موضوع :وجهی از عنوان اسلام هراسی یا اسلام افقی ها است که یک موضوع جدی،قابل تامل روز و قطعا هم باید از منظر مهدویت و آخرالزمان گرایی به این موضوع توجه بشود.در اخبار آمده بود که در ادامه اهانت علیه مسلمانان در شهری از شهرهای دانمارک از سوار شدن بانوان محجبه به اتوبوس جلوگیری کردند.
ادامه مطلب ...
"ریفکین " از "آلبرت انیشتین " درخواست کرد تا جهت افزایش پول آمریکاییها برای تامین تسلیحات برای بیرون کردن عربها و ساخت رژیم یهود به "اشترن " کمک کند اما پاسخ وی به این درخواست جالب بود.
متنی که در زیر می خوانید، وصیتنامه ای از سردار رشید اسلام، شهید دکتر مصطفی چمران است که خطاب به امام موسی صدر نگاشته شده است. این وصیتنامه در ۲۹ خرداد سال ۱۳۵۵ تنظیم گردید یعنی در سیاه ترین روزهای جنگ داخلی لبنان، که از یکسو نیروهای فلسطینی و احزاب چپ لبنان با سوریه درگیر شده بودند؛ و از سوی دیگر احزاب دست راستی و در رأس آنها فالانژیستها، با سوءاستفاده از غفلت جبهه ملی و اسلامی لبنان، مناطق آنان را مورد هجوم قرار داده بودند. در چنین روزهایی که از آنها به عنوان دومین دوره جنگ داخلی نام برده می شود، امام صدر به دکتر چمران مأموریت داد تا برای سازماندهی مقاومت شیعیان، راهی شهرک نبعه گردد. و این وصیتنامه قبل از عزیمت تنظیم گردید.
سید حسن نصرالله در سال 1960 در شهرک البازوریه واقع در 10 کیلومتری شرق بیروت به دنیا آمد
و به دلیل فشارهای اقتصادی جنوب لبنان به همراه خانواده به بیروت مهاجرت کرد و در حاشیه پایتخت در محله کرنتینا سکنی گزید.
خودش میگوید در کودکی شال مشکی و بلند مادر بزرگش را دور سر میپیچانده و به حاضران میگفته من روحانی هستم، پشت سرم نماز بخوانید. شخصیت نصرالله در محله کرنتینا شکل گرفت.
وی در نوجوانی در نزد پدرش در مغازه میوهفروشی کار میکرده.
ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا (به اسپانیایی) ( ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸، روساریو، استان سانتا فه - ۹ اکتبر ۱۹۶۷) که بیشتر بهنام چهگوارا یا الچه شناخته میشود، پزشک، چریک، سیاستمدار و انقلابی مارکسیست، درِ آرژانتین زاده شد.
گوارا یکی از اعضای جنبش ۲۶ ژوئیه ِ فیدل کاسترو بود. این جنبش در سال ۱۹۵۹ قدرت را در کوبا بهدست آورد.چهگوارا چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رییس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده داشت و پس از آن با امید برانگیختن انقلاب در دیگر کشورها کوبا را ترک کرد. وی ابتدا در سال ۱۹۶۶ به جمهوری دموکراتیک کنگو رفت و سپس به بولیوی سفر کرد. در اوایل اکتبر ۱۹۶۷ چهگوارا در بولیوی طی عملیاتی که توسط سازمان سیا طرحریزی شده بود دستگیر شد. برخی باور دارند که سیا ترجیح میداد گوارا را برای بازجویی زنده در دست داشته باشد، اما در هر صورت او بهوسیلهٔ ارتش بولیوی در نزدیکی وایهگرانده در مدرسه روستای لا ایگه را در سانتا کروز دلاسیهرا به دستور بارریه نتوس دیکتاتور نظامی کشته شد.
پس از مرگ چهگوارا، او به عنوان یک تئوریسین، متخصص در فنون جنگی، و جنگآور تبدیل به قهرمان جنبشهای انقلابی سوسیالیستی در سراسر جهان شد.
پدر ایشان مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر، بود. امام صدر پس از اتمام مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 به حوزه علمیه قم رفت و در کنار تحصیلات حوزوی، سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد شد.
امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیههای حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک کرد. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان برای نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زمان مکتب اهلبیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل میداد.
در پی دستگیری امام خمینی و در اوایل تابستان 1342، امام صدر راهی اروپا و مصر شد، تا از طریق واتیکان و الازهر، شاه را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزادشدن امام در پایان این سفر، آیت الله خویی تصریح کرد که این آزادی، بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بودهاست.
امام موسی صدر در بهار سال 1344 گروهی از جوانان مؤمن شیعه را به مصر اعزام کرد، تا در دورهای ششماهه، فنون نظامی را فرا گیرند. با بازگشت این جوانان که اولین کادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز شد.
او در تابستان 1345 و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حکومت وقت درخواست کرد تا همانند دیگر طوایف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس شود. مجلس اعلای اسلامی شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر بود، در اول خرداد 1348 تاسیس، و خود آن بزرگوار با اجماع آرا به ریاست آن انتخاب شد.
با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از شاه نامید.در شهریور 1351 و کمتر از 24 ساعت پس از اشغال 48 ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا» به دست سربازان رژیم صهیونیستی، نشست فوقالعاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضا در روستای جویا برگذار شد، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد.
در خرداد 1354 و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در کوههای بقاع، که به شهادت 27 تن از جوانان شیعه انجامید، امام موسی صدر رسما ولادت «گروههای مقاومت لبنان» را اعلان کرد.
او در بهار سال 1357 لوسین ژرژ، نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد، تا با انجام اولین مصاحبه بینالمللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا کند.
امام موسی صدر در دیدارهای مکرر سال 1357 خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد کرد. او در شهریور 1357 و یک هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی کرد.
امام موسی صدر در 3 شهریور سال 1357 و در آخرین مرحله از سفر دورهای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در روز 9 شهریور ربوده گردید. در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که امام موسی صدر همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می گذراند.
آخرین خبری که در 13 اردیبهشت 1380 توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» روی اینترنت منتشر شد، مدعی آن است که امام موسی صدر در اواخر سال 1376 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده شده است.
پدر وی، ارل لیتل، کشیشى جسور و بى پروا و حامى «مارکوس گاروى» رهبر ملىگراى سیاهان بود. او به واسطه فعالیتهاى گستردهاش در کسب حقوق پایمال شده سیاهان بارها از سوى سازمانهاى سیاسى وابسته به سفیدپوستان به مرگ تهدید شده بود.
سرانجام در سال ۱۹۲۹ خانه آنها در میشیگان سوزانده و به تلى از خاکستر بدل شد و 2 سال بعد جسد بى جان ارل لیتل در کنار جادهاى در حومه شهر پیدا شد.
با مرگ پدر ، مادر مالکوم دچار افسردگى شدید شد و به موسسه روان درمانى منتقل شد و فرزندانش نیز به پرورشگاه و یتیم خانه رفتند.
مالکوم از همان دوران کودکى باهوش و با پشتکار بود و در سال اول دبیرستان با معدل ممتاز فارغ التحصیل شد.
وقتى در آن دوران به معلمش گفت که آرزوى وکالت را در سر مى پروراند در جواب شنید: «وکالت براى تو آرزوى دست یافتنى نیست، کاکاسیاه.» چندی بعد او علاقه به تحصیل را از دست داد و از مدرسه اخراج شد.
مدتى در «بوستون» بود و به مشاغلى موقتى مشغول شد و سپس به نیویورک نقل مکان کرد و در محله هارلم چندین بار مرتکب اعمال خلاف شد.
او در سال ۱۹۴۲ مسئول هماهنگى چندین باند خلافکار شده بود و در سال ۱۹۴۵ به بوستون بازگشت و یک سال بعد به دست نیروهاى پلیس دستگیر و پس از محاکمه به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
در دوران زندان به یاد دوران دبیرستان مجدداً به تحصیل روى آورد و مالکوم این نقطه عطف را حاصل گفت و گویش با برادرش رجینالد که عضو سازمان اسلامى بود مىداند.
با آشنایى بیشتر با تعالیم رهبر سازمان ملت اسلامى به نام «الیا محمد» بیش از پیش به این سازمان علاقهمند شد و به همین دلیل پسوند نام خانوادگى خود را از «لتیل» که نشان بردگى بود به «ایکس» به نشانه نام قبیله فراموش شدهاش تغییر داد.
دیرى نپایید که مالکوم به عنوان سخنگوى سازمان ملت اسلامى منصوب شد و به دستور ریاست سازمان مامور ساخت مساجد متعددى در ایالتهاى دیترویت، میشیگان و هارلم نیویورک شد.
او در راه نشر پیامهاى سازمان ملت اسلامى از روزنامه، رادیو و تلویزیون حداکثر بهره را مىبرد و موفق شد شمار اعضاى سازمان را از ۵۰۰ نفر در سال ۱۹۵۲ به ۳۰ هزار نفر در سال ۱۹۶۳ افزایش داد.
هدف بلندی که مالکوم ایکس را در زندگی به دنبال خود میکشید، چیزی نبود جز مبارزه با بردهداریِ نُوین در آمریکا.
او میخواست به سیاهپوستان بفهماند کسانی که امروز شما را به دلیل پوست سیاهتان از سادهترین حقوق انسانی محروم میکنند، هرگز اجازه نخواهند داد آیندهای روشن و آباد به استقبالتان بیاید.
مالکوم به سیاهان میگفت: زیستن در آمریکا، شما را آمریکایی نمیکند. شما باید یاد بگیرید از میوههای آمریکاییها لذت ببرید.
او سازمانى به نام «مسجد مسلمان» تاسیس کرد و به مکه سفر کرد. با بازگشت به آمریکا و رنگ و بوى متفاوت سخنرانى هایش ماموران اف بى آى او را در لیست ترور خود قرار دادند.
فوریه ۱۹۶۵ خانه او، در نیویورک بمب گذارى شد اما خوشبختانه اعضاى خانواده به موقع مطلع شده و از محل گریختند.
در ۲۱ فوریه همان سال سه مرد مسلح مالکوم را ۱۵ بار از فاصله نزدیک مورد اصابت گلوله قرار دادند و به کام مرگ فرستادند.
در مراسم خاکسپارى او بیش از ۱۵۰۰ نفر شرکت کردند و پیکر او در قبرستان «فرن کلیف» در نیویورک به خاک سپرده شد. [آزادی قاتل مالکوم ایکس پس از 44 سال حبس]
از جمله کسانی که با او دوست بودهاند میتوان به مارتین لوتر کینگ (رهبر سیاه پوستهای آمریکا برنده جایزه)، محمد علی کلی (قهرمان مسلمان بوکس جهان)، فیدل کاسترو (رهبر کوبا)، نلسون ماندلا (رهبر سیاه پوستان آفریقای جنوبی)، پادشاه عربستان و افراد بسیار دیگری اشاره کرد.
همسر مالکوم، بتی شباز، پرستار بود که عضو مسلمانان آمریکا شد و سپس با مالکوم ازدواج کرد.
امروزه او به نام خانم دکتر بتی شباز خوانده میشود که هنوز هم یکی از مبارزهای بزرگ و رهبران مسلمانان آمریکاست.
منبع: همشهری آنلاین