نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

مبانی، روند و روال شیطان پرستی مدرن

دلایل پیدایش شیطان پرستی

سال‌های پس از عصر رنسانس را می‌توان به سال‌های افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبه‌های متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف کرد.

پس از برداشته شدن یوغ تعالیم متعصب کلیسای کاتولیک از گردن انسان غربی، چندین کنش عمده فکری و فلسفی شکل گرفت که شرح آن ها در حوصله این پژوهش نمی‌گنجد،‌ لکن آنچه قابل توجه است، رویکر‌د‌های متفاوت به مسأله انسان و رابطه او با خدا است که زمینه‌های شکل‌گیری بسیاری از جریان‌های فلسفی را فراهم آورد. از جمله این جریانات، شکل گیری و تقویت تفکر اومانیستی است. تفکری که تنها انسان و خواسته های نفسانی او را مرکز توجه قرار می دهد و بر اساس آن همه چیز در این دنیا باید در راستای تأمین لذایذ انسانی باشد. طبیعی است که اصالت چنین نگرش ها و تفکراتی منجر به ترویج نوعی بی فکری و بی اخلاقی در جامعه می شود. خوشی و کسب لذت همچون اسبی افسار گسیخته به جلو حرکت می کند؛ تا هر چه می خواهد، بتازد. احتمالاً سرانجام چنین حرکتی سقوط خواهد بود. هرچند که در ابتدای امر بسیار رضایت بخش و دل انگیز است.


در هر حال دامنه انتقاد‌گرایی به مباحث اصلی توحیدی یعنی جایگاه خدا، انسان و شیطان نیز می رسد. قرن‌ها بعد از رنسانس یعنی در سال‌های آغازین قرن بیستم، برخی از عناصر فاسد‌‌الاخلاق با اتکا به گرایشات و نظریات توراتی و پروتستانی به صورت مخفیانه جریان «شیطان پرستی» را با ویژگی‌هایی همچون گناه‌گرایی، ‌قتل، ‌تجاوزات جنسی، عدم اصول اخلاقی، بی‌توجهی به مسائل توحیدی و ... پایه‌گذاری کردند.

اگرچه فطرت خداجوی انسانی عاملی بازدارنده در تمایل یافتن تعداد وسیعی از افراد جامعه انسانی به این جریان شده، لکن استفاده از موسیقی‌های جذاب و متنوع، انجام اعمال خارق‌العاده و دور از ذهن،‌ تهی‌شدن انسان غربی و عصر جدید از معنویت و اتصال به منبع فیض، موجبات گرایش افرادی را به این گروه‌ها فراهم آورده است.

نکته حائز اهمیت آن است که علی‌رغم عدم استقبال عمومی از عضویت در گروه‌های شیطان پرستی، آموزه‌ها و تعالیم گمراه‌کننده‌ای توسط ایشان و به وسیله ابزارهایی که در اختیار ایشان توسط قدرت‌های بزرگ سیاسی قرار گرفته، ‌منتشر شده و این گروه‌ها در سراسر جهان همواره به عنوان کانون های فحشا و فساد شناخته می‌شوند.

  • تاریخچه ای کوتاه در باره شیطان پرستی مدرن

سال 1960میلادی را می‌توان به صورت جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطان‌پرستان در آمریکا دانست، ‌صرف‌نظر از انواع شیطان پرستی که طی سالیان متمادی باستانی در کشورهایی همچون یونان، عراق و ... وجود داشته است. هدف این پژوهش بررسی و مطالعه جریان خاص شیطان پرستی مسیحی است که در سال 1960م رسماً در کشور آمریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کرده‌است.

شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی می پندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک می‌دانند.

شیطان پرستی را در دو گروه «راه چپ» و «راه راست» طبقه بندی می‌کنند، که این دو گروه دیدگاه های متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند. دست چپی‌ها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند؛ و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خودشان جواب پس دهند. در حالی که دست راستی‌ها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگ‌تر بدست می‌آورند. لاوییان ‌«دست راستی ها» در واقع خدایی از جنس شیطان و یا خدایی دیگر را برای خود قائل نیستند. آنها حتی از قوانین شیطان نیز پیروی نمی کنند. این جنبه اعتقادی آنها به طور مکرر به اشتباه نادیده گرفته می‌شود و عموماً آنها را افرادی میشناسند که شیطان را به عنوان خدا پرستش می کنند.

شیطان پرستی جدید به خدایی اعتقاد ندارد و شیطان را تنها نوعی کهن نماد «archetype» می داند و انسان ها را تنها در برابر خود مسئول می داند و اعتقاد دارد که انسان به تنهایی می تواند راه درست و غلط را تشخیص دهد به همین دلیل هم این اعتقاد بیشتر به عنوان یک اعتقاد فلسفی شناخته می شود.

شیطان در این اعتقاد نماد نیروی تاریکی طبیعت ، طبیعت شهوانی، مرگ، بهترین نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است.

این اعتقاد دارای شاخه های متعددی است اما می توان گفت جز یکی دو نوع آن همگی دارای اصول زیر می‌باشند:

- Atheism : خدایی در شیطان پرستی وجود ندارد.
-Not dualistic :روح و جسم غیرقابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شر وجود ندارد.
- Autodeists : خود پرستی ، خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست.
- Materialistic : اعتقاد به اصالت ماده.
- وابسته به راه چپ بودن در برابر راه راست که راه خدایی است.
- ضد مذهب بودن، خصوصاً مذاهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند.
- عدم پرستش شیطان زیرا شیطان جسم نیست و وجود خارجی ندارد.
- اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلای آن زیرا تمام خوشی دنیایی است و این خوشی ها خصوصاً لذات جنسی، پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می کنند و به هر شکلی انجام آنها لازم و ضروری است.

  • آشنایی گذرا با آنتوان لاوی

نام کامل وی ”آنتوان شزاندر لاوی“ «Anton Szandor Lavey» می‌باشد. وی در یازدهم آوریل سال 1930 میلادی در شیکاگو آمریکا متولد و به همراه خانواده‌اش به سانفرانسیسکو عزیمت نمود و تا زمان مرگش در آنجا ساکن بود. وی شخصیتی ناهنجار و ناسازگار بوده که در سن 17 سالگی ضمن فرار از تحصیل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقک به یک سیرک می‌پیوندد. لاوی در سال 1950 میلادی در دایره جنایی پلیس آمریکا به عنوان عکاس جنایی مشغول به کار می‌شود که تأثیرات عمده‌ای را نیز می‌پذیرد.

آنتوان در سال 1952 با ”کارول لنسیگ“ ازدواج می‌کند اما بنابر دلایلی اعم از عدم التزام به اصول اولیه اخلاقی و پایبندی به روابط خانوادگی و شیفتگی به زن دیگری به نام ”داین هگارتی“ از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعی را با وی آغاز کرد که حاصل آن یک فرزند نامشروع از هگارتی که هرگز با وی ازدواج نکرد، شد.

وی همچنین علاقه وافری به نوازندگی پیانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همین سال‌ها روابط جدی و پردامنه ای را با برخی عناصر سازمان «CIA» همچون ”مایکل آکینو“ برقرار می‌کند.

این فرد مرتبط با سازمان جاسوسی آمریکا در تاریخ 30 آوریل 1966 در حالی که برای جمعی از اعضای حلقه‌های سری ”دایره اسرار‌آمیز“ با سری تراشیده سخن می‌گفت، مدعی بنیان‌گذاری ”کلیسای شیطان “ شد. نامبرده کتابی را تحت عنوان ”انجیل شیطان“ و کتاب دیگری نیز با نام ”آئین ‌پرستش شیطانی“ به چاپ رساند. سالروز مرگ او با نام ”هالووین“ در آمریکا شناخته می شود.

  • انواع شیطان پرستی

1- شیطان پرستی فلسفیدر این نوع گرایش در مورد اینکه «محور و مرکز عالم، انسان است‌» بحث می شود. این شاخه از شیطان پرستی به پایه‌گذار این فرقه به نام «آنتوان لاوی» نسبت داده می‌شود.
این نوع شیطان‌گرایی نیز مانند دو نوع دیگر آن - با نام های دینی و گوتیک- از مبنای اعتقادی یهودیت نشأت گرفته است.

2- شیطان پرستی دینیاگرچه ضروری است که متذکر شویم اینکه اساساً آیا می‌توان شیطان پرستی را یک دین خواند، محل سؤال‌های جدی است، لکن با توجه به اینکه در اغلب کشورها چنین دسته‌بندی ارائه شده است، از عنوان «شیطان پرستی دینی» عیناً استفاده می‌شود.

مبنای بنیادین این نوع از گرایش به شیطانیسم، پرستش یک نیروی ماوراء الطبیعه اساطیری و یا چند خدایی می‌باشد. عمده پیروان آن به «خدایان» رم باستان، ‌الهه ‌های شرقی و ... گرایش دارند.

اما رکن اصلی این نوع نیز مانند سایر انواع تأکید بر پرورش استعدادهای شخصی انسان و در حقیقت خودپرستی است.

3-شیطان پرستی گوتیکاین نوع شیطان‌گرایی نیز مانند نوعی که در گذشته اشاره شد، نوعی از شر‌پرستی با اشاره به تاریکی و از کثیف‌ترین فرقه های انحرافی به حساب می‌آید. در موسیقی متالیکا نیز سبکی به نام گوتیک وجود دارد. کثیف‌ترین اعمال مانند خوردن نوزادان، ‌تجاوزات جنسی و ... به این گروه نسبت داده می‌شود. -گرچه گفتنی است برای تمام گروه‌های شیطانی این اعمال از واجبات به حساب می‌آید- میل و درخواست به‌ «برگشت به تاریکی» در این شاخه بارز است.

  • بسترهای شیطان پرستی در غرب

1- فلسفه یونانی در رابطه با شیطانیکی از مواردی که اغلب، کارشناسان فرق و مذاهب در خصوص تحلیل شیطان‌گرایی از آن بهره‌برداری می‌نمایند، دیدگاه ادیان نسبت به مسأله ”شیطان“ و معرفت خاص دینی نسبت به این شر مطلق است.

در همین رابطه نیز ادعای لاوی در استناد به ذهنیات موهن خود مبنی بر تغییر واژه یونانی”Devil“ یا شیطان و انتساب آن به زبان سانسکریت که آن‌گاه معنای الهه می‌یابد قابل توجه است. در واقع نظریه‌پردازان طریقت گمراهی مذکور دست به مغالطه‌ای می‌زنند و سپس در بستر آن به تبیین نظریاتشان می‌پردازند.

بخش دوم ارتباط شیطانیسم با فلسفه یونانی نیز در نگاه به اسطوره‌‌ها، ‌افسانه‌ها و خدایان یونان باستان است. همانطور که در بخش قبلی نیز اشاره شد از یکسو میل به پرستش که امر فطری و طبیعی است و از سوی دیگر بنای فکری گروه قابل توجهی از ایشان منجر به آن می‌شود تا از ”‌درد بی‌خدایی به خدایان دروغین“ پناه ببرند.

2- پروتستانیسم کلیسای کاتولیک و نهاد مستهلک آن طی ده قرن فجایع اخلاقی، ‌عقیدتی، سیاسی، ‌اجتماعی و اقتصادی را علیه غرب به راه انداخت. پس از اقدام مارتین لورتر و کالوین در اعلام ”‌خریداری شدن جهنم“ جامعه مسیحیان به صورت افسار گسیخته و با جهتی کاملاً غیر‌‌دینی رویکردهایی را نسبت به مؤلفه‌های فوق اتخاذ کردند.باید توجه داشت که عده‌ای از شیطان‌گرایان نیز قصد دارند که با ارجاع مستقیم تاریخ تشکیل‌شان به سال 1565 در حقیقت دست به نوعی تاریخ‌سازی بزنند که فاقد عنصر استناد است. اما ضروری است یادآور شویم که ریشه‌ی اولیه این حرکت انحرافی به دوران رنسانس یا همان تاریخ ادعایی می‌رسد اما در آن دوره گزارش تاریخی مستندی از شیطان‌گرایی وجود ندارد، بلکه برخی افراد با ادعای دل سپردن به شیطان ‌سعی در راه‌اندازی یک حرکت انتقادی علیه کلیسا را داشتند و بس.

اصول شیطان پرستی پروتستانی که به دروغ به آنتوان لاوی منصوب می‌شود شامل موارد ذیل است :

1- شیطان می‌گوید دست و دلبازی کردن به جای خساست.
2- شیطان می‌گوید: «زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی»
3- شیطان می‌گوید: «دانش معصوم به جای فریب دادن ریاکارانه خود»
4- شیطان می‌گوید: «محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند به جای عشق ورزیدن به نمک‌نشناسان»
5- شیطان می‌گوید: «انتقام و خون‌خواهی کردن به جای برگرداندن صورت» (اشاره به تعالیم مسیحیت که می‌گوید هرگاه برادری به تو سیلی زد، ‌آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربه‌ای به طرف دیگر بزند.)
6- شیطان می‌گوید: «مسئولیت‌پذیری در مقابل مسئولیت‌‌پذیران به جای نگران بودن از خون آشام‌های غیر مادی»
7-شیطان می‌گوید: «انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی گاهی بدتر از آنهایی که روی چهار پا راه می‌روند، به دلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفت‌های روشنفکرانه، او را پست‌ترین حیوانات ساخته است»
8- شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته می‌شوند ارائه می‌دهد چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر می‌شوند.
9- شیطان بهترین دوست کلیساست چراکه در میان تمام این سال‌ها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها بوده است.

قوانین فوق و 11 بندی که در ادامه می‌آید تنها متنی است که در سال 1490 و در کتاب ”‌پتک جادوگران“ ‌در باب شیطان پرستی نوشته شده است و صرفاً ترجمه‌اش آن هم به دروغ به شیطان پرستی لاوییان و یا معاصر نسبت داده می‌شود که نگاه به 11 اصل بعدی علی‌رغم آنکه آشکارا نکات انحرافی نیز دارد،‌ نشان می‌دهد که این نوع شیطان پرستی یک حرکت انتقادی صرف بوده و نمی‌توان میان آن و جریان معاصر رابطه‌ای برقرار کرد:

1- هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
2- هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران می خواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
3- وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز نزد او نرو.
4- اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
5- هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیده‌ای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
6- هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو می خواهد آن را بگیری.
7- اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته‌هایت استفاده کرده‌ای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته‌هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
8- هرگز از چیزی که نمی‌خواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.
9- کودکان را آزار نده.
10- حیوانات - غیر انسان- را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفته‌ای یا برای شکارشان می روی.
11- وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر می داری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد؛ اگر ادامه داد، نابودش کن.

3- افول معنویت
آنگاه که چراغ عالم افروز معنویت رو به افول نماید، بدیهی است که انواع و اقسام منحرف‌ترین سراب‌هایی رخ نموده و انسان معاصر را به دام بلا می کشاند.
در این محور باید تأکید شود که تعویض جای معنویت و نقش خداوند با آموزه‌های مستعمل و فرسوده امروزی یکی از علل اصلی شکل‌گیری این گروه‌ها بوده‌است. باید اشاره کرد که مؤسسان شیطان‌گرایی علی‌الخصوص لاوی به صورت جدی تحت تاثیر فلاسفه پوچ‌گرا و بدون معنویتی همچون ”نیچه“ بوده‌اند.

4- رمانس‌گراییرمانس‌‌گرایی در جهان غرب عمدتاً با اسطوره‌گرایی در جهان اسلام و یا آئین‌ شرق ارتباط کپی‌گرایانه دارد. بدین معنا که غربیان به دلیل احساس نیاز به وجود قهرمان شخصیت‌‌های تخیلی و دروغین با قدرت‌های نیک و بد آفریدند تا خلاء ناشی از عدم حضور اسطوره‌ها را در فرهنگ خود جبران نمایند. از این منظر میل به قهرمان یک رمانس شدن همیشه در روح و روان و اندیشه انسان غربی وجود دارد آنقدر که حاضر است برای آن حتی به ”شیطان“ هم بدل شود.

5- معرفت‌شناسی یهودی از شیطاناگرچه در بخش بعدی به تفصیل در باب رابطه ”صهیونیسم و شیطانیسم“ سخن به میان خواهیم آورد.
لکن ضروری است صرفاً اشاره شود که حرکت اعتراضی رنسانس و جنبش‌‌ها و گرایش‌های بعدی آن عمیقاً تحت تأثیر آموزه‌های یهودیان بوده است. همچنین نفوذ آثار یهودیان، ‌بر روی برخی از رهبران رنسانس در گذشته و نظریه‌پردازان فعلی قابل ملاحظه می‌باشد.

  • صهیونیسم و شیطانیسم

در این بخش رابطه میان صهیونیسم و یهودیت و ارتباط آن با شکل‌گیری و دوام شیطانیسم بررسی می شود. لازم به ذکر است که متون دینی یهود عمده‌ترین عامل ایجاد این نحله فاسد فلسفی و فرهنگی بوده است.

1- متون یهودی در رابطه با شیطان
از منظر یهودیت و نقش آن در شکل‌گیری شیطان‌پرستی چند نکته ذیل قابل توجه است:
1- براساس آموزه‌های یهودی و عبرانی شیطان نه یک موجود بد، بلکه یک فرشته خادم برای آزمایش انسان‌ها است.
2- در مکاشفات نیز به عدد 666 عدد مقدس شیطان‌پرستان اشاراتی شده و آن عدد وحش توصیف شده است، که باید شمرده شود.
3- خواه‌ناخواه متون یهودی منبع برداشت برای مسیحیان نیز قلمداد می‌شوند و نگاه خاص یهودیت به شیطان تأثیرات فراوانی را بر مسیحیت داشته است.

2- تصوف یهودی (کابالا)
کابالا یا قبالا یا همان تصوف یهودی آئینی است که به نوع خاصی از ریاضت های شیطانی یهودیت دلالت دارد. برابر نظریات کارشناسان ملل و نحل این فرقه تحت تأثیر عرفان و تصوف اسلامی در اثر هم‌نشینی مسلمانان آندلس با برخی از یهودیان تشکیل شده است.

کابالا بخش رمز‌آلود و بسیار سری دین یهودی طی 500 سال اخیر محسوب می شود به طوری که عمده تحولات جهان توسط کابالیست‌ها دنبال می‌شود.

به عنوان نمونه: کریستف کلمب و همکارانش همگی کابالیست بودند و از فنون جادوگری کابلایی و منجمان آن در راه پیدا کردن قاره آمریکا بهره‌برداری نمودند. کابالا عمیقاً بر برخی باورهای خرافی همچون جادوگری استوار است و رسماً برای آن تقدس قائل است و این عمده‌ترین نقطه اشتراک شیطان پرستی گذشته با شیطان پرستی امروزی است. هم‌اکنون اصطلاح کابالا وصف‌کننده تمرین آئین و دانش محرمانه یهود است. مهم‌ترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی آئین کابالا درآمدند، شامل مجموعه کتب عبری ” بهیر“ (به معنای کتاب روشنایی) و ”هیچالوت“ (به معنای کاخ‌ها) می‌شوند که به قرن اول میلادی بازمی‌گردند. نهایتاً در قرن سیزدهم میلادی کتاب ”زوهار“ نوشت شد که تفکر و شکل کنونی ”آئین کابالا“ را تشکیل داد.

دکتر ”عبدالله شهبازی“ نویسنده مجموعه کتاب‌های زرسالاران یهودی و پارسی و متخصص تاریخ درباره ی کابالا می گوید: «کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می‌شود و تلفظ اروپایی ”کباله“ عبری است به معنی ”قدیمی“ و ”کهن“ . این واژه به شکل ”قباله“ برای ما آشناست».

پیروان آئین کابالا یا کابالیست‌ها این مکتب را ”دانش سری و پنهان“ خاخام‌های یهودی می‌خوانند و برای آن پیشینه‌ای کهن قائل‌اند. برای نمونه، ”مادام بلاواتسکی“ رهبر فرقه تئوسوفی، مدعی است که کابالا (قباله) در اصل کتابی است رمزگونه که از سوی خداوند به پیامبران، آدم و نوح و ابراهیم و موسی نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی‌اسرائیل بود. به ادعای بلاواتسکی، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیت‌های مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیره، دانش خود را از این کتاب گرفته‌اند. مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی ، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون را از پیروان آئین کابالا می‌داند.

شهبازی در رد این ادعا می‌گوید : «این ادعا نه تنها پذیرفتنی نیست بلکه برای تصوف یهودی ، به عنوان ”‌یک مکتب مستقل فکری“ پیشینه جدی نمی‌تواند یافت.»

شهبازی دیرینه مکتب کابالا را به اوایل سده سیزدهم میلادی محدود کرده و ماقبل آن را گرته‌برداری یهودیان از مکتب فیلو اسکندرانی در فرهنگ هلنی و فلسفه یونانی و کپی‌برداری از آموزه‌های عرفانی مکتب اسلام می‌داند.

«سرآغاز طریقت کابالا به اوایل سده سیزدهم میلادی و به اسحاق کور (1160- 1235 م) می‌رسد. او در بندر ناربون(جنوب فرانسه) می‌زیست و برخی نظرات عرفانی را بیان می‌داشت. مشارکت یهودیان در نحله‌های فکری رازآمیز و عرفانی به فیلواسکندرانی در اوایل سده اول میلادی می‌رسد. در دوران اسلامی نیز چنین است. نحله‌های فکری گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تاثیر گذارد و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهم‌ترین آنان ”ابویوسف یعقوب اسحاق القرقسانی“ (سده چهارم هجری/دهم میلادی) است.»

شهبازی درباره نمونه تأثیرات فرهنگ اسلامی بر تصوف یهود می‌نویسد: «بسیاری از مفاهیم آن (کابالا) شکل عبری مفاهیم رایج رد فلسفه و عرفان اسلامی است. در واقع اندیشه‌پردازان مکتب کابالا، به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تأویل‌های خود به آن روح و صبغه یهودی دادند. این کاری است که یهودیان در شاخه‌های متنوع علوم و دانش انجام دادند. برای نمونه باید به مفاهیم ”هوخمه“ (حکمت)، “ کدش“ (قدس)، ”نفش“ (نفس)، ”نفش مدبرت“ (نفس مدبره)، ”نفش سیخلت“ (نفس عاقله)، ”نفش حی“ (نفس حیات‌بخش)، ”روح“ و ... در کابالا اشاره کرد. مکتب کابالا نیز به دو بخش ”حکمت نظری“ و ”حکمت علمی“ تقسیم می‌شود. در تصوف کابالا بحث‌های مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ویژه در تاکید فراوان آن بر مفهوم ” نور “ و مراحل تجلی آن.»

این استاد تاریخ در انتهای بحث خود می‌افزاید: «آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائزاهمیت است، ”شیطان‌شناسی“ و ”پیام مسیحایی“ این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار می‌کند.»

3- مناسک جنسی در فرقه کابالا و شیطانیسم
مسئله دیگری که در فرقه کابالا حائز اهمیت است مناسک جنسی این فرقه است که از نیمه سده هجدهم و براساس آموزه‌های فردی به نام ”یعقوب بن یهودا لیب“، که با نام یاکوب فرانک (1719- 1726م) شهرت دارد، ظهور کرد.

یاکوب فرانک شاخه ”فرانکسیت“ فرقه کابالا را بر بنیاد میراث شاخه‌های متعلق به ”شابتای زوی“ و ”ناتان غزه‌ای“ بنا نهاد. وی که به یک خانواده ثروتمند تاجر و پیمانکار یهودی ساکن اوکراین تعلق داشت و همسرش نیز از یک خانواده ثروتمند تاجر بود، در جوانی به طریقت کابالا جذب شد، کتاب ”ظُهَر“ (Zohare) (کتابی که موسی‌بن شم تاولئونی در سال‌های 1280 ـ 1286 میلادی نوشت و با تدوین این کتاب ، تصوف راز‌آمیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سازمان‌یافته و منسجم درآمد و شکل نهایی یافت) را خواند و به عضویت شاخه شابتای‌زوی درآمد. در دسامبر 1755 م. فرانک از سوی سران فرقه دونمه برای تصدی ریاست این فرقه در لهستان به همراه دو خاخام راهی زادگاه خود شد. فرانک در راس فرقه شابتای در پودولیا قرار گرفت ولی کمی بعد، در ژانویه 1756م کارش به رسوایی کشید.

زمانی که فرانک و پیروانش در یک خانه در بسته مشغول اجرای مناسک جنسی مرسوم در فرقه شابتای بودند، به علت باز شدن تصادفی پنجره‌ها، مردم مطلع شدند و... .

یکی از مواردی که توانسته از کابالا به شیطان پرستی راه یابد نماد ”‌پنتاگرام“ یا ستاره پنج پر است. این نماد به مثابه ابزاری برای جادوگران کابالیست مورد استفاده قرار می‌گرفته است. همچنین شنیدنی است که بخش عمده‌ای از بازیگران و خوانندگان فحشا محور جهان همچون ”مدونا “ کابالیست می‌باشند. ”مدونا“ سال 2005 رسما عضویتش را در گروه های کابالا اعلام کرد و نام یهودی ”‌استر“ را بر خود نهاد.

نقطه دیگر اشتراک کابالا با شیطان پرستی دیدگاه جنسی این دوست که در هر دو نحله فاسد لذت جنسی در اولویت قرار دارد.

بنیان‌گذاران کابالا همان افرادی هستند که سپس نهضتی را با عنوان ”پرستش زنان“ تشکیل دادند که می‌توان به صراحت آن را یک جریان شهوت‌محور خطاب کرد. این گروه جریانی را در ادامه بنا نهاد تا رابطه جنسی نه به مثابه یک عمل برای تداوم نسل بلکه در راستای هدف انسان در زندگی به آن نگاه شود.

برخی از کارشناسان بر این باورند که کابالیست‌ها ذائقه جنسی مردان و زنان را در سراسر عالم مورد دست‌خوش تغییر و تحول به سمت توحش قرار داده‌اند، مانند تغییر جنسیت ”مایکل جکسون“ و ... .

لکن یادآوری این نکته ضروری است که یهودیان و صهیونیست‌ها به شدت از سخن راندن در باب کابالا پرهیز دارند و امروز تنها یک کتاب فارسی در این خصوص قابل دسترسی بوده و در صفحات مقالات اینترنتی نیز تا دو سال قبل به جز ”‌کابالا شدن مدونا“ خبری در دسترس عموم قرار نداشت.

  • آشنایی با موسیقی شیطانی ( Metalica)

آشنایی با متالیکا
در سال 1981 یک نوازنده درام به نام ”‌لارس الریچ“ با انتشار یک آگهی فراخوان تشکیل یک گروه هوی متال را اعلام نمود و پس از مدتی موفق به جذب افراد مختلفی شد.

فعالیت این گروه‌ها مانند سایر گروه های هوی متال به صورت غیرقانونی و زیرزمینی در ظاهر و در باطن با حمایت سازمان‌های جاسوسی ایالات متحده آمریکا با شعارهای اجتماعی و اعتراضی ادامه و گسترش یافت.

این گروه چند سال بعد پیشنهادهای Black metal را نیز ادامه داد و ضمن ارائه آثار مختلف زمینه را برای شکل‌گیری گروه های بعدی فراهم آورد.

ارزش‌های القایی متالیکا
متالیکا در حقیقت ضدارزش‌هایی را ارائه می‌نماید که شامل «بازگشت به تاریکی» - محور اصلی تفکرات شیطان‌پرستان ، بی‌رحمی و تجاوزات جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن- می‌باشد.

خوانندگان این گروه بر روی صحنه و در کلیپ‌های خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوه‌های فاسد، ‌ادرار، مدفوع، خون و مردار نموده و از کثیف‌ترین گروه‌های موسیقی جهان به حساب می‌آیند.

همچنین گفتنی است متالیکا از همجنس بازی نیز دفاع می‌نماید و آلبومی را در سالروز مرگ ”کوئین“ همجنس‌باز بنام آمریکایی منتشر کرد. برخی آمارها حکایت از این امر دارد که تاکنون بیش از ده میلیون و دویست هزار کپی از آلبوم های این گروه «موسیقی شیطانی» به فروش رسیده است.

برخی از اشعار موسیقی متالیکا

a year of misery?سال بدبختی ؟
Darkness fills the skyتاریکی آسمان را در برگرفت
I hear the warriors cryصدای گریه سلحشور را می شنوم
But the eyes of the Death Warriorاما چشمان سلحشور مرگ
Never saw again the sun upon the sky
هرگز خورشید را بر فراز آسمان ندید
But I knew my way was right
اما من می دانستم که راه من درست است
Remember this way!
این طریق را به خاطر سپار
That you never betray, what here leads you On your way!

!تو هرگز تسلیم نخواهی شد، که در اینجا به راهی سوقت دهند

دلایل استفاده از موسیقی در گروه های شیطانیسم
1- جاذبه های مجازی و حاشیه‌ای موسیقی متالیکا مانند ایجاد فضا برای روابط آزاد دختران و پسران.
2- ارزان و قابل دسترس بودن موسیقی با توجه به ارتقاء‌تجهیزات فنی تکثیر و توزیع.
3- کاهش سطح حساسیت یا حساسیت زدایی از طریق نفوذ به خانواده‌ها، شرکت‌ها، ‌اتومبیل‌های شخصی، رایانه‌های شخصی و بالاخره گوشی‌های تلفن همراه.

روند و روال گسترش موسیقی متالیکا
روند و روالی که موسیقی متالیکا در گسترش مقوله شیطان پرستی تاکنون طی کرده است بسیار قابل توجه می‌باشد.
ظهور یک خواننده جدید دقیقاً به مثابه یک شیطان جدید، همواره جمع تازه‌‌ای از علایق و عواطف اقشار مختلف مردم در کشورهای جهان (علی‌الخصوص جوانان) را به خود جلب می‌کند. نقش موسیقی متال نقش حساس گسترش دامنه مخاطبین شیطان‌گرایی می باشد. از سوی دیگر با گذشت زمان خوانندگان متالیکا همه روزه بیشتر تمایلات شیطانی خود را آشکار می‌نمایند و بدین‌سان می‌توان آنها را یکی از عاملان اصلی تبلیغ شیطان‌گرایی معرفی کرد.

مرلین منسون (نمونه ای از یک خواننده هوی متال)
همانطور که در بخش قبلی به آن اشاره شد، استفاده از موسیقی و به تبع آن ظهور خوانندگان جدید به مثابه شیاطین نو، ظرفیت‌های جدیدی را در اختیار شیطان‌پرستان قرار داد.
”برایان هاگ وارنر“ نام اصلی فردی است که امروزه به مرلین منسون یا به اختصار(MM) شهرت یافته است.

وی که اکنون علاوه بر هواداران چندین هزار نفری در اقصی نقاط جهان به عنوان شیطان بزرگ شناخته و مورد پرستش قرار می‌گیرد. مانند سایر افرادی که از چهره‌های شاخص شیطان پرستی به حساب می‌آیند دوران کودکی توأم با سختی‌های فراوان مانند فقر و تنگدستی را سپری کرده‌است.

”برایان وارنر“ یا (MM) تاکنون توانسته است نقش یک منجی را برای شیطانپرستان ایفا کند و این افراد را از بن‌بست عزلت خارج کرده و مجدداً به عرصه فعالیت‌های اجتماعی وارد سازد.
مرلین منسون نیز مانند سایر چهره‌های شناخته شده شیطانیسم چندین مرحله در طول عمرش یعنی طی 38 سال گذشته، برای مدت چند ماه یا چند هفته از نظر‌ها دور شده و پس از طی زمان موردنظر با ارائه یک کنسرت بزرگ و یا در چهره‌ای جدید و البته سخیف‌تر از گذشته ظاهر می‌شود.

  • معرفی برخی از نمادهای شیطانیسم

1- عدد 666: یک سمبل با عنوان «شماره تلفن شیطان» توسط گروه‌های هوی متال وارد ایران اسلامی شده اما در حقیقت علامت انسان و نشانه جانور در میان شیطان‌پرستان تلقی می‌شود و براساس کتاب مکاشافات 13:18 «... پس هر کس حکمت دارد عدد وحش را بشمارد، زیرا که عدد انسان است و عددش 666 است.» از سال‌ها پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلف بر روی دیوارهای شهرهای بزرگ کشور مشاهده می‌شد .

2- صلیب وارونه (upside down cross ) : این نماد حکایت از «وارونه شدن مسیحیت دارد» و عمدتاً استهزا و سخره گرفتن این دین است. صلیب وارونه در گردنبندهای بسیاری مشاهده شده و خواننده‌های راک (نوعی سبک در موسیقی) انواع مختلف آن‌را به همراه دارند.

3- نماد صلیب شکسته یا چرخ خورشید (swastika or sun wheelc): چرخ خورشید یک نماد باستانی است که در برخی فرهنگ‌های دینی همچون کتیبه‌های بر جای مانده از بودایی‌ها و مقبره‌های سلتی و یونانی دیده شده‌است.
لازم به توضیح است این علامت سال‌ها بعد توسط هیتلر به کار رفت،‌ لکن برخی با هدف به سخره گرفتن مسیحیت این سمبل را وارد شیطان‌پرستی کردند.

4- چشمی در حال نگاه به همه جا (All seeing Eye): چشم در برخی نمادهای روشنفکری نیز به کار می‌رود . اما شیطان‌پرستی اعتقاد دارند چشم در بالای هرم «‌چشم شیطان» است و «بر همه جا نظارت و اشراف دارد».
این علامت در پیشگویی،‌ جادوگری، نفرین‌گری و کنترل‌های مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار می‌گیرد.گفتنی است این نماد بر روی دلار آمریکایی به کار رفته است.

5- پرچم رژیم صهیونیستی: قابل توجه جدی است که رژیم صهیونیستی علاوه بر حمایت‌های آشکار و پنهان، حتی از قرار گرفتن نماد رسمی کشور نامشروعش در کانون علائم شیطان‌گرایان نیز پرهیز ندارد.

6- ضد عدالت (Anti justice): با توجه به اینکه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار می آمده است شیطان‌پرستان تبر رو به پایین را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پیمودن مسیر تاریک انتخاب کرده‌اند.
همچنین گفتنی است که فمنیست‌ها از دو تبر رو به بالا به معنی مادر‌سالاری باستانی استفاده می‌نمودند.

7- سر بز (Goat Head) : بز شاخدار ، ‌بز مندس mendes (همان ba"al بعل خدای باروی مصر باستان)، ‌بافومت، خدای جادو، scapegoat (بز طلیعه یا قربانی) این یکی از راه‌های شیطان‌پرستان برای مسخره کردن مسیح است زیرا گفته می‌شود که مسیح مانند بره‌‌ای برای گناهان بشر کشته شد.

منبع: elm-sarvari.blogfa.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد