمای ایران شاخص است، به‌طوری که بیشتر شوخی‌های فیلم به تمسخر اعتقادهای مذهبی جامعه ایران می‌گذرد و چهره‌ی بسیار زننده‌ای‌ از مردم متدین و مذهبی ایران برای تماشاگر ترسیم می‌کند.

اما نکته‌ی جالب این است که نویسنده‌ی دیگر فیلم‌های مبتذل (ابتذال جنسی) این روزهای سینمای ایران یعنی "سن‌پطرزبورگ" و "ورود آقایان ممنوع" هم نویسنده‌ی "ساختمان پزشکان" است.

پس در یک اتفاق مهم، نویسندگان چهار، پنج فیلم متعلق به موج جدید ابتذال در سینمای ایران؛ یعنی ابتذال جنسی، نویسنده و کارگردان "ساختمان پزشکان»" هستند و همین پاسخ تمام اتفاق‌های عجیب و غریب و زننده‌ای است که در ساختمان پزشکان در حال وقوع است.

پس خیلی دور از ذهن و بی‌راه نباید باشد که سازندگان ساختمان پزشکان (صحت و قاسم‌خانی) رسما عکس "فروید" دانشمند یهودی و معتقد به آزادی جنسی را به دیوار اتاق دکتر افشار نصب می‌کنند و وی را قهرمان دکتر افشار معرفی می‌کنند.

همچنین حالا خیلی نباید سوال‌برانگیز باشد که چطور ممکن است سازندگان یک اثر به اصطلاح طنز تلویزیونی برای دکور کافی‌شاپ از تابلوی معروف "آفرینش انسان" اثر میکلانژ استفاده کنند که الهام گرفته شده از یکی از داستان‌های تورات است و همچنین یکی از نقاشی‌های مهم مسیحیان صهیونیست (فراماسونرها)، که اصل آن نقاشی شده در کلیسای رسمی پاپ در واتیکان است.

(پوستر فیلم ای.تی ساخته اسپیلبرگ کارگردان صهیونیست و الهام گرفته از تابلوی آفرینش انسان)

اما مقصر اصلی در این بین کیست؟ صحت و قاسم‌خانی و دوستانشان که مروجین افکار انحرافی در جامعه‌اند؟ یا مسئولین صدا و سیما؟ راه جلوگیری از این انحرافات در جامعه چیست؟

داستان صدا و سیما

در اینکه در این بین صدا و سیما متهم ردیف اول است، شکی نیست. اما این معضل چگونه قابل حل است؟ آیا با نظارت بیشتر و سفت و سخت‌تر؟ خیر، با نظارت بیشتر قطعا راه به جایی نخواهیم برد. امثال صحت و قاسم‌خانی خوب بلدند هم حرف خود را بزنند و هم از شر ناظر صدا و سیما خلاص شوند. پاسخ این سوال را امام‌مان نزدیک به 30 سال پیش داده و مدیران صدا و سیما هنوز اندر خم یک کوچه‌اند.

«از مسائل مهم کسانی که بخواهند خدمتی بکنند، مجله‌ای بیرون بدهند یا روزنامه‌ای بنویسند. اولین مسئله آنها این است که افراد انتخاب کنند. اولین مسئله آنها انتخاب افراد است. چون افراد اگر چنانچه اشخاصی منحرف باشند، بدون اینکه شما توجه داشته باشید، یک وقت متوجه می‌شوید که انحراف پیدا شده است، چون اشخاص هستند که می‌توانند انسان را به دامان آمریکا و یا به دامان شوروی بکشانند.

ملتی که برای اینکه از زیر این سلطه‌ها خارج شود، آن‌قدر مجاهده کرده است، آن‌قدر جوان داده است، آن‌قدر زحمت کشیده است، یک وقت می‌بیند راه مجله، راه مطبوعات، راه رادیو تلویزیون، نطق‌ها و همه آن چیزهایی که الان هست، به واسطه‌ی ورود اشخاصی که خلاف آن چیزی که مسیر ملت است عمل می‌کنند، منحرف شده و شما بعدا متوجه آن می‌شوید. این از مسائل مهمی است که توجه به آن لازم است و اغماض از آن جایز نیست.» (15/10/59 در جمع هیئت تحریریه مجله سروش)

«اشخاصی که اداره می‌کنند یک جایی را باید از اول ارزیابی شود که این اشخاص چه کاره بوده‌اند، سوابق‌شان چیست و تحصیلات‌شان در کجا بوده، چه رویه‌ای در تحصیلات داشته‌اند و بعد از انقلاب چه وضعیتی داشته‌اند، افکارشان قبلا چه بوده.

اگر کسی افکارش منحرف بوده و حالا بیاید ادعا بکند که من برگشته‌ام، ما باید قبول کنیم، اما نباید او را مجله‌نویس کنیم، این دو با هم فرق دارد. بسیاری از اشخاص هستند که می‌آیند و می‌گویند ما توبه کردیم، البته توبه آنها قبول است، لکن نمی‌شود آنها را سرکاری گذاشت که آن کار اهمیت دارد، برای اینکه ما نمی‌دانیم این شخص به حسب واقع توبه کرده است یا می‌خواهد با کلمه‌ی توبه ما را بازی دهد. ما قبول می‌کنیم که در جامعه مسلمین مثل سایر مسلمانان با او عمل کنیم، اما نباید رادیو تلویزیون را به دست او بدهیم، و یا او را در رادیو تلویزیون راه دهیم و یا مجله‌ای که برای تربیت افراد و برای ترویج مسیر اسلامی ملت است، به دست او بدهیم و یا نوشته‌هایش را به دست او بسپاریم.» ( 15/10/59 در جمع هیئت تحریریه مجله سروش)

سخنان امام آن‌قدر صریح است که هیچ نیازی به اجتهاد و تحلیل و تفسیر ندارد. مگر می‌شود ساخت برنامه های تلویزیون را به دست روشنفکران بدهیم و انتظار انحراف نداشته باشیم. ایشان می‌فرمایند نه‌تنها کسانی را که دل در گروی آرمان‌های غرب دارند، نباید به حوزه‌ی فرهنگ، رادیو و تلویزیون، راه داد، که حتی آنهایی را که ادعای توبه از گذشته را نیز دارند، نباید به این حیطه وارد کرد. جایی مثل صدا و سیما تماما باید در اختیار کسانی باشد که کاملا معتقد به انقلاب، اصول انقلاب، اسلام، راه امام، آرمان‌های امام و جانشین امام هستند.

متاسفانه در صداوسیمای انقلابی! ما نه‌تنها روشنفکران از جایگاه ویژه و رفیعی برخوردار هستند که حتی با حرکت‌های انقلابی برخورد جدی نیز می‌شود که نمونه آن برخورد حذفی معاونت جدید سیما با برنامه امروز، دیروز، فردا و پایان اجرای وحید یامین‌پور در تلویزیون است که تا سال‌ها درس عبرتی برای تمام نیروهای انقلابی باشد! ظاهرا صدا و سیما جای دفاع از ارزش‌های انقلابی نیست و فقط سرگرمی و سرگرمی و سرگرمی.

کلام آخر

برای مسئولان صداوسیما، میزان پیشرفت در کارشان شده است تعداد فیلم‌ها و سریال‌هایی که از شبکه‌های سیما پخش می‌کنند. دیگر عادت‌مان شده، اینکه مدیران سازمان در ابتدای هر مناسبت یک کنفرانس خبری بگذارند و از تعداد فیلم‌های داخلی و خارجی آماده پخش گزارشی بدهند.

اما معیار درست پیشرفت صدا و سیما نه در تعدد برنامه‌ها که در تعداد نیروهای انقلابی حاضر در مجموعه‌ی رسانه‌ی ملی است. مسئولین صدا و سیما یک‌بار بیایند گزارش دهند که در ابتدای مدیریت‌شان تعداد نیروهای حزب‌الهی و معتقد به امام و رهبری چند درصد بوده و امروز به چه میزانی رسیده. جناب ضرغامی در دو دوره‌ی ریاستشان ده سال فرصت داشته‌اند که یک بازنگری در نیروهای تحت مدیریتشان داشته باشند. این بزرگ‌ترین خدمتی است که یک نیروی انقلابی می‌تواند به صدا و سیما بکند، نه خرید فله‌ای سریال کره‌ای و پخش روزی 5-6 فیلم سینمایی هالیوودی.

تا وقتی در ترکیب برنامه‌سازان صدا و سیما این میزان از روشنفکران و افراد بی‌اعتقاد به انقلاب حضور دارند مگر پخش آثاری مثل "ساختمان پزشکان" تمام خواهد شد. چند سال پیش افتضاحی مثل "شمس‌العماره" پخش شد و امروز "ساختمان پزشکان" و فردا یک چیز دیگر.

چرا هیچ‌کدام از مدیران سازمان صدا و سیما پاسخ نمی‌دهند که چرا به افرادی مثل صحت و قاسم‌خانی و سامان مقدم و... با آن سابقه‌ی معلوم، فرصت و امکانات می‌دهند تا چنین خزعبلاتی را تحویل دهند. چرا کسی پاسخی برای تعطیل شدن امروز، دیروز، فردا (سری قدیم) نمی‌دهد؟ چرا در رسانه‌ی ملی جمهوری اسلامی کسی مثل فردوسی‌پور از چنین قدرتی برخوردار است؟

نظرات 3 + ارسال نظر
عادل 6 مرداد 1390 ساعت 09:47 ق.ظ

جالبه! ممنون.

میشه پرس و جو کنید: مدیرانی که مسئول سفارش تهیه این برنامه هاهستند در مثلاً 10 سال گذشته چه کسانی بوده اند؟ آخه جالبه یا آن مدیرها عوض نمیشن، یا مدیران جدید هم فکر می کنند استفاده از تعداد مشخصی مثلاً طنزپرداز، وحی منزله!

البته یک مطلب راهم نباید نادیده گرفت: این مشکل ریشه ای تر از این حرف هاست، این جور افکار درحین آموزش مثلاً هنرمندان از استاد و کتاب به دانشجوها منتقل میشه و خیلی ها استفاده از عکس فلان شخص یا فلان تابلوی نقاشی را نشانه آخر روشفکری می دانند و اصلاً مباحثی مثل فراماسونری، شیطان، دین، صهیونیست ... براشون معنی ندارد و این نسل هنرمندی هستند که 30 سال مسئولین عمداً یا سهواً از تربیتشان غافل یا عاجز بودند.

به امید روزی که جامعه هنریمان در خور مردم ایران باشد.

ضد ماسون 17 مرداد 1390 ساعت 06:23 ب.ظ

آفرین این مطلبت بر خلاف "رازهای جادوگری از واقعیت تا خرافه"
منطقی و حرف دل خیلی ها از جمله منه.
نوعی تقلید یا همزاد پنداری از سینمای هالیوود در سینما و تلویزیون(!!!) ایران در حال شکل گیریه.
شوخی های موجود در برخی آثار که به آنها اشاره کردی آدمو به یاد فیلمهای هالیوودی میندازه!!!
امیدوارم یک فرجی بشود!
zeddemason@yahoo.com

سعید 22 دی 1390 ساعت 08:20 ب.ظ

به نام خدا
همه این نکته ها رو می دونن ، پس چرا کسی جلوی این کارا ها رو نمی گیره ؟
باید گفت که صدا و سیما هم ( البته بخشی از آن ) با این افراد با هم اند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد