نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

عذاب دخان و ردّپای آن در سینما

عذاب دخان و ردّپای آن در سینما

متأسّفانه نکات غیرتخصّصی گریبان رسانة ملّی را گرفت و ما به ازای شیطان، تصویری را تعریف کردیم. شیطان، نماد بومی نداشت و ما از او تصویر بومی و ایرانی ساختیم. تا پیش از آن هر کس می‌‌خواست آدرسی از شیطان بدهد یا باید از نماد‌های غربی استفاده می‌‌کرد یا از نمادهای 666 و ستارة پنج پر، بز فومت و چشم لوسیفر و از این دست علائم. حال اگر عکس این بازیگر نقش شیطان که برای آن تعریف کردیم، روی تی‌شرت یا کلاسور یا غیره نقش بست؛ یعنی چه؟ یعنی ما برای طایفة شیطان‌پرست وطنی که متأسّفانه در کشور بعضاً، ولی قلیل حضور دارند، یک نماد بومی تعریف کرده‌ایم. 

 

اشاره:

متنی که در پیش روی خوانندگان محترم موعود قرار گرفته است، بخشی از متن سخنرانی دکتر مجید شاه حسینی با عنوان «عذاب دخان و ردّ پای آن در سینما» ‌است که در سالن آمفی تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و از مجموعه سلسله نشست‌های فرهنگ مهدوی مؤسّسة فرهنگی موعود (پنجاهمین نشست) برگزار شده است.


در آغاز کلام از محضر بقیّـة الله، اروحنا لِتراب مقدمه الفداء، استمداد می‌‌طلبم که دقایقی که با هم می‌‌گذرانیم از دقایق پربرکت عمرمان باشد و بتوانیم توشه‌ای اخروی بربندیم.

حدود 15 سال قبل بحث در حوزة مفاهیم آخرالزّمانی و سینما خیلی نو بود و در آن ایّام در فضاهای دانشگاهی طرح این مسائل به گونه‌ای بود که گویا گوینده از عجیب‌ترین مفاهیم خلقت حرف می‌‌زند. به طور کلّی ذهن مخاطب سینمایی نمی‌پذیرفت که از منظر آپوکالیپس یا آخرالزّمانی مفاهیم سینمایی را دنبال کند. امروز در دورة تکثّر این گونه مباحث به سر می‌‌بریم و تقریباً همه معتقد به آن مبانی‌اند.

امروز، بحث خیلی گسترده شده است؛ البتّه در سطح باقی مانده. من فکر می‌‌کنم اگر مجدّداً سراغ مفهوم سینما و اتّفاقات آخرالزّمانی برویم باید بحث را تخصّصی‌‌تر کنیم و به عمق بیفزاییم. فعلاً مباحث نقد محتوایی که من شاهد هستم خصوصاً در حوزة رسانة ملّی بعضاً اقیانوسی است به عمق یک وجب و همه چیز را با هم مخلوط می‌‌کند؛ سینمای وحشت و همة مؤلّفه‌های آخرالزّمانی را به این ترتیب بحث تخصّصی با رویکرد دینی از آن استخراج نمی‌شود.

اجمالاً این مقدّمه را گفتم که بگویم تلاش من در این جلسه این است که دانسته‌های قبلی مخاطب را قدری عمیق‌تر کنم و مفاهیم را دقیق‌تر بکاوم. چرا عذاب دخان در سینما؟ حقیقت این است که اگر اختیار با ما بود، شاید این موضوع اولویّت پیدا نمی‌کرد یا لااقل بنده آن را در اولویّت قرار نمی‌دادم؛ امّا از زمانی که رسانة ملّی در تولیدات نمایشی وارد این حوزه شد و شاید به تبعیّت از آنچه که در سینمای دنیا و سریال‌های دنیا اتّفاق می‌‌افتد و بعد از آن ما شاهد نوعی شیفتگی به مفاهیم دخانی در تلویزیون در سینما هستیم.

نقطة آغاز کار رسانة ملّی در این زمینه، سریال «او یک فرشته بود»، می‌‌باشد که در ماه مبارک رمضان سال1384 یا 1385ش. پخش شد. در همان دوره هم انتقاداتی بر این سریال وارد بود، از همان نامش که غلط بود؛ زیرا شیطان، فرشته نبود و نیست و تا سیر فیلم‌نامه و فرازو فرودهای آن؛ مثلاً سؤال می‌‌شود که چگونه است که در ماه مبارک رمضان که شیاطین دربندند، ما ابلیس را در آنتن رسانة ملّی رها می‌‌کنیم؟ چه چیزی می‌‌خواهیم به دست بیاوریم؟ در شرایطی که بسیاری از گناهانی که از جانب ابلیس که از طایفة جنّیان است و به روایت قرآن و به وس?سة او صادر می‌‌شود، نمی‌توانیم در رسانة ملّی نشان دهیم. نتیجه این شد که مخاطب حس می‌‌کرد مثلاً کسی که طبق اصول رسانه‌ای از همه، قیافة مقبول‌تری دارد، شخصیّت بد فیلم، شیطان است. بدترین چیزی هم که از او دیده می‌‌شد این بود که هووی خانم دیگری می‌‌شد یا اینکه کودکی را به بازی کامپیوتری وادار می‌‌کرد. پس چه مضرّات و معاصی‌ای از جانب او نصیب بشر می‌‌شود؟ به این ترتیب ما گرفتار این مسئله شدیم که یک حصری شکسته شد و خیلی‌ها احساس کردند که شیطان شناسند و از اینجا سریال‌های دخانی آغاز شد آنها از رأس دخان و رئیس جنّیا? کافر، یعنی خود شیطان شروع کردند.

متأسّفانه نکات غیرتخصّصی گریبان رسانة ملّی را گرفت و ما به ازای شیطان، تصویری را تعریف کردیم. شیطان، نماد بومی نداشت و ما از او تصویر بومی و ایرانی ساختیم. تا پیش از آن هر کس می‌‌خواست آدرسی از شیطان بدهد یا باید از نماد‌های غربی استفاده می‌‌کرد یا از نمادهای 666 و ستارة پنج پر، بز فومت و چشم لوسیفر و از این دست علائم. حال اگر عکس این بازیگر نقش شیطان که برای آن تعریف کردیم، روی تی‌شرت یا کلاسور یا غیره نقش بست؛ یعنی چه؟ یعنی ما برای طایفة شیطان‌پرست وطنی که متأسّفانه در کشور بعضاً، ولی قلیل حضور دارند، یک نماد بومی تعریف کرده‌ایم.

در سال بعد قصّة دیگری داشتیم در سریال «اغما» و باز هم مدلی از شیفتگی به مفاهیم ماورایی، دخانی و تصاویر دخانی به‌صورت شتابزده مطرح شد؛ شاید اصل مطلب بد نباشد؛ ولی ناشیانه عمل شد.
این همه، ما را به تفکّر واداشت که یک جای کار غلط است یا به قدر کافی تحقیق و پژوهش نداریم و این به آن معنی نیست که نمی‌شود هیچ پروژة دخانی در رسانة ملّی ساخت؛ بلکه با تدبیر و تأمّل می‌‌شد کارهایی کرد. امروزه ردّ پای این معنا به سینما رسیده و الآن سینما خیلی دخان زده‌‌تر از تلویزیون است.
در جشنوارة سال قبل، فیلمی به نام «آل» داشتیم که فیلم بسیار بدی بود؛ هر چند که متأسّفانه در جاهایی مورد تقدیر قرار گرفت و امسال هم فیلمی به نام «دوست از جنس آتش». در این فیلم به رفاقت با این موجودات ترغیب شده است و به این موضوع اشاره می‌‌شود که از این موجودات کمک بگیرید. این فیلم‌ها کم کم به جشنوارة ما می‌‌آید. فیلم دیگری نیز با نام «سایة وحشت» در جشنواره عرضه شد که باز قریب به همین مضامین بود.

کم‌کم عالم دخان و فضای جنّیان اسباب تفریح می‌‌شود؛ یعنی مثلاً کودکانمان باید با اینها انس بگیرند و تنها چیزی که این وسط ملاک و تراز و معیار نیست، قرآن مجید است و معارف صحیح در این حوزه و اینکه روایات و احادیث و آیات قرآن در این باب چه می‌‌گویند؟ به طور کلّی مطالب به ‌صورت ناشیانه از سریال‌ها و فیلم‌های خارجی گرته‌برداری می‌‌شود.

حال می‌‌رویم سراغ سینمای خارج از کشور و تقلید ناشیانه‌ای که ما از آن می‌‌کنیم. ان شاالله در پایان، چاره با خود شما که چه باید کرد؟ شاید قدم اوّل همین آگاه شدن و دانستن باشد و اینکه تلویزیون و سینمای شما بدون شتابزدگی ابتدا از آیات و روایات سیراب بشود. شاید تنها استثنایی که در زمینة این‌گونه فیلم‌ها به ذهن من می‌‌رسد، فیلم «ملک سلیمان» باشد که با یک تحقیق 5 ساله نهایتاً به سمت تولید رفت؛ ولی کارهای دیگر تقریباً چیزی به نام تحقیق و پژوهش ندارند و عیناً از آثار خارجی گرته‌برداری می‌‌شوند. شاید تفاوت محتوایی و?معنایی «ملک سلیمان» هم در همین نقطه است.

عذاب دخان چیست؟ آیا چنین عذابی وجود دارد؟ برای پاسخگویی به این پرسش ریشة قرآنی آن را مرور می‌‌کنیم و بعد به سراغ تحلیل محتوایی آثار می‌‌رویم. ما در قرآن، سورة مبارک «دخان» داریم دربارة سه آیة میانی این سوره خیلی توصیف مفصّلی وجود دارد هم در قرآن مجید و هم در روایات معصومان(ع). جالب است که خود اعراب و کسانی هم که به عربی تکلّم می‌‌کنند، این سوره را طور دیگری می‌‌خوانند؛ هر چند که آنها با ما فرق دارند؛ چون ما این سوره را قرائت می‌‌کنیم و به مفاهیم آن دقّت نمی‌کنیم؛ مثل آیات از آن عبور می‌‌کنیم ولی کسی که زبان عربی بداند سوره را درک کرده و این سوره ?ا طور دیگری تلاوت می‌‌کند. در روایات ما، تفسیر دخان از کلام امام صادق(ع) بی‌شمار است. در این باره جلساتی بوده و آنها را تکرار نمی‌کنم. یک روایت از کتاب شریف «بحارالأنوار» و توصیفی از امام باقر(ع) است که در ماهیّت و چیستی عذاب دخان و ذیل این آیه که «خداوند قادر است عذابی را از فراز سر شما و زیرگام‌های شما برانگیزد»1، اشاره به دخان می‌‌فرمایند و اینکه عذاب‌های آخرالزّمانی یکی از جدّی‌ترین عذاب‌هاست و طبعاً این عذاب، عذابی فراگیر، عظیم است و وقتی مؤمنان آن را می‌‌بینند، برایشان دردناک است و برای کافران دردناک‌تر. این جملة «ربّنا اکشف عنّا العذاب انا مؤمنون»2 یک بحث جدّی است و بد مخمصه‌ای ایجاد می‌‌شود. در این زمینه معصومان(ع) توصیفاتی دارند از اینکه فضای دخانی در عالم پدید می‌‌آید و موجوداتی که جنسشان دخانی است، برای بشر ایجاد زحمت مرئی می‌‌کنند؛ امّا نکتة بسیار مهم برای بنده این است که ما در بین عذاب‌های آخرالزّمانی تا حالا کمتر از همه و تا قبل از فیلم «ملک سیلمان» به مفهوم دخان و عذاب دخان پرداخته‌ایم. سینمای غرب پیش از همه به این معنا اهتمام کرده است. چرا؟ مگر آنها به قرآن باورمندند یا مثل ما مسلمانند یا پژوهش‌هایی داشته‌اند؟ شاید پژوهش‌های آنها در قرآن کم?ر از ما نبوده باشد؛ ولی اگر به کتاب‌های «مقدّس» رجوع کنیم، خصوصاً فصل آخر از کتاب مقدّس و «مکاشفات یوحنّا» می‌‌بینیم که این عذاب توصیف شده و اینکه در فازی از عالم موجوداتی در آن مرئی می‌‌شوند، به فتنة یأجوج و مأجوج نیز اشاره شده و با نام عاج و ماج از این طایفه‌ای که قرآن از آنها در آخرالزّمان یاد می‌‌کند، آنها را می‌‌خواند و اینکه بالأخره بشر تجربه‌ای می‌‌کند که با تجربه‌های مادّی و معنوی مرسوم متفاوت است. شاید قسمتی از این هم برگرفته از ضمیر ناخودآگاه غربی‌ها باشد که من در این زمینه صحبت دارم؛ به این معنا که بشر تا چه حد آنچه که انجام می‌‌دهد و در رفتار او می‌‌بینیم به صورت ضروری از رفتار خودآگاه او برخاسته و با خودآگاهش به این بحث وارد شده است؟ وقتی هست که ما فعلی را انجام می‌‌دهیم و ضمیر ناخودآگاه ما مولّد آن فکر است و اگر سؤال کنند که به چه دلی? این کار انجام شد، پاسخی دقیق نداریم. به طور مثال وقتی در خلوت خود هستیم، جمله‌ای به زبان ما جاری می‌‌شود که این جمله، تداوم فکر ما بوده که در فکر ما گذشته و نمی‌دانیم که چه شد که این جمله از دهان ما خارج شد، در حالی که این جمله یک زمینة ذهنی داشته و یک قسمتی از روح ما تراوش کرده است. کسی که در اتاق نبوده و کلامی جاری نبوده پس این کلام از کجا جاری شده است؟ کاملاً معلوم است که حیاط خلوت روح ما از ضمیر ناخودآگاه ما، پالس‌هایی به بیرون تراوش می‌‌کند و بعد که آن را رمزگشایی می‌‌کنیم، می‌‌بینیم که از ضمیر ناخودآگاه ما بوده است. منطق خواب و دیگرانی که در این باب صحبت کرده‌اند از امثال فروید که مادّی تفسیر کردند یا کارل گوستاو یونگ که قدری معنوی‌‌تر ضمیر ناخودآگاه را رمزگشایی کردند، همه در هنر متّفق‌القول بودند که هنرمندان ضمایر ناخودآگاه قوی دارند و به دلیل تراوش ضمایر ناخودآگاهشان آثار ناب هنری خلق می‌‌کنند. این کشف‌الشّهود آقایان نبود و هزاران سال قبل در کلام معصومان(ع) می‌‌بینیم. روایتی از پیامبر اکرم(ص) است که کاملاً به این معنا دلالت دارد هنرمندان مورد نظر حضرت، عمدتاً شعرا هستند. ایشان در روایات دارند که هیچ شاعری نیست که محلّ الهام نباشد یا از جانب فرشته‌ای یا از جانب شیطانی. شهید آوینی در یکی از شماره‌های مجلة «سوره» مقاله‌ای در بارة این حدیث نبوی داشت که آنکه شیطان قوی‌تری دارد، هنر شیطانی قوی‌تری خلق می‌‌کند و آنکه فرشته‌ای بر او وحی می‌‌کند، هنر رحمانی فاخرتری از او صادر می‌‌شود. ما مفهوم الهام را در عرصة هنر دست‌کم می‌‌گیریم و صرف الهام را پاس می‌‌داریم، غافل از آنکه می‌‌تواند الهام منشأ الهی یا شیطانی داشته باشد و آن کلام زیبای امیرمؤمنان(ع) وقتی از ایشان می‌‌پرسند خلّاق‌ترین شاعر عرب و قوی‌ترین شاعر عرب کیست؟ از (ملک ضلیل) امرو القیس نام می‌‌برند که شاهزادة گمراه، قوی‌ترین شاعر عرب بود و توضیح می‌‌دهند: شیطانی که به او وحی می‌‌کند از شیاطین دیگر قوی‌تر است و باز این آیة قرآن که «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَآئِهِمْ »3 پس ما وحی شیطانی هم داریم و جای تأسّف است که افرادی چون سلمان رشدی این مضامین را می‌‌گیرد و برمبنای آن کتاب موهن و زشت آیات شیطانی را می‌‌نویسد. ما مسلمانان به این معنا خیلی توجّه نداریم که وحی شیطانی در آفرینش شیطانی می‌‌تواند چه طوفانی کند و اگر هنرمندی باطن پالایش شده، نداشته باشد، چه گرفتاری‌هایی برای خودش و جامعه ایجاد خواهد کرد. اینها را گفتم که وقتی وارد سینمای دخان شدیم، خیلی تعجّب نکنید که در عذاب دخان چه اتّفاقی می‌‌افتد؟ در عذاب دخان مرز میان عالم مادّه و دخان رقیق می‌‌شود؛ امّا کسانی هستند که خودشان به استقبال عالم دخان می‌‌روند و این همان افرادی هستند که محل? الهام شیطانی قرار می‌‌گیرند و هنر شیطانی از آنها صادر و ساطع می‌‌شود و اینکه شما می‌‌بینید بعضی از هنرمندان ضعیف النّفس به قرص‌های روان‌گردان آلوده بوده‌اند، شاید به همین دلیل بوده و مرز را می‌‌شکند و توهّمات و تخیّلاتی را برای مصرف کنندگان این مواد پدید می‌‌آورد و به این ترتیب خیلی مرز بین واقعیّت و فضاهای دخانی را رقیق می‌‌کند. همین که در عصر ما مصرف موادّ تعطیل کنندة عقل افزایش می‌‌یابد و به یک فاجعة ملّی تبدیل می‌‌شود، شاید به این دلیل است که وسوسة ملهم بودن از این گونه الهامات در خیلی‌ها پدید می‌‌آید? یعنی قبل از عذاب دخان برخی به استقبال آن می‌‌روند.

باید فکری کرد و شما تبعات آن را در هنر و سینما می‌‌بینید. یکی از مباحثی که در غرب مطرح است و در کشور ما هنوز برای این مسئله فکر نشده، مسئلة ریتینگ (ممیزی) فیلم‌ها می‌‌باشد. چند سال قبل، در یکی از جشنواره‌ها این موضوع مطرح شد؛ ولی دنبال نشد. در خارج از کشور به دلیل این تعریفی که از هنر دارد که هنرمند می‌‌تواند ملهم از فضاهایی باشد که نتایج آن می‌‌تواند برای جامعه تبعاتی داشته باشد، از منظر حقوق بیننده و مصرف کننده یک اثر هنری ریتینگ را تعریف می‌‌کنند. در کشور ما ریتینگ، یعنی فهم قاطبة منتقدان و اصحاب هنر؛ ی?نی سانسور، یعنی اینکه یک هنرمند نتواند هر حرفی را که خواست بزند. این تعریف معطوف به حقوق مؤلّف است. حقوق هنرمند، یعنی اینکه هنرمند بتواند هر چه بخواهد و هر چه نخواهد و بتواند هرچه دلش خواست بگوید. به حق مصرف‌کننده هم کسی کاری ندارد که او در مواجهه با یک اثر هنری حقوقی دارد و حقوق او را باید به رسمیت شناخت. تعریف دقیق ریتینگ و ممیزی و تفاوت آن با سانسور هم همین است؛ یعنی رعایت حقّ مؤلّف و انسان هنرمند توأمان با حقوق معنوی مصرف کنندة آن اثر. هر زمان که ما توانستیم این تعادل را برقرار کنیم؛ یعنی بین حقوق مصرف?کنندة یک اثر هنری که به آن اثر اعتماد کرده و در مقابلش قرار گرفته و همین طور حقّ آزادی بیان آن اثر هنری تعادلی را برقرار کنیم، می‌‌توانیم بگوییم در آن جامعه، ریتینگ دقیق و علمی تعریف شده است. این را هم گفتم که بگویم اگر غربی‌ها از این دست فیلم‌ها می‌‌سازند ضوابط حدّاقلی برای تماشاگرانشان تعریف کرده‌اند و ما با کدام جرئت، کدام ریتینگ و با کدام اطّلاع‌رسانی قبلی به خودمان اجازه می‌‌دهیم تولیداتی از رسانة ملّی نشان دهیم که بیننده هیچ اطّلاع رسانی قبلی نسبت به آن نداشته است. اگر روی یک محصول غذایی، آرم استاندا?د داریم که مصرف کنندة محترم، ما قبل از تو این محصول را بررسی کردیم، به این محصول اعتماد کن؛ امّا در مواجهه با محصولات تصویری اگرچه با نیّت خیر به این مفاهیم وارد شوند، چه کسی کارشناسی کار را انجام می‌‌دهد؟ و کدام تراز ملّی و روانی صحیح از نظر بهداشت روانی جامعه تعریف شده است که ما این‌طور آنها را مثل نُقل بر سر جامعه می‌‌ریزیم و بعضاً برداشت دینی هم از اینها داریم؟ پس ما از یک بحث حادث و امروزی حرف می‌‌زنیم. عذاب دخان در سینما و بازتاب‌های خودآگاه یا ناخودآگاه عذاب دخان در فیلم‌ها.

سینمای غرب و عذاب دخان

تا زمانی تصوّر بر این بود که آنها شاید نمی‌دانند چه می‌‌گویند و شاید صرفاً حسّی را بر اساس مطلبی می‌‌گویند. الآن شواهدی وجود دارد که کاملاً ما را به سمت این می‌‌برد که بگوییم آنها دقیقاً می‌‌دانند چه می‌‌گویند و خیلی بهتر از ما و با تحقیق و پژوهش هم در این حوزه وارد شده‌اند.

انواع نقّاشی‌ها در غرب وجود دارد که از دورة نقّاشی‌های کلاسیک تا دورة مدرن گویای این هستند که چگونه تصوّراتی انسان داشته باشد؛ از فضاهای دخانی و ارتباطات خواسته یا نخواسته که برایش پیش بیاید و به این ماجرا دچار شود. ما دیده‌ایم که از دورة کلاسیک تا امروز نقّاشان هم که هنرمندند توانسته‌اند الهامات خود را تصویر کنند. ما شاهدیم که آنها بسیاری از مفاهیم این چنینی را در نقّاشی‌ها و دیوارنگاری‌ها و فضاهای کلیسایی ثبت کرده‌اند و مصادیقی از آن وجود دارد. یک اتّفاقی که در این دیوارنگاری‌ها کلیسایی افتاده، این است ک? در این فضاها جهنّم یا آتش یا دوزخی ترسیم شده و شیاطین در این دوزخ انسان‌ها را عذاب می‌‌کنند. این نکتة جالبی است که چرا آنها خودشان معذّب نیستند؟ در جهنّم الهی که خداوند سوگند خورده همه در آتش معصیت خود معذّبند کسی دیگری را عذاب نمی‌کند. به نظر می‌‌رسد این فضا، فضای جهنّم آخرالزّمانی است و نه جهنّم اخروی؛ مثلاً در زمان حضرت سلیمان(ع) هم شیاطین مرئی شده و زحماتی را ایجاد کرده بودند تا به همّت ولیّ خدا و خواست خدا، اینها تسخیر شدند. از این نقّاشی‌ها برمی‌آید که شیاطین براین باورند که روزی در آخرالزّمان، نسل انسان را از بین خواهند برد. در معماری کلیساها نیز این گونه نقّاشی موجود است. به تفصیل این نوع نقّاشی را در معماری «واتیکان» می‌‌بینید و عذاب دخان قبل از اینکه اتّفاق بیفتد، توسط هنرمندان که ملهمند از این شیاطین، ترسیم شده است. قطعاً ما انتظار نداریم که خداوند اشرف مخلوقاتش را در مقابل این موجودات به عنوان قربانی قرار دهد؛ حتّی اگر آزمونی در مسیر بشر هست به نام عذاب دخان: اوّلاً باید دید که این عذاب جزو عذاب‌های حتمی الوقوع است یا از مواردی که می‌‌تواند مورد بداء واقع شود؟ ثانیاً تمام این آزمون‌ها برای رشد بشر است نه برای آزار و اذیّت آن. بشر قرار است ابتلائاتی را از سر بگذراند تا رشد کند و لایق زیست در بهشت آخرالزّمانی باشد و لایق زیست در کنار حضرت حجّت(عج) باشد. پس آن چیزی که توصیف شده در آیات و روایات به این معناست. به این ترتیب تمام الهامات شیطانی که روزگاری به‌صورت نقّاشی بر دیوار کلیساها بود، در سینما مورد استفاده قرار گرفت و به نوعی سینما هم از همین جا الهامات شیطانی و تصاویری را که قرار بود از این منظر نشان دهد، آغاز کرد. در دورة مدرن هم این مدل الهامات به شدّت وارد صحنة سینما شد. گفتنی است که به همین ?یزان هنرمندانی که روح منزّه و روحانی دارند، از طرف فرشتگان الهی محلّ الهام واقع شده و هنر رحمانی از آنها صادر می‌‌شود. به هر حال سینما از همین نقّاشی‌های اوّلیه الهام گرفت و پژوهش‌های عمیقی در این حوزه انجام داد. یکی از آثاری که طیّ همین سال‌ها دیدم و خیلی از آن خبری و اثری نیست، فیلم مستندی است به نام «هگزان». این فیلم را شخصی به نام بنجامین کریستنسن که ظاهراً اروپایی و از منطقة اسکاندیناوی است، در سال 1919 م. در دورة سینمای صامت تولید می‌‌کند، یک سال پس از پایان جنگ جهانی اوّل. مستند، بازسازی مدلی است که با زحمت فراوان و تحقیق و پژوهش فراوان تولید شده است؛ امّا جالب است که تا 50 سال بعد، کسی از این فیلم خبری ندارد و در سال 1969 م. این فیلم رونمایی می‌‌شود. چرا این اتّفاق افتاده؟ جای پرسش دارد. سال 1969 م. سالی است که در آن شیطان پرستان اعلام موجودیّت می‌‌کنند. فرقه‌ای که تا دیروز کاملاً محرمانه بوده و مراسم آیینی خود را مخفیانه انجام می‌‌داده، اعلام م?جودیت می‌‌کند و خصوصاً روی پردة سینما جلوة آنها آشکار می‌‌شود. فیلمی مثل «بچّه رزمری» در آن سال عرضه می‌‌شود. فیلمی به کارگردانی رومن پلانسکی که یک شوک برای غرب بود. غرب، باور نمی‌کرد که در باطن خود یک چنین مفاهیم عجیب و غریبی دارد که خود از آن بی‌اطّلاع می‌‌باشد. «بچّة رزمری» داستان تولّد آنتی کرایست، داستان تولّد ضدّ مسیح بود که تا این زمان غرب ترجیح داده بود، چیزی از آن نداند و برای اوّلین بار جامعة آمریکا باطن پنهان خود را دید. این فیلم با فیلم‌های علمی ـ تخیّلی قبلی خیلی فرق داشت آدرس‌هایش خیلی دقیق بود؛ آن‌قدر دقیق که غربی‌ها را کاملاً نگران می‌‌کرد. مگر می‌‌شد در جامعة ظاهراً پروتستان آمریکا شیطان‌پرست شد؟ چه اتّفاقی داشت می‌‌افتاد؟ خیلی‌ها اوّل نخواستند شوک این فیلم را باور کنند و گفتند این هم نمونة دیگری از ژانر وحشت است و طبعاً یک فیلم تخیّلی دیگر در تاریخ سینما، ولی حقیقت این است که فیلم «بچّة رزمری» فیلم خیلی دقی?ی بود. همان سال شخصی به نام آنتوان لوی (بنیانگذار کلیسای شیطان‌پرستی) اعلام کرد که ما از این به بعد چیزی برای مخفی کردن نداریم. این فیلم، مانیفست ماست و براساس آن اعلام می‌‌کنیم که حضور داریم، هستیم و در جامعة آمریکا حیات داریم. متقابلاً برخی از شیطان‌پرستان آمریکایی با این فیلم از در مخالفت درآمدند و معتقد بودند که نباید این مطالب گفته می‌‌شد یا نباید به این صراحت از آنها نام برده می‌‌شد. آنها پیروان فرقة جیمز منسون بودند که در یک حرکت مشکوک به منزل رومن پلانسکی ریختند و خانوادة ایشان را سلّاخی کردند؛ خانم باردارش و بچّه‌ای که در شکم داشت و میهمانانشان؛ همه سلّاخی شدند. از اینجا بود که انگار یک دروازة دخانی باز شد؛ یک فضای دخانی روی پردة سینما باز شد. در این فضاست که فیلم «هگزان» رونمایی می‌‌شود. در انگلستان این فیلم را با نام «ویچ کرافت» یا «فنّ جادوگری» می‌‌شناسند و شرکتی که بعد از سال 2000 م. آن را دی وی دی کرد، «تارت آن دی وی دی» است. (دوزخ فیلم)

فیلم چیست؟ فیلم از عصر سلیمان نبی(ع) آغاز می‌‌شود به همین دلیل می‌‌گویم فیلم تحقیق و پژوهش در سایر ادیان داشته است. جزو اوّلین تصاویری که در این مستند می‌‌بینید، صفحه‌ای از یک کتاب اسلامی است که تصاویری دارد و نوشته‌هایی که به خطّ فارسی است و ماجرای تشرّف اجنّه است به بارگاه سلیمان نبی(ع). بعد یک سابقه‌ای از باور به موجودات ماورایی گفته می‌‌شود و جغرافیای عالم را ترسیم می‌‌کند که عالم مادّه کجاست؟ عالم دخان کجاست؟ اینها چیزهایی است که در آن فیلم در سال 1919 م. می‌‌بینید: اطراف جهان را چه چیزهایی پوشانده، ?ر نگاه کیهانی قدیم و نه در نگاه فیزیک مدرن، لایة آتش کجا بود، لایة باد کجا بود و اینکه جغرافیای عالم از منظر جادوگران چگونه جغرافیایی است؟ او با مستنداتی که از کتابخانه‌های غربی و همین‌طور اسلامی از دورة قرون وسطا و همین طور قبل از آن دارد، کاملاً نشان می‌‌دهد که سحر، جادو و شیطان‌پرستی و فِرَق نهان روش که تا به حال از هم مجزّا و منفک معرفی شده بودند، یک ریشه دارند و مکمّل یک بدنه هستند. این اواخر ماسون‌ها کاملاً از آیین میتراییسم بهره‌برداری می‌‌کنند که اینها یک ریشه دارند و به یک جهان بینی مربوط می‌‌شوند? نکتة مهم در این مستند این است که از دورة‌سلیمان نبی(ع) آغاز می‌‌شود و تا سال 1918م. یک سال قبل از ساخت فیلم این بررسی ادامه دارد. این مستند واقعیت‌هایی را بیان می‌‌کند که مشخّص است براساس پژوهش و تحقیق انجام شده است. از آن در سال 1969م. رونمایی می‌‌شود. بعد از سال1970م. فرض بر این است که سینمایی به پایان می‌‌رسد که اسمش را سینمای کلاسیک گذاشته‌اند. نظام کلاسیک استودیویی در آمریکا دچار تغییر جدّی شده است، استودیوی کلاسیک آن تعبیر ابرقدرتی را ندارد و مکتب جدید مطرح می‌‌شود که با نام «مکتب نیویورک» شناخته م?‌‌شود؛ ولی جالب است در همین دهة 70 که سینما از سوژه‌های کلاسیک میل به سمت سوژه‌های انتقادی، سیاسی، اجتماعی، خصوصاً بعد از ماجرای «واتر گیت» و اینکه فرض می‌‌کنیم در همة مکتب‌ها به این سینما گفته می‌‌شود سینمای مکتب نیویورک دهة مارتین اسکورسیزی، برایان دیپالما، استندلی کوبریک، اولیور استون، وودی آلن. یک سری فیلم‌ساز روشنفکر منتقد اجتماعی، سیاسی که قصد دارند ذائقة فیلم‌سازی را در آمریکا تغییر دهند، فیلم‌هایی در این دهه دارند؛ امّا در همین دهة 70 جلوة دیگری از سینما بروز و ظهور دارد که درتاریخ سینما، کمتر به آن پرداخته می‌‌شود که همان سینمای دخانی است و ردّپای عذاب دخان را در این سینما می‌‌توان کاملاً پیدا کرد. فکر می‌‌کنم که همة حضّار فیلم جن‌گیر را به کارگردانی ویلیام فردکینگ را دیده‌اند یا در مورد آن چیزهایی شنیده‌اند؛ اگر رمان جن‌گیر نوشتة آقای ویلیام پیتربلاتی را مطالعه کنید، می‌‌بینید که نویسندة این رمان با یک تحقیق و پژوهش بسیار دقیق، دست به قلم شده و در همین دهة 70 چنین رمان دقیقی را می‌‌نویسد. «زورسیس» یا «جن‌گیر» نام دقیقی هم دارد. او به سراغ شیطان نرفته سراغ جنّ رفته است و ترجمة دقیقی دارد. خیلی از افراد تصوّر می‌‌کنند آن موجودی که بسیاری از شما دیده‌اید (پاسوزا) که حتّی نامش در فیلم برده نمی‌شود؛ ولی در رمان از او یاد شده، شیطان است که در روح آن دختر حلول کرده، ولی د? رمان می‌‌بینید که جنّی است که در منطقة «نینوا» محلّ تمدّن باستانی قوم آشور پرستش می‌‌شده و از آن مقبرة باستانی رها شده و یک گیتی به عالم مادّه پیدا کرده است. البتّه انگیزه‌های سیاسی هم در آن کاملاً دخیل است؛ زیرا مستقیم به آمریکا می‌‌رود و در روح یک دختر آمریکایی حلول می‌‌کند و او جنّ زده می‌شود. کمیسیون پزشکی بررسی بیماری این دختر می‌‌گوید: این دختر را نزد جن‌گیر ببرید. ایشان کسالتی دارد که مربوط به لایة دخانی جسم اوست. لایة جسمی او کسالتی ندارد. همین شأن اغنایی فیلم جن‌گیر مثال زدنی است. در رمان جن‌گیر تمام پرسیژارهای پزشکی که تا سال 1973م. در غرب شناخته شده بود، در رمان جن‌گیر می‌توانید ببینید. شما اگر یک دانشجوی پزشکی باشید یا یک پزشک متخصّص، اگر در سال 1973 م. زندگی کنید و میزان دانش پزشکی را در آن سال لحاظ کنید، خواهید دید که این فیلم، فیلمی کم نقص یا بی‌نقص است و کاملاً قانع می‌‌شوید که دربارة کسی که همة این اقدامات انجام شده و برای او راه درمان آن را نیافته‌اید، ق?عدتاً باید جنّ زده باشد و باید چنین کسی را به نزد جن‌گیر ببریم. در این نگاه، شأن اغنایی به این دلیل به کار می‌‌آید که از عقلانیت و پوزیتویست، انسان غربی انسان را رها کند و او را به سمت یک باور غنای ماورایی ببرد. پس می‌‌شود در قرن بیستم در دورة مدرنیته، انسان جنّ زده شود و باید برای این امر چاره ای بیاندیشید. اگر چنین اتّفاقی بیافتد، متخصّصان چه کسانی هستند؟ این سؤال خیلی مهم است؛ یعنی اگر عذاب دخان که یکی از عذاب‌های آخرالزّمانی است و قرار باشد که حکمت الهی و مشیّت الهی مقدّر بشود که چنین چیزی برای رشد بشر?انجام شود یا خیر؟ بنده متخصّص آن نیستم و متخصّصان آن باید دربارة آن صحبت کنند؛ ولی به هر حال از عذاب‌های جدّی است. با توجّه به آنچه که در این فیلم نتیجه‌گیری می‌شود، برای علاج دختر جن‌زده به سراغ دو کشیش کاتولیک از فرقة ژزوئد که آدم‌های متعصّب و خاصّی هستند و سوگند خورده‌اند که در راه مسیح سربازی کنند و در این راه کشته شوند، می‌روند. آنها قرار است کارگشا و گره گشای این معضلی باشند که انسان مدرن نمی‌تواند آن را حل کند. اینجاست که پای جن‌گیر به میدان می‌آید که حالا در واقع یک کشیش است و باز هم آن الگوی شناخت? شدة هالیوودی یک کشیش پیر در کنار یک پلیس جوان مانند پلیس پیر و پلیس جوان، فیلم سون مدلی، مدل مرشد و مریدی استاد و شاگردی. قرار است این دو نفر در کنار هم این آیین جن‌گیری را انجام دهند و روح دختر را از سلطة یک موجود شریر، یک موجود دخانی یک جنّ نابه‌کار رهایی دهند. توجّه داشته باشیم در مورد یک فیلم آمریکایی دهة هفتاد صحبت می‌‌کنیم. همة مقدّمات منطقی بحث را رعایت کرده‌اند، همة شرایط اغنای عقلی مخاطب مادّی غربی را رعایت کرده‌اند و او را سر سطر باور این معنا آوردند که این‌چنین اتّفاقی ممکن الوقوع است و فرض فیلم را مخاطب پذیرفته است.

این فیلم هم برای غرب یک شوک به تمام معنا بود چون تمام شرایط اغنایی مخاطب غربی را رعایت کرده بود و هم رمان بیش از این تأثیر داشت. جالب است که حدود 27 سال بعد وقتی که نسخة دی وی دی این فیلم عرضه می‌‌شود و کمپانی «برادران وارنر» مدّعی می‌‌شود که صحنه‌هایی از این فیلم را حذف کرده و حالا فیلم کامل ریمسترد و نسخة مطلوب کارگردان با همة صحنه‌های حذف شده را در قالب یک دی وی دی عرضه می‌‌کنیم و مدّعی می‌‌شوند که رمان جن‌گیری که ویلیام پیتر بلاتی نوشته و فیلم از روی آن ساخته شده است، برمبنای یک ماجرای واقعی بوده که د? «مریلند» آمریکا اتّفاق افتاده و مدّعی می‌‌شود که اسناد این تسخیر روح و تسخیر کالبد دخترک توسط جنّ شریر را می‌‌توانید در دانشگاه مریلند آمریکا پیدا کنید و اسناد را نشان می‌‌دهند و سعی می‌‌کند مخاطب فیلم قانع شود که دانشگاهی که در محلّ زندگی این کودک بوده تأیید می‌‌کند که یک کیس اگزورسیزم یک کیس تسخیر جسم توسط موجودی دیگر و بعد عملیات جن‌گیری بر روی او واقعی است و اسناد همة این ماجراها موجود است منتها بر روی یک پسربچّه ماجرا اتّفاق افتاده که در فیلم تبدیل به یک دختربچّه شده است. باز جامعة آمریکا کاملاً در م?رض بردارهای دخانی قرار می‌‌گیرد و یک ماجرای ممکن الوقوعی است که تا حالا کاملاً نادر و منفرد بوده و ممکن است دوباره در جامعه اتّفاق بیافتد و آن روز دیگر نمی‌توان کاری کرد پس چاره‌ای باید اندیشید.

جن‌گیر 2 را آقای جان بورمن می‌سازد و فیلم پرفروشی می‌شود و جن‌گیر 3 را شاهد هستیم که در سال 1989م. خود نویسنده تبدیل به فیلم کرده و بعد فیلم‌های ماقبل جن‌گیر ساخته می‌شود؛ یعنی بعد از جن‌گیر فیلم‌هایی ساخته شد که تاریخ قبل از اتّفاقات جن‌گیر 1 را ترسیم می‌‌کرد؛ مانند «اگزوسیست بیگینینگ» این فیلم در سال 2004م. ساخته شده ولی دورة جوانی پدر مرین، جن‌گیر اصلی را ترسیم کرده است. از این سری فیلم‌ها آن‌قدر زیادند که به تفریح کودکان و جوانان ایرانی تبدیل می‌‌شوند و کم کم الهه‌ای مسیحی در ذهن جوانان و نوجوانان ما شکل می‌‌گیرید. الآن مدلی از?الهیات مسیحی در حال حاکم شدن است. فضای ذهن جوانان کشور این‌گونه شیطان را می‌فهمند تقریباً همه باور کرده‌اند که شیطان فرشته بوده، فرشتة متمرّد الهی و این باور را کارشناسان دینی رسانة ملّی هم اظهار کردند والّا نباید در سریال «او یک فرشته بود»، باشد. می‌‌دانید در مسیحیّت شیطان رقیب خداست و با خدا رقابت می‌‌کند در عالم حال چون یک ذرّه زور او کمتر است جنگ آخر را به خدا خواهد باخت ولی کجای الهیات ما این‌گونه گفته و کجای الهیات ما برای شیطان چنین قدرتی قائلند؟ اگر او حتّی فتنه‌ای در عالم انجام می‌‌دهد، مأذون به ?ذن الهی است؛ برای غربالگری ایمان بشر است؛ برای رشد بشر است؛ حتّی می‌‌گویند هیچ یک از مخلوقات خدا در فلسفة وجودی، شر نیست؛ حتّی شیطان موجود شر نیست از او شر صادر می‌‌شود. غربالگر ایمان بندگان است؛ اگر نباشد که مراتب ایمان مؤمنان مشخّص نمی‌شود و حتّی هستند کسانی که او را مظهر اسم مضلّ می‌‌دانند؛ معتقدند شیطان هم یکی از مظاهر قدرت خداوند است و اگر مطمرّد شده اگر از او شر صادر می‌شود، اگر باعث فریب می‌‌شود، فلسفة وجودی او شر نیست فلسفة وجودی او خیر است برای آزمون بندگان و مأموریتی دارد تا روز قیامت و تا یوم ال?علومی است که قرآن و تفاسیر درمورد آن صحبت کرده‌اند این باعث شد که چون ما در این باره کم‌کاری کردیم آنها گرایش غالب خود را جایگزین کنند؛ حتّی جالب است بدانید این نگاه سینمایی و تحقیقات مفصّلی که آنها در حوزة دخان انجام داده‌اند؛ منجر شد به مصاحبه عجیبی که پاپ بندیک هشتم در سال 2005م. انجام داد در ملاقاتی که با جادوگران ایتالیایی در همایش دوسالانة آنها داشت. او در این ملاقات می‌‌گوید: وقایعی پیش روست که ما به واسطة آن وقایع نیاز به متخصّصان علوم غریبه داریم و شما لازم است که تعدادی از اسقف‌های ما را آموزش علوم غریبه بدهید. ما باید برای وقایع پیش رو آماده باشیم.
خوب پس کاملاً مشخّص است این مطالعه و تخیّل و تحقیق فقط در وهم تعدادی ملهم از اجنّه و شیاطین اتّفاق نیفتاده است در فضاهای دینی غرب هم پژوهش‌ها و تحقیقاتی بوده که افق پیش رو و احتمال وقوع جدّی عذاب دخان را آن‌قدر ملموس نشان داده اند که پاپ با این طایفه ملاقات می‌‌کند و می‌‌گوید: باید برای چنین روزی آماده بود.

دکتر مجید شاه حسینی
ماهنامه موعود، ویژه نامه جن شماره ،123

پی‌نوشت‌ها:

1. سورة انعام (6)، آیة 65.
2. سورة دخان (44)، آیة 12.
3. سورة انعام (6)، آیة 121.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد