نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

خانه ای به سستی خانه عنکبوت

اگر در سرگذشت اقوام از گذشته تا به حال بنگریم، همواره افراد جاه طلب از جهل و نادانی بشر سواستفاده کرده و از آن جهت پیشبرد نیات پست خود استفاده کرده اند. افراد جاه طلب و فریبکار به هر وسیله ای خود را خیرخواه بشر معرفی میکردند و افراد با ایمان و راستگو را دروغگو و کذاب میخواندند. ضعف بزرگ انسانهای ناآگاه در این است که در تشخیص حق از باطل، ناتوانند.

به لطف پروردگار یکتا برای هر قومی فرستاده ای آمد که آن قوم را از تاریکی گمراهی به روشنایی دانایی سوق دهد. پیامبران و امامان همواره در پی آگاه نمودن انسان بودند و در مقابلشان افرادی در پی فریب مردم.

ما ناگزیر از تعامل با جهان امروز هستیم. جهان موجود، معلول جهان گذشته است. اگر دریابیم که چرا جهان امروز این‌گونه شد، می‌توانیم بفهمیم که تغییر ممکن است یا نه، و اگر تغییر ممکن است، چگونه. ولی اگر چرایی وضعیت موجود را نفهمیدیم، مانند پزشکی هستیم که بیماری را نشناخته‌ایم و داروی دیگری به او می‌دهیم. اینکه می‌بینید عالمان الاهی معمولاً در طول تاریخ، نسخه‌های درست ارائه داده‌اند، به این دلیل است که بیمارشان را به درستی شناخته‌اند. 

 

اگر در سرگذشت اقوام از گذشته تا به حال بنگریم، همواره افراد جاه طلب از جهل و نادانی بشر سواستفاده کرده و از آن جهت پیشبرد نیات پست خود استفاده کرده اند. افراد جاه طلب و فریبکار به هر وسیله ای خود را خیرخواه بشر معرفی میکردند و افراد با ایمان و راستگو را دروغگو و کذاب میخواندند. ضعف بزرگ انسانهای ناآگاه در این است که در تشخیص حق از باطل، ناتوانند.

به لطف پروردگار یکتا برای هر قومی فرستاده ای آمد که آن قوم را از تاریکی گمراهی به روشنایی دانایی سوق دهد. پیامبران و امامان همواره در پی آگاه نمودن انسان بودند و در مقابلشان افرادی در پی فریب مردم.

قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ

(فرعون) گفت پیامبری که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است. (27)

قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ

(موسی) گفت او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در میان این دو است می‏باشد اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار می‏گرفتید. (28)

قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ

فرعون خشمگین شد و گفت: اگر معبودی غیر از من برگزینی تو را از زندانیان قرار خواهم داد.(29)

قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُّبِینٍ

موسی) گفت: حتی اگر نشانه آشکاری برای رسالتم برای تو بیاورم ؟ (۳۰)

قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ

گفت: اگر راست می‏گوئی آنرا بیاور! (31)

فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُّبِینٌ

در این هنگام موسی عصای خود را افکند و مار عظیم و آشکاری شد. (۳۲)

وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاء لِلنَّاظِرِینَ

و دست خود را در گریبان فرو برد و بیرون آورد در برابر بینندگان سفید و روشن بود. (۳۳)

قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ

(فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: این ساحر آگاه و ماهری است! (۳۴)

یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ

او می‏خواهد شما را از سرزمینتان با سحرش بیرون کند شما چه نظر می‏دهید؟ (۳۵)

آیات 27 تا 35 سوره شعرا

امام علی (ع) فرموده اند: همانا دین خدا به وسیله اشخاص و مردان سرشناس شناخته نمی شود، بلکه به نشانه ها و آیات الهی شناخته می گردد. بنابراین دستورات و نشانه های حق را بشناس تا در شناخت صاحبان حق گمراه نشوی.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

ما ناگزیر از تعامل با جهان امروز هستیم. جهان موجود، معلول جهان گذشته است. اگر دریابیم که چرا جهان امروز این‌گونه شد، می‌توانیم بفهمیم که تغییر ممکن است یا نه، و اگر تغییر ممکن است، چگونه. ولی اگر چرایی وضعیت موجود را نفهمیدیم، مانند پزشکی هستیم که بیماری را نشناخته‌ایم و داروی دیگری به او می‌دهیم. اینکه می‌بینید عالمان الاهی معمولاً در طول تاریخ، نسخه‌های درست ارائه داده‌اند، به این دلیل است که بیمارشان را به درستی شناخته‌اند.

آن هنگام که امیر مؤمنان(ع) صبر و بردباری پیشه می‌کند، یا آن هنگام که دست به شمشیر می‌برد، در هر دو وضعیت دقیقاً بیمار را شناخته است و نسخة دقیق را به کار می‌برد. یا آن هنگام که علی ابن ابی‌طالب (ع) بر جنگ با معاویه اصرار می‌ورزد، اما پس از شش ماه، امام حسن(ع) طی نامه‌ای به معاویه همة قضیه را پایان می‌دهد و به مدینه بازمی‌گردد، هر دو امام بیمار را می‌شناسند و بر مسیر حوادث حرکت می‌کنند.

به تاریخ دو گونه می‌توان نگریست: 1. نگرش مقطعی؛ در این نوع نگرش، تاریخ را حوادثِ تکه تکه می‌بینیم که هر مقطعی دارای عبرت‌آموزی خاصی است؛ 2. نگرش با رابطة علی و معلولی؛ در این نوع نگرش، تاریخ را زنجیر به هم پیوسته و یک خط می‌پنداریم و حوادث هر دوره‌ای را معلول حوادث دورة پیش می‌دانیم. اگر بپذیریم تاریخ یک زنجیره است و وضعیت امروز ما، معلول زنجیرة پیشین است، برای اینکه به وظیفة خود پی ببریم، باید آن زنجیره را بشناسیم تا راهکار برخورد با این معلول را بیابیم. در این صورت، تاریخ یک ضرورت می‌شود و شناخت وضعیت موجود، تنها با شناخت رویدادهای گذشته به دست می‌آید.

در بحث تاریخ تسلسلی، وقتی تاریخ را خواندید متوجه می‌شوید که یهود، از چه تاریخی سرمایه‌گذاری کرده و در نقاط مختلف حضور یافته و همچنان جلو آمده تا امروز که می‌بینیم در نقطة خاصی جمع شده است. این سیر زنجیرة تاریخ، موضوع خارجی را به شما نشان می‌دهد. این تنها یک تئوری ذهنی نیست. در تاریخ، در خارج علت را می‌یابیم و می‌بینیم که امروز باید با آن چگونه مبارزه کرد. در سیر تاریخ روی زنجیرة آن می‌رویم و امتداد زنجیره تا این زمان را می‌یابیم و می‌فهمیم که این زنجیره از کجا شکل گرفته و در برابر ما تجمع یافته است.

ما در تاریخ در پی دو چیز هستیم:

1. عبرت؛ بنابراین، اینکه تعداد فرزندان آدم(ع) چقدر بوده یا فرزندان ایشان چند بار مریض شدند و قامت آنها چقدر بوده، همانند ما بوده‌اند یا نه؛ چیزهایی نیستند که عبرت‌پذیر باشند؛

2. . یافتن علل حوادث و شناخت کامل‌تر امروز؛ اگر به دنبال یافتن وضعیت موجود هستیم و اعتقاد داریم که مسائل در طول تاریخ شکل گرفته تا به امروز رسیده، می‌خواهیم در پی علل شکل‌گیری آن باشیم؛ بنابراین هر چیزی را که در این شکل‌گیری مؤثر بوده، بررسی می‌کنیم و به چیزهایی که در این شکل‌گیری مؤثر نبوده است، کاری نداریم.

مراد از "السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله؛" (سلام بر تو که وارث آدم هستی) که در زیارات آمده چیست؟

اگر بگویید منظور این است که معصومان(ع) علم آدم(ع) را ارث برده‌اند که امامان معصوم علمشان بیشتر از آدم(ع) است. اگر بگویید اموال حضرت آدم(ع) را ارث برده که این درست نیست. می‌توان گفت منظور این است که برنامه‌ای که آدم(ع) اجرا می‌کرد، از طریق پیامبران بعدی، به امام علی بن ابی‌طالب(ع) و امامان پس از او، ارث رسیده است. بنابراین هر پیامبر سر سفرة کار پیامبر پیشین نشسته است‌ و طاغوتی هم که با پیامبران مقابله می‌کرد، سر سفرة طاغوت پیشین نشسته بود و همین طور تا کنون ادامه دارد. پیامبران در مسیر خویش در پی اجرای برنامه‌های الاهی بوده‌اند، شیطان و طاغوت در مبارزه با مسیر حق، آسوده ننشسته‌اند و همواره در خنثا کردن تلاش پیامبران تکاپو می‌کردند. این همان رویارویی حق و باطل در تاریخ است که همواره رو به گسترش است و زنجیره‌وار در تاریخ ادامه می‌یابد. پس تاریخ یک زنجیره است.

حال اگر متوجه این سیر زنجیروار تاریخ شویم، مبارزات پی در پی برای کسب قدرت درون فرایندهای تاریخی را نیز درک میکنیم، مبارزه شومی که همواره شکل وجودی میابد و هنوز برای بیشتر مردم به رسمیت شناخته و درک نشده است. این عدم شناخت باعث میشود که افراد نا آگاه رویدادهای حال حاضر دنیا را گمراه کننده بدانند و به طور غیر منطقی هر خبری که از رسانه های تحت کنترل ارسال میشود را بپذیرند.

کسانی که خواهان قدرت و سلطه مطلق بر جهان هستند، دائما جاه طلبی شان را از همه کسانی که به شدت تحت تاثیر آنان هستند، پنهان کرده اند. چون اگر قدرت شناخته شده نباشد و خواستگاهش نیز پنهان باشد، همواره ایمن تر و موثر تر خواهد بود. به همین دلیل است که حکومتهای سلطه طلب همواره و مصرانه به دنبال پنهان کردن ماهیت خود از آنهایی بوده اند که در صدد شناخت و شناساندن آنان بوده اند. تلاش و انرژی بی اندازه ای توسط اربابان قدرت جهت پنهان کردن وجود و جاه طلبی شان از نظر عموم صرف شده است. به همین دلیل است که آنها در جوامع مخفی سکونت گزیده اند. آنها ظالمانه و وحشیانه از هویت واقعیشان محافظت کرده اند.

این سلطه طلبان سلسله سران رازآلودی هستند که امپراطوری تاریک جوامع مخفی را فرماندهی میکنند، کسانی که بخشی از شبکه بسیار بسته نسلهای شیطانپرست (لوسیفرین) هستند و دودمانشان عمیقا پیرو شیطان بوده است. آنها حتی بر "خاندان روتچیلد" که از شوراهای سازمان یافته جادوگری، فراماسونری و ایلومیناتی، شورای 13 نفره (شورای کاهنان اعظم)، و شورای 33 نفره (شورای استادان اعظم فراماسونری) تسلط دارند. شورای 33 نفره به عنوان شورای اصلی انجمن برادری مرگ عمل میکند.

در بالای هرم، چشم میبینید که نشانگر لوسیفر است، خدای جوامع مخفی. بالاترین بلوک، شورای 13 نفره است که شورای کاهنان اعظم نامیده میشود و فقط از خاندان روتچیلد انتخاب میشوند. بعد شورای 33 نفره است که همگی از بالاترین درجات فراماسونری هستند.

اعتقادات این اتحادهای کفرآمیز ریشه در آیین شیطانپرستی کهن دارد. در این آیین، فکر سازمان یافته ای یافت میشود که به دنبال اجرای دستور کار باستانی است، دستور کاری برای تشکیل یک امپراطوری جهانی، هوش اهریمنی که در سرتاسر جوامع مخفی نفوذ کرده و آن را بیرحمانه کنترل میکند. فکری که توده ها را هماهنگ کند، برنامه باستانی که هدف نهایی آن برقراری حکومتی جهانی تحت کنترل مستقیم است. شکل دهندگان این توطئه شرورانه کسانی هستند که نسل اندر نسل شیطان پرست بوده و بزرگترین نماینده های جادوگری (جادوی سیاه) و اعمال پست آیینهای بدخواهانه هستند.

این آیین شرورانه بسیار باستانی است. بواسطه این ارثیه شوم و به منظور تشکیل حکومت جهانی، این افراد بدکار به خیال خام خود توطئه از بین بردن قدرت بی نظیر منجی موعود را میچینند و خود را روسای پنهانی این جهان میدانند.

همین تفکر واهی در فلسطین و در زمان رسالت حضرت مسیح (ع)، توسط فرقه هایی از یهودیان که با حضرت عیسی (ع) مخالفت میکردند به نامهای فریسیان (Pharisees)، صدوقیان (Sadducees) و کاتبان (Scribes - قانونگذاران دینی)، جاری بود (1).

این تفکر شیطانی امروزه در خدمت کسانی است که به طبقه ممتاز موسومند.

صرفنظر از درک عموم از رهبران سیاسیشان و قدرت و اعتباری که از پارلمانهای به ظاهر مستقل کسب میکنند، قدرت واقعی در جوامع مخفی قرار دارد.

در بیان عالی آیین لوسیفرین: توطئه و دسیسه بسیار سری آیینهای رازآلود و حکومت جهانی، که بسیار باستانی است، آیین شیطان است.

این مطالب بحثی از روی احساسات و عواطف یا مبالغه و یا "تئوری توطئه" نیست، اینها "وجود مسلم توطئه" هستند.

اگرچه فراماسونری از اینکه به قدرتمندترین جامعه مخفی شهرت دارد لذت میبرد، اما از انجام کار بزرگ و وحشتناک ایجاد حکومت غاصبانه، عاجز و ناتوان است و در حقیقت شانس پیروزی ندارد. با اینکه در مقابل شبکه فراماسونری و مجموعه لژهای آنها جنبشهای انقلابی وجود دارند که با حکومت جهانی آنها مبارزه میکنند، آنها به شدت تلاش میکند که از مورد بررسی قرار گرفتن دور باشند و همواره مخفی و رازآلود بمانند.

این طبقه ممتاز، این توطئه بسیار پنهانی، این انجمنهای مخفی، در میان فراماسونری، ژزوئیت ها و جوامع مخفی و هر سازمانی که به آنها مرتبط است عوامل خود را دارند. آنها به طور سازمان یافته یهودیت را کنترل میکنند و بین یهودیان و غیر یهودیان تنش بوجود آورده و بهره برداری میکنند. آنها هستند که سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و ایالات متحده را با گماشتن افراد خود در پستهای کلیدی اداره می کنند. آنها افرادی را نیز در پستهای حساس واتیکان به کار میگمارند. آنها عواملی موثر در رسانه ها، آکادمی ها و خیلی از جنبشهای اجتماعی و احزاب سیاسی و اتحادیه های صنفی دارند. آنها مردم عادی را با ایجاد سیاست "راست" و "چپ" فریب میدهند، با این هدف که در نتیجه این بحثهای ایدئولوژیک، انرژی خلاق افراد شایسته را تخلیه کنند و باعث خستگی و سیاست زدگی و فریب مردم شوند.

سیاست سطحی "دو حزب" مخالف و رقابت بین آنها، فریبی است برای پوشاندن استراتژیهای اربابان قدرت. سیستم دو حزبی در ایالات متحده و بریتانیا، افسانه ای بیش نیست. هر دو طرف، "راست و چپ"، "سرمایه دار و کارگر"، "جمهوری خواه و دمکرات"، در بندگی این دسیسه قدرت هستند و قوانینی مصوب میکنند که نهایتا جهان را در حرکت بسوی نظم نوین جهانی به تصویر بکشد. اتفاقات در پارلمان، امروزه فقط یک نمایش خیمه شب بازی برای توده های ناآگاه است.

در نتیجه، خط سیر احزاب سیاسی انحرافی و ساختگی و نگرانی های کاذب، تحریکهایی هستند جهت گیج کردن و عدم درک درست واقعیتی که پیش روی ماست. بعلاوه آنها توجه مردم را به سمت موضوعات کم ارزش و دنیوی جلب میکنند و مردم را بیشتر غرق در دنیا میکنند.

امروزه نقل و نبات رسانه ها شده حواشی پیرامون خواننده ها و بازیگران و ورزشکاران و آگهی های تبلیغاتی لوازم آرایشی و داروهای افزایش و تقویت میل جنسی و وسایل فرم دهنده اندام و ......

(تنها دشمن قسم خوردة انسان، شیطان متکبر است. او برای گمراه ساختن انسان باید ملاک‌ها و معیارهای ارزشی انسان را تغییر دهد.

لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ

در روی زمین بدی‌ها را در نظرشان بیارایم و همگان را گمراه کنم؛ (سوره حجر، آیه 39)

شیطان آن قدر دنیا را تزیین می‌کند که انسان در مقام اختیار، بین ارادة‌ خداوند و ارادة‌ خود،‌ ارادة‌ خود را برمی‌گزیند.

خداوند متعال در پاسخ قسم او، فرمود:

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ

از این جا بیرون شو، منفور مطرود. از کسانی که پیروی تو گزینند و از همه شما جهنم را خواهم انباشت؛ (سوره اعراف، آیه 18)

و این‌گونه شیطان با آدمی دشمنی آغازید و عرصه رویارویی حق و باطل پدیدار شد.)

سرتاسر تاریخ کسانی زندگی کرده اند که برای برقراری امپراطوری جهانی طرح و نقشه میکشیدند. کسانی که بخشی از نظام سری کهنی بودند که در سرتاسر تمام فرآیندهای تاریخی، جهت سرنگون ساختن همه قدرتها، طرح ایجاد بی نظمی و آشوب میکشیدند. این نظام سری کهن پشت آنچه که برخی محققان، طبقه ممتاز جهانی یا تشکیلات انگلیسی - آمریکایی مینامند پنهان میشوند، کسانی که نام عمومی تر شان در عباراتی مثل شورای روابط خارجی، کمیسیون سه جانبه، بیلدربرگ، موسسات بزرگ معاف از مالیات، سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا آشکار تر میشود. در حال حاضر طبقه ممتاز جهانی، در راس جنایات سازمان یافته قرار دارد. آنها اتحادیه جنایتکاری تشکیل داده اند و کارشان استثمار، اخاذی و کنترل است. یعنی با برانداری یکجای یک حکومت از طریق روند سیاسی، با ربا خواری، با دستور کاری بیرحمانه اومانیستی طراحی شده برای اینکه بشر را هم از لحاظ اخلاقی و هم معنوی منحط کنند، و با بدگمان کردن مردم نسبت به پاکی و نیکوکاری بشر از طریق رسانه ها و آکادمیهای تحت کنترل خود (تا درک و احساسات عموم را تغییر دهند)، این نظام سری کهن، شبکه شرورانه خود را در جهان برپا کرده است.

آنها با ایجاد و به کارگیری ترس و نفرت، که از طرحهای کهن طبقه ممتاز جدایی ناپذیرند، و با فریب و حیله قصد به دام انداختن بشریت را دارند. بنابراین جنگها و شایعات آغاز جنگ، اسلحه ای توانا جهت سرنگون کردن، فریب و ایجاد انحراف است. به همین دلیل است که حداقل از جنگ استقلال در شمال آمریکا به بعد، این فرقه شیطانی، جهت پیشبرد دستور کارش برای تحت اطاعت کامل و مطلق درآوردن بشریت، همه کشمکشها را مهندسی کرده است. انقلاب فرانسه (2) جنگهای ناپلئون (3)، جنگ فرانسه و پروس (4)، جنگ داخلی آمریکا (5)، انقلاب بلشویکی (bolshevik revolution) (6)، جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، جنگ خونین شبه جزیره کره (7)، جنگ ویتنام، کره و تایوان، همه اینها میوه های تلخ این فرقه شیطانی است. کارهای تیره و تار آنها که مجموعا بزرگترین توطئه تاریخ است، در زشت ترین نوشته ادبی به نام پروتکل های دانشوران صهیون خلاصه شده است.

پروتکل های رهبران صهیون برای تسخیر جهان

پروتکلها ظاهرا همان نقشه های حساب شده ای هستند که صهیونیستها برای تسخیر جهان پایه ریزی کرده اند. یکی از اصلی ترین موضوعاتی که این پروتکلها روی آن پا فشاری دارند این است که جوانان مسلمان و مسیحی را از اعتقادات و آرمانهای دینی خود دور کنند به طوری که با تضعیف اعتقادات جوانان مسلمانان، حکومت های اسلامی، دیگر نیرویی برای مبارزه صهیونیستها نداشته باشند و در نتیجه آن به راحتی از پای درآیند و همینطور با به فساد کشاندن جوانان مسیحی و سرگرم کردن آنها به شهوت رانی و هواهای نفسانی خود، حکومتهایی که بر کشورهای مسیحی حاکم هستند نیز به راحتی به تسخیر صهیونیستها درآیند.

این پروتکلها از مدتها پیش طراحی شده اند و در حال اجرا هستند و اینکه چرا در اختیار ما هستند به دلیل اشتباهی بود که یهودیان صهیونیست در سال 1897 مرتکب شدند و کنفرانس مخفی آنها در شهر بال سوئیس لو میرود و این پروتکلها به دست پلیس مخفی تزار روس می افتد.

اما با این حال باز هم اجرای آنها ادامه دارد و مدت زمان به نتیجه رسیدن این پروتکلها بیش از صد سال تخمین زده شده است و بنابراین درحال حاضر تیز درحال اجرا میباشد.

پروتکلها برنامه هایی هستند که سرمایه داران و اقتصاد دانان (متفکران و علمای) صهیونیست برای ویران کردن بنای مسیحیت، قلمرو پاپ و دست آخر اسلام، آنها را تنظیم کرده اند. یهودیان صهیونیست معتقدند که بعد از این ویرانی که به گفته اصحاب پروتکلها طی صد سال انجام خواهد شد، آنها بر جهان استیلا خواهند یافت و سلطنتی یهودی – داوودی برقرار خواهند کرد که با تدابیر و امکانات خود به یهودیان – با آنکه اقلیتی ناچیز هستند، امکان خواهد داد تا بر تمام جهان مستبدانه حکومت کنند و هیچ دینی، نه مسیحیت و نه اسلام، در کنار آیین یهودی – داوودی باقی نخواهد ماند.

متن پروتکلها به منظور قرائت در چند جلسه کنفرانس برای بحث و تصمیم گیری و تایید نهایی آماده شده بود که پلیس مخفی تزار روس به کنفرانس مزبور به ریاست تئودور هرتصل (بنیانگذار صهیونیسم) در شهر بال سوئیس برگزار شده بود (سال 1897) هجوم آورد و اوراق آنها را به تاراج برد.

صهیونیسم از نگاه صهیونیستها

صهیون در زبان عبری، به معنای پر آفتاب و نیز نام کوهی در جنوب غربی بیت‌المقدس است. کوه صهیون زادگاه و آرامگاه داود پیامبر(ع) و جایگاه سلیمان (ع) بود. گاه این واژه نزد یهودیان به‌معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به‌کار می‌رود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود(ع) و سلیمان(ع) و تجدید دولت یهود اشاره دارد؛ به‌عبارت دیگر صهیون برای یهود، سمبل‌ رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است؛ ازاین‌رو یهودیان خود را فرزندان صهیون می‌دانند.

صهیونیسم به جنبشی گفته می‌شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم مانند شووینیسم (ناسیونالیسم‌افراطی) است که با خوار شمردن ملت‌ها و نژادهای دیگر و با غلو در برتری خود، درپی دستیابی به قدرت سیاسی است. این جنبش در نیمة نخست قرن سیزدهم ش./ نیمة دوم قرن نوزدهم م. در اروپا پا به عرصة حیات گذاشت؛ ولی واژة صهیونیسم، نخستین بار ازسوی «تئودور هرتصل» به کار رفت و سپس «ناحوم‌ساکولو» ـــ مورّخ صهیونیست ـــ در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت.

سخن پایانی

اربابان قدرت، سلسله مراتب رازآلودی که درحال حاضر زنده هستند، وارثان دستور کار سری باستانی جهت تشکیل امپراطوری جهانی هستند. دستور کار مهیبی که توسط جوامع مخفی پرورش یافته و ترویج داده شده است.

اما مقاومتی جهانی و بویژه بین مسلمانان شکل گرفته و یا درحال شکل گیریست که برای مبارزه با این قدرت شوم به پا خواسته اند. اکنون زمان دانایی و معرفت است، زمان تشخیص و تمییز و بصیرت است، زمانی است که باید بیدار بود و از شستشوی مغزی که توسط فرقه شیطان صورت میگیرد، جلوگیری کرد. آنهایی که نمیتوانند این وجود کمین کرده را دریابند مستقیما تحت کنترل امپراطوری تاریکی درآمده اند، امپراطوری که خواهان حکومت مطلقه و دیکتاتورى جهانی است. آنان بندگان شیطان هستند و به دنبال ایجاد جهانی سرشار از کفر و توهین به مقدسات.

آنان قصد دارند به نقطه ای در تاریخ برسند که همه افراد در سازمانها از اعضای جوامع مخفی باشند. درواقع میخواهند شرط ورود در هر سازمانی، در وحله اول عضویت در فراماسونری، جمجمه و استخوان، ژزوئیت، شوالیه های کلمبوس، اپوس دئی، ایلومیناتی و فرقه های دیگری باشد که به واسطه دستور کار یکسانشان به هم گره خورده باشند.

اما آنها فریب بزرگی خورده اند. آنها خداوند و قدرت لایتناهی خداوند را نشناخته اند، آنان وعده پروردگار یکتا را نفهمیده اند و نمیفهمند که «وَعْدَ اللّهِ حَقًّا».

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

لا یُقَتِلُونَکمْ جَمِیعاً إِلا فى قُرًى محَصنَةٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرِ بَأْسهُم بَیْنَهُمْ شدِیدٌ تحْسبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شتى ذَلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ (14)

آنها هرگز با شما به صورت دستجمعى نمى جنگند جز در دژهاى محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است (اما در برابر شما ناتوانند) به ظاهرشان مینگرى آنها را متحد مى بینى در حالى که دلهاى آنها پراکنده است این به خاطر آن است که قومى بیعقلند.

کَمَثَلِ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (15)

کار این گروه از یهود همانند کسانی است که کمی قبل از آنها بودند، طعم تلخ کار خود را چشیدند و برای آنها عذاب دردناک است.

کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ (16)

کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم!) اما هنگامی که کافر شد گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم!

فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ (17)

سرانجام کار آنها این شد که هر دو در آتش دوزخند، جاودانه در آن می‏مانند، و این است کیفر ستمکاران.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (18)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از مخالفت خدا بپرهیزید، و هر انسانی باید بنگرد تا چه چیز را برای فردایش از پیش فرستاده، و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می‏دهید آگاه است.

وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (19)

و همچون کسانی که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد نباشید، و آنها فاسق و گنهکارند.

لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ (20)

هرگز اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت یکسان نیستند، اصحاب بهشت رستگار و پیروزند.

لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (21)

اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‏کردیم می‏دیدی که در برابر آن خشوع می‏کند و از خوف خدا می‏شکافد! و اینها مثالهائی است که برای مردم می‏زنیم تا در آن بیندیشند.

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (22)

او خدائی است که معبودی جز او نیست، از پنهان و آشکار آگاه است، و او رحمان و رحیم است.

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (23)

او خدائی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی او است، از هر عیب منزه است، به کسی ستم نمی‏کند، به مؤمنان امنیت می‏بخشد، و مراقب همه چیز است، او قدرتمندی است شکست ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می‏کند، او شایسته بزرگی است. خداوند منزه است از آنچه شریک برای او قرار می‏دهند.

هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (24)

او خداوندی است خالق، و آفریننده‏ای بیسابقه، و صورتگری است (بی نظیر) برای او نامه‏ای نیک است، و آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می‏گویند، و او عزیز و حکیم است.

آیات 14 تا 24 سوره حشر

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

فایل صوتی سخنرانی دکتر عباسی در مورد پروتکلهای صهیون را میتوانید از لینک زیر دریافت کنید. پیشنهاد میشود حتما این فایل را دانلود کرده و گوش دهید

http://parsaspace.com/files/1938984884/Protecols_Of_Zion-_Dr.Abbasi.mp3.html

همچنین متن کامل پروتکلهای صهیون را از لینک زیر میتوانید دریافت کنید

http://parsaspace.com/files/8438984884/The_Protocols_of_the_Learned_Elders_of_Zion.pdf.html

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی ها

1) توضیحاتی در مورد فریسیان و صدوقیان برگرفته از سایت حوزه

در روزگار عیسی، گروههای گوناگون دیانت یهودی اهمیتی یکسان برای شریعت و سیاست قائل نبودند. عمده ترین گروههای یهودیت رسمی، عبارت بودند از صدوقیان (Sadducees) و فریسیان (Pharisees). صدوقیان گروهی اشرافی و عمدتا روحانی بودند که به منظور حفظ سنن دینی با امپراتوری روم همکاری کردند. آنان در دعا و نیایش همگانی در معبد سلیمان تأثیر بسزایی باقی گذاشتند، اما در میان عامه مردم چندان طرفداری نیافتند. صدوقیان صرفا شریعت مکتوب (اسفار خمسه و به میزانی کمتر کتب انبیای عهد عتیق) را قبول داشتند و آن را در ظاهر رعایت میکردند. آنان هراسی از فرهنگ یونانی به خود راه نمی دادند، چرا که اعتقاد داشتند خداوند اخلاقیات کتاب مقدس را در میان غیر یهودیان نیز اشاعه داده است. صدوقیان در تلاش برای حفظ موجودیت قوم یهود، بسیاری از اعمالی را که فریسیان بسیار مهم تلقی می کردند، کم اهمیت جلوه دادند.

فریسیان گروهی غیر روحانی و با نفوذتر از صدوقیان بودند. ایشان اعقاب مؤمنانی بودند که در دوران پس از جنگ استقلال مکابیان (حدود سال ۱۲۵ پیش از دوره مشترک) به دفاع از دین خود پرداختند و در مخالفت با شیوع فرهنگ یونانی، ثابت قدمانه بر شریعت صحه گذاردند. فریسیان که بر مطالعه دقیق تورات اصرار می ورزیدند، در همه جای فلسطین حضور داشتند وکنیسه هایی را که یهودیان خارج از بیت المقدس در آنها برای عبادت و مطالعه گرد هم می آمدند، تحت نفوذ خود درآورده بودند.گر چه آنان از دیرباز به شدت میهن پرست بودند، لیکن در زمانه عیسی توجه آنها عمدتا به شریعت یهودی (تورات) معطوف بود.

فریسیان به طور غریزی جزئیات شریعت را مو به مو رعایت می کردند. عیسی با این غریزه تخالف می ورزید، زیرا اعتقاد داشت که نص شریعت می تواند به زیان روح آن باشد. امروزه نگرش محققان درباره فریسیان، تأیید آمیزتر از نگرش نسلهای گذشته مسیحیان. فریسیان تنها گروه از رهبران دینی بودند که پس از تخریب معبد سلیمان و تبعید بنی اسرائیل به دنبال سرکوب شورش یهودیان در سال ۷۰ دوره مشترک توانستند به بقای خویش ادامه دهند. آنگاه که مناسک دینی و مراسم قربانی کردن در معبد دیگر ممکن نبود، فریسیان بیش از پیش عبادت و مطالعه در کنیسه ها را ترویج کردند. دیری نگذشت که آنان مجموعه سنن شفاهی را تدوین کردند، مجموعه ای که دریهودیت «میشنا» (Mishnah) و تلمود (Talmud) نام گرفت. بدین ترتیب فریسیان مبدع یهودیتی بودند که در دوره مشترک (تاریخ مشترک مسیحیان و یهودیان) سلطه داشته است.

2) در سال 1789 میلادی، در فرانسه، انقلابی روی داد که معروف به “انقلاب کبیر فرانسه” شده است. به مدت 10 سال این کشور دچار هرج و مرج شد. لویی شانزدهم در سال 1792 اعدام شد و سرانجام، در سال 1799، هنگامی که ژنرال ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت.

این انقلاب را فراماسونرها و طرفداران ایده‌های بورژوازی رهبری کردند و در متن “پروتکل‌های صهیون” آمده است که: «ما این انقلاب را “انقلاب کبیر” نامیدیم».

شرح این بند که در پروتکل سوم آمده به شرح ذیل است:

هنگامى که توده هاى مردم مى بینند که تمام امتیازها زیر عنوان آزادى به آنها اعطاء مى شود، تصور مى کنند که مى توانند رهبرى جهان را به دست گیرند. ولى به زودى خود را به راهنمائى ما نیازمند مى بینند و دو دستى قدرت را در اختیار ما مى گذارند و رهبرى تام الاختیار امور را به دست ما مى سپارند. اگر انقلاب فرانسه را به یاد آوریم، در مى یابیم که عنوان و لقب کبیر را ما به آن دادیم، مقدمات آنرا ما فراهم کردیم و خلاصه آنکه طراحى آنرا ما به عهده گرفتیم.

3) اقدامات ناپلئون بطور خلاصه و فهرست وار به شرح زیر است:

1795: ناپلئون، مسئول دفاع از پاریس در برابر شورشیانی است که می خواهند حکومت انقلابی را سرنگون کنند. او فرمانده نظامی پاریس می باشد.

1796: ناپلئون به سرپرستی سپاهی برای جنگیدن با اتریشی هادر ایتالیا فرستاده می شود. او سربازان روحیه باخته را سازماندهی می کند و با پیروزی وارد شهر میلان می شود. فرانسه بر شمال کشور ایتالیا تسلط می یابد.

1797: در یک جنگ هوشمندانه، ناپلئون با سپاهی اندک و تجهیزاتی کم به نیروهای اتریشی حمله می کند و آنها را شکست می دهد و به اتریش فشار می آورد که سرزمین بیشتری در منطقه رود راین در اختیار فرانسه بگذارد و فرانسه اجازه می یابد که بر بلژیک تسلط داشته باشد.

1798: ناپلئون در خاورمیانه نیرو پیاده می کند. او قصد دارد مصر و سوریه را تصرف کند اما در یکم اوت، آدمیرال انگلیسی بنام هوراشیو نلسون ناوگان جنگی فرانسه را در نبرد نیل نابود می کند.

1799: ناپلئون به فرانسه برگشته و قدرت را در دست می گیرد و خود را به عنوان اولین کنسول منصوب می کند.

1800: ناپلئون به ایتالیا حمله کرده و اتریشی ها را زا آنجا بیرون می راند. و سال بعد با آنها صلح می کند.

1802: ناپلئون خود را بعنوان کنسول اول کشور منصوب می کند. جنگ بین انگلستان و فرانسه پایان می یابد و برای مدت ده سال در صلح زندگی می کنند. ناپلئون تمام قدرت خود را برای سازماندهی و ترمیم کردن خرابی های گذشته دوران انقلاب معطوف می دارد.

1803: جنگهای ناپلئونی آغاز می شود. ناپلئون خود را برای حمله به انگلستان آماده می کند؛ و حدود 2000 کشتی را در سواحل اطراف بولون جمع می کند.

دوم دسامبر 1804: از پاپ دعوت می شود که برای مراسم تاجگذاری امپراتور بناپارت در کلیسای بزرگ نوتردام شرکت کند، اما در آخرین لحظات ناپلئون تاج را از دست پاپ می گیرد و خود شخصا تاجگذاری می کند.

1805: ناپلئون خود را پادشاه ایتالیا می کند. اتریش و پروس و انگلستان متفقا علیه فرانسه متحد می شوند. انگلستان در دریا نیروهای فرانسوی و اسپانیایی را در نبرد ترافالگار شکست می دهد، اما ناپلئون، اتریش و پروس را در دوم دسامبر در نبرد استرلیتز شکست می دهد.

1808: ناپلئون به اسپانیا حمله کرده و سعی می کند که برادر خود ژوزف را به عنوان پادشاه آنجا منصوب کند. اما اسپانیائی ها شورش می کنند. انگلستان ، پرتغال، اسپانیا و اتریش علیه فرانسه در جنگ پنی سولا با یکدیگر متحد می شوند.

1809: ناپلئون، اتریش را شکست می دهد و با آنها صلح برقرار می کند، اما انگلیسی ها در اسپانیا باقی می مانند و ناپلئون نه می تواند آنها را از آنجا بیرون کند ونه می تواند اسپانیائی ها را شکست دهد.

1812: ناپلئون با سپاه بزرگی، در حدود پانصد هزار نفر به روسیه حمله می کند وتمام راههائی که به مسکو ختم می شود را تسخیر می کند، اما زمستان او را مجبور به بازگشت می کند و در اثر گرسنگی، سرما و نبرد سربازان او کشته می شوند و تنها سی هزار نفر بر می گردند.

1813: پروس، روسیه، ایتالیا، اتریش و سوئد علیه فرانسه با یکدیگر متحد می شوند. ناپلئون در نبرد لایپزیک، شانزدهم تا نوزدهم اکتبر، کاملا شکست می خورد.

1814: ناپلئون قدرت را از دست می دهد و به جزیره الب مدیترانه تبعید می شود.

1815: ناپلئون از تبعید فرار کرده و به فرانسه بر می گردد و سپاهی تشکیل می دهد. او در هجدهم ژوئن در نبرد واترلو شکست می خورد؛ یعنی تقریبا صد روز بعد از آمدن به فرانسه دوباره قدرت را واگذار می کند و به جزیره کوچکی در جنوب اقیانوس اطللس بنام سنت هلن تبعید می شود.

پنجم مه 1821: ناپلئون در جزیره سنت هلن می میرد.

به طور کلی از سال 1804 که او خود تاجگذاری کرد، یک دیکتاتور تمام عیار بود.

4) جنگ فرانسه و پروس به دومین امپراطوری در فرانسه پایان داد و منجر به شکل گیری امپراطوری در آلمان شد.

5) آمریکا با انتخاب رئیس جمهور جمهوریخواه خود، آبراهام لینکلن، که از نیمه شمالی کشور برخاست دچار تنش شده بود. اما آبراهام لینکلن پس از انتخاب شدن شعارهای تبلیغاتی خود را بر این امر استوار ساخت که می خواهد همه با هم برابر باشند و نباید تفاوتی میان افراد باشد. راهیابی لینکلن به کاخ سفید با اعتراض و قهر بسیاری از کارمندان دولت که جنوبی بودند رو به رو شد. لینکلن پس از به دست گرفتن مقام ریاست جمهوری، وزیر امور خارجه و معاونش را از حزب جمهوریخواه انتخاب کرد و این انتخاب ها خشم جنوبی ها را بیش از پیش در پی داشت. جنوبی ها با جمع شدن در شهر ریجموند در ایالت ویرجینیا طی کنفرانسی تصمیم بسیار مهمی را اتخاذ کردند. آنها با این استنباط که سیاست های در حال حاضر دولت مخالف منافع و آینده آنهاست و آنها خود به میل و اختیار خود عضو اتحادیه ایالت های آمریکا شده اند، قصد دارند از دولت فدرال جدا شده و بنیان دولت مستقلی را بریزند. ایالت های جنوبی با انتخاب رئیس جمهور و پرچم جدید و حمله به برخی از مواضع و پایگاه های دولتی عملا اقدام را به اطلاع عمومی رسانیدند.

طی این جنگ یازده ایالت جنوبی آمریکا از اتحادیه شمال جدا شدند و ائتلاف یا کنفدراسیون ایالت های جنوبی را با هدف حفظ یک نظام اقتصادی که بر اساس کشاورزی و برده داری بنا شده بود، تشکیل دادند. نیروهای ائتلاف جنوب با آتش گشودن بر روی نیروهای اتحادیه شمال در شهر فورت سامتِر جنگ داخلی آمریکا را آغاز کردند. چهار سال بعد نیروهای ائتلاف جنوب تسلیم شدند. در جنگهای داخلی آمریکا 618 هزار نظامی ( 258 هزار جنوبی و 360 هزار شمالی ) کشته شدند. ویرانی وسیع و تلفات غیر نظامی چندین برابر نیروهای نظامی بود. ایالت‌های شمالی به رهبری آبراهام لینکلن از حزب جمهوری‌خواه و یازده ایالت جنوبی تحت فرمانروایی رئیس‌جمهور جفرسون دیویس بودند.

در حالی که جنگ به بهانه آزادی بردگان شروع شده بود این قشر از جامعه آمریکا هنوز در وضعیت فلاکت باری به سر می بردند. جنوبی ها هنوز هم از آنها بهره گیری می کردند و بسیاری از شمالی ها نیز به آنان به چشم عوامل شروع جنگ نگاه می کردند.

جنگ داخلی آمریکا میدان بسیاری از تجربه های نوین جنگی بود، تاکتیک ها و رزم هایی که از زمان ناپلئون به وجود آمده بود در این جنگ ها شکسته شد. خطوط گسترده راه آهن که شمالی ها به شدت و با وسعت فراوان از آن بهره می گرفتند، انتقال نیرو و تجهیزات را به مناطق درگیری سریع تر می کرد. توپ ها و تفنگ های جدیدی که به خصوص توسط مخترعان و مبتکران صنعتگر شمالی ساخته شد در سرنوشت جنگ تاثیر بسیار بسزایی داشت.

چندی پس از پایان جنگ آبراهام لینکلن که به همراه همسرش به تماشای نمایشنامه ای رفته بود مورد حمله یک جنوبی طرفدار برده داری قرار گرفت و کشته شد. اما در جنگ های داخلی آمریکا، این نیروی صنعتگر شمال بود که توانست به پیروزی برسد و آمریکای نوین را براساس اندیشه های سرمایه داری مدرن شکل بخشد. جنگ هرچند ویرانی های بسیاری به بار آورد اما در نتیجه آن ارتش آمریکا به یک ارتش حرفه ای دارای تجربه تبدیل شد و خود را آماده کرد تا در آینده براساس همین آموزه ها و آموخته ها در دنیای جدید نقش ایفا کند.

روزنامه اعتماد ملی، شماره 429 به تاریخ 14/5/86، صفحه 8 (تاریخ)

6) در شب 6 و بامداد 7 نوامبر سال 1917 میلادی براساس تقویم گریگوری، بلشویک ها براساس یک نقشه طراحی شده مراکز عمده تصمیم گیری و مهم شهر پتروگراد «سنت پترزبورگ» پایتخت روسیه را تصرف کردند. این کودتا که بدون حمایت واقعی مردم انجام شد در واژگان بلشویک ها (که بعدها کمونیست نامیده شدند) انقلاب اکتبر نام گرفت.

ابتکار این کودتا به 23 اکتبر، حدود دو هفته قبل از انجام آن (براساس تقویم گریگوری) سال 1917 میلادی بازمی گشت.

در این روز، لنین، رهبر بلشویک ها مخفیانه پناهگاهش در فنلاند را برای شرکت در یک کمیته مرکزی حزبش ترک کرد.

او در جلسه کمیته لزوم شورش مسلحانه را به تصویب رساند و بر اجرای آن تاکید کرد.

لنین می خواست دموکراسی نوپای روسیه که چندماه قبل از این تاریخ با سقوط امپراتوری تزاری برقرار شده بود را سرنگون کرده و با الهام از اصول مارکسیستی یک دیکتاتوری پرولتاریا را در روسیه برقرار سازد.

لنین پس از خاتمه جلسه فورا به پناهگاهش در فنلاند بازگشت و تروتسکی معاونش عهده دار تدارک این شورش مسلحانه شد.

الکساندر کرنسکی، رئیس دولت موقت روسیه، تصور نمی کرد که گروه کوچک بلشویک ها یک خطر بالقوه برای دموکراسی نوپای روسیه باشند.

با این حال ، بلشویک ها علی رغم تعداد نسبتا اندک از نظر تبلیغات و شعارهای فریبنده بسیار فعال بودند.

آنها توانستند با ترویج 3 شعار بسیار موثر بسیاری از سربازان پادگان پتروگراد را به سوی خود جذب کنند: «صلح فوری»، روسیه در آن زمان در کنار دموکراسی های غربی علیه امپراتوری آلمان و اتریش می جنگید، «زمین برای دهقانان»، «تمام قدرت برای سویت ها»، سویت ها در زبان روسی به مفهوم شوراها یا هیات های تصمیم گیری بودند و از نظر دموکرات های واقعی سویت ها در حکم دستیابی به یک دموکراسی حاکم محسوب می شدند.

روزنامه جام جم، چهارشنبه 15 آبان 1387

7) شبه جزیره از ۱۹۴۵ به دو قسمت شمالی تحت نفوذ روسها و جنوبی تحت نفوذ آمریکا تقسیم شده بود، اما نیروهای قسمت شمالی با تحریک روسها و چینی ها تصمیم گرفتند « مرز قراردادی» را از بین ببرند.

در ۲۵ ژوئن سال ۱۹۵۰ نیروهای تحت فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ در منطقه شمالی شبه جزیره کره تهاجم خود را برای تصرف منطقه جنوبی آغاز کردند. ایالات متحده آمریکا در همان روز از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه ای را به تصویب رساند که بر اساس آن، نیروهای سازمان ملل متحد با ارتش کره شمالی وارد جنگ شدند. از آنجا که بخش عمده نیروهای سازمان ملل را سربازان آمریکایی تشکیل می دادند، جنگ کره به جنگ آمریکا علیه کمونیست ها در شرق آسیا تبدیل شد

روزنامه جام جم، چهارشنبه 6 مرداد  1389 

 

منبع: حقیقت خاموش

نظرات 2 + ارسال نظر
آنتی کابالا 25 خرداد 1390 ساعت 09:39 ب.ظ http://antikabbalah.blogfa.com

ba arze salam site jaleb va khubi darin taghazaye tabadole link daram

حمیدرضامیررکنی 26 خرداد 1390 ساعت 03:04 ق.ظ http://www.ym313.blogfa.com

سلام!
با مطلب (موعود در آیین زرتشت)بروزم!
نظر یادتون نره!
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد