به گزارش شیعه آنلاین، چندی پیش مطلبی تحت عنوان "روز عاشورا، روز شادی و مسرت اهل بیت نیست"
به قلم حجة الإسلام بحرالعلوم میردامادی منتشر کردیم. در آن مطلب نکات و
مطالبی در مورد علامه حسینی طهرانی و کتاب ایشان بیان شده بود. در واکنش به
این مطلب جوابیه ای از سوی یکی از دوستداران ایشان ارسال شد تحت عنوان "وصف کردن بزرگان به انحراف دور از شأن یک طلبه است".

پس از انتشار آن جوابیه، بحرالعلوم میردامادی با هدف روشن شدن برخی مسائل
مربوط به کتاب "روح مجرد" که توسط علامه حسینی طهرانی تألیف شده، مطلبی را
برای ما ارسال کرد که به شرح ذیل است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم- اهدنا الصراط المستقیم- صراط الذین انعمت علیهم - غیرالمغضوب علیهم ولا الضالین
با استعانت از پروردگار متعال و با توسل به حضرت خیرالبشر پیامبر وآل بیت
الطیبین و الطاهرین علیهم صلوات الله بحث را ادامه داده و این آیه شریفه
راآغازین سخن قرار می دهم.
به نظر شما در شبانه روز در نماز چند مرتبه سوره ی فاتحه الکتاب را قرائت
می کنیم اعم از فرائض و نوافل، سوره ای که در نماز بدل و جایگزین ندارد و
باید حتماً همین سوره قرائت شود تا نماز صحیح باشدکه (لا صلوهَ الاّ بفاتحه
الکتاب) کتاب خدا با این سوره فتح می شود لذا نام فاتحه الکتاب را اخذ
نموده است.
اولین دعا و درخواست از خدا در این سوره چیست ؟(اِهدِنا) خدایا ما را هدایت کن اما هدایت به کدام مسیر و راه؟
آیا شده کمی فکر کنیم در نماز وقتی این دعا را ازخداوند متعال خواستاریم و
طلب هدایت می کنیم این صراط مستقیم چیست و کجاست؟ ویژگی صراط مستقیم را می
دانیم؟ آیا صراط مستقیم را می شناسیم؟
چه خوب ست همه ی ما از محضر ترجمان حقیقی قرآن ، حضرت امام سجاد علیه
السلام کسب فیض کنیم و مطلوب خدا در این آیات را دریابیم که حضرت فرمودند:
نحن الصراط المستقیم، و نحن عیبة علمه، و نحن تراجمة وحیه، و نحن أرکان
توحیده و نحن موضع سرّه. ... (معانی الاخبار ص 35)
یعنی: مائیم صراط مستقیم، مائیم مخزن علم او، مائیم تفسیر کننده وحی او، مائیم ارکان توحید و محل سرّ او .
خدایا ما طالب شریعت معصومین علیهم السلام که همان راه مستقیم است هستیم نه راه و سیره مغضوبین و نه راه و طریقت ضالّین .
طبق این آیه اگر در جاده مستقیم الهی نباشیم و رهرو و پیرو صراط نباشیم در
طریقت مغضوب و ضالیّن به سر می بریم و خدا دو راه را جلوی ما نهاده ست و
هادیان و سفیرانی برای ما از جانب خود فرستاد که به فضل خدا هدایت شویم که :
(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا) (
سوره انسان آیه 3 )
کسی که فقط و فقط در خط نورانی اهلبیت علیهم السلام باشد در بیراهه مغضوب و
انحطاط ضالّین گرفتار نمی گردد، کسی که به ریسمان محکم و عروه الوثقی الهی
چنگ زده باشد ،راه فلاح و نَجاح را طی می کند،
کسی که حقیقتاً امیرالمومنین و اولاد معصومشان علیهم السلام را مولا و مقتدای خود می داند به غیر از حضرتشان ، مولانا ندارد.
صراط یکی ست، به مقتضای کلمه مفرد صراط در جای جای آیات قرآن و بنابراین
تفکر انحرافی و خطرناک راه های مستقیم و راه های وصول به خدا ،مردود قرآن و
منکوب و مطرود ترجمان معصوم قرآن است و شیعه اهل بیت این یاوه ها را نمی
گوید.
سنت و سیره پیامبر و آل طاهرین علیهم السلام چگونه به دست ما می آید؟
مگر غیر از آنست که احادیث و روایات صحیحه گویای سیره اهل بیت علیهم السلام
می باشد و لذا برای همه اعم از فقیه و عالِم و مکلّف و مقلِّد ، الزام آور
و حجت شرعی و دلیل عمل است ؟
پس چرا وقتی ائمه ی ما در رد و انکار فرقه ضالّه صوفیه، کلمات و دستوراتی
را می فرمایند عمل نمی کنیم و نه تنها عمل نمی کنیم بلکه از جماعت گمراه
صوفیه تبلیغ و دفاع می کنیم؟؟ ترویج و تبلیغ این فرقه منحرفه چه معنایی
دارد؟
جایی که سید طهرانی در کتاب روح مجرد از صفحه 82 الی 87 در احوالات
توحیدی(به قول خوشان) و به قول واقع صوفیانه ی استادش در روز عاشورا
اینگونه می نویسد که :
((چند بار از روی کتاب مولانا محمّد بلخی رومی، این اشعار را با چه
صوت و آهنگ دلنوازی میخواندند که هنوز که هنوز است آن صدا، و آن
آهنگ، و تو گوئی اینک حدّاد است که در برابر نشسته و کتاب مثنوی را
در دست دارد:
روز عاشورا همه اهل حَلَب باب أنطاکیّه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم ز ماتم آن خاندان دارد مقیم
تا به شب نوحه کنند اندر بُکا شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان
از غریو و نالهها در سرگذشت پُر همی گردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسید روز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد قصد جستجوی آن هیهای کرد
پرس پرسان میشد اندر افتقاد چیست این غم، بر که این ماتم فتاد
این رئیسی زَفْت باشد که بمرد اینچنین مجمع نباشد کار خرد
نام او القاب او شرحم دهید که غریبم من، شما اهل دِهید
چیست نام و پیشه و اوصاف او تا بگویم مرثیۀ الطاف او
مرثیه سازم که مرد شاعرم تا از اینجا برگ و لالَنگی برم
آن یکی گفتش که تو دیوانهای تو نهای شیعه عدوّ خانهای
روزعاشورا نمیدانی که هست ماتم جانی که از قرنی به است
پیش مؤمن کی بود این قصّه خوار قدر عشقِ گوش، عشقِ گوشوار
پیش مؤمن ماتم آن پاک روح شُهرهتر باشد ز صد طوفان نوح
گفت: آری لیک کو دور یزید کی بُد است آن غم، چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید گوش کرّان این حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما تا کنون جامه دریدید از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانکه بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بِجَست جامه چون درّیم و چون خائیم دست
چونکه ایشان خسرو دین بودهاند وقت شادی شد چو بگسستند بند
بر دل و دین خرابت نوحه کن چون نمیبیند جز این خاک کهن
بعد در ادامه حضرت حداد فرمودند : ملاّی رومی چه خوب قضایای عاشورا را تحقیق میکند .))
آقایان جواب بدهند که:
اولاً این عبارات را از ابیات مولای تان توضیح دهید:
چشم کوران - گوش کرّان - خفته بودستید تا اکنون شما
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانکه بد مرگیست این خواب گران
چونکه ایشان خسرو دین بودهاند وقت شادی شد چو بگسستند بند
وقت شادی در روز عاشورا را معنا کنید؟
ثانیاً: ما معارف دین را از کجا استخراج می کنیم از ائمه یا از مثنویِ مولوی؟
قصّه پر غصّه ی عاشورا را از لسان گهر بار امام سجاد و حضرت زینب بهتر بفهمیم یا مولوی؟
ثالثاً: این اشعار که سید حداد خوانده،کدامش با کلمات معصومین علیهم السلام مطابقت دارد؟
رابعاً: آیا سید طهرانی و حداد مولوی را می شناختند ؟ عقائدش را دانسته ترویج می کردند و یا ندانسته؟
خامساً: برای واقعه عاشورا ،مگر ما کم منبعِ معتبر و مقتلِ صحیح داریم که
آقای حداد از همه منابع و روایات و مقاتل درباره عاشورا صرف نظر کرده و
کتاب شعر مولوی می خواند؟ اینکه او اشعار مولوی را در این روز می خواند چه
دلیلی دارد؟
سادساً: نظرات مراجع معظم تقلید حفظهم الله تعالی را در مورد مولوی و اشعارش می دانید؟
نظرات مراجع معظم تقلید چقدر برایتان مهم است؟ نکند به زعم باطل شما،
حافظان دین و پاسداران شریعت مبین، فقهاء و مراجع هم خدای نکرده نمی فهمند
ونسنجیده حکم می کنند؟
گاهی دیده می شود طرفداران مولوی،این ابیات را برای اینکه بگویند مولوی
شیعه بوده است از دفتر ششم مثنوی ذکر می کنند: (ابیات 790ـ 792)
روز عاشورا نمیدانی که هست/// ماتم جانی که از قرنی به است
..
..
..
اما حقیقتا داستان این شعر چیست؟ حقیقت این است که این شعر در رد عزاداری
امام حسین علیه السلام است!! اما داستان کامل چیز دیگری است، نه آن چیز که
مدافعین مولوی نقل می کنند!!
داستان کامل این است که مولوی می گوید: در روز عاشورا، شخصی نزد شیعیان می
رسد (مولوی اعتقاد خودش را از زبان این شخص که به اصطلاح شاعر بوده در زبان
شعر بیان می کند) و اجتماع ایشان را در عزاداری سالار شهیدان ملاحظه می
کند؛ سپس سوال می کند که این کارها بهر چیست؟
شیعیان به او جواب می دهند که نمی دانی روز عاشورا چیست؟ چنین اتفاق عظیمی
افتاده، و ماتم آن حضرت از صد طوفان نوح پیش مومنین مشهورتر و... (و اشعار
ذکر شده، زبان حال آن شیعیان و جملات شیعیان به فردی که خود را از عاشورا
بی خبر می گیرد است نه اعتقاد مولوی!) سپس اعتقاد اصلی مولوی بیان می شود:
و آن شخص در جواب شیعیان ، عزاداری را "ضایع کننده عقل" نامیده و به
عزاداران توهین می کند، سپس می گوید برای مردن امام حسین باید شادی کرد!!
کاری که هم اکنون نیز سیره وعقیده متصوفه می باشد. در واقع کسی که این شعر
را کامل بخواند (چون طولانی است) خواهد دید که ضد عزای حسینی و ضد تفکر
شیعه است! و به طور مستقیم عزاداری های امام سجاد علیه السلام برای پدرشان
را زیر سوال می برد. اما مدافعین مولوی تنها قسمتهایی از بیان آن شیعیان را
که در ادامه مولوی ردش می کند نقل می کنند! تا بگویند مولوی شیعه بوده
است!!
کدامیک از این مطالب در سیره اهل بیت آمده است؟، عناوینی همچون: فناءمطلق
فی الله - سفر الی الله فی الله و .... در کدامیک از کلمات گهر بار اهل
بیت آمده که شما مروّج این تفکرات هستید؟
در صفحه 85 و86 روح مجرد آمده که:
((مطالب حضرت حدّاد دربارۀ عاشورا ، مختصّ به حالات فناء ایشان در آن هنگام است
باید دانست که: آنچه را که مرحوم حدّاد فرمودهاند، حالات شخصی خود
ایشان در آن أوان بوده است که از عوالم کثرات عبور نموده و به
فنای مطلق فی الله رسیده بودند، و به عبارت دگر: سفر إلی الله
به پایان رسیده، اشتغال به سفر دوّم که فی الله است داشتهاند.))
در مطلب اول هم سوال کرده ام و به زیادت هم این سوال تکرار شده ولی جوابی نیافتم که :
آیا امام سجاد امام باقر حضرت زینب کبری و ائمه معصومین علیهم السلام که
گریستند بر مصائب کربلا به مقام فنای مطلق نرسیده بودند ولی آقای حداد
رسیده بود؟
ائمه هنوز از عالم کثرت به عالم وحدت نرسیده بودند ولی آقای حداد ،آن عارف
به اصطلاح واصل، این عوالِم را رسیده بود ؟؟؟!!! چقدر این حرف شبیه به
عقیده بعضی از فرقه های صوفیه است که آنان نماز نمی خوانند و می گویند ما
واصل شدیم و دیگران که هنوز واصل نشده اند باید نماز بخوانند.
آنوقت این تفکرات و این حرف ها توهین به اهلبیت علیهم السلام نیست ولی هر
کسی جز این بگوید، توهین است و گوینده هم در عالم کثرت و دنیا گرفتار و بی
سواد.
طهرانی در ادامه همین صفحه در احوالات مولای خودش مولوی اینگونه مدیحه می نویسد :
((همانطور که در احوال ملاّی رومی در وقت سرودن این اشعار، و احوال
آن مرد شاعر شیعی وارد در شهر حلب نیز بدینگونه بوده است که جنبۀ
وجه الخَلقی آنها تبدیل به جنبۀ وجه الحقّی و وجهالرَّبّی گردیده
است؛ و از درجات نفس عبور کرده، در حرم عزّ توحید و حریم وصال حقّ
متمکّن گردیدهاند. امّا سائر افراد مردم که در عالم کثرات گرفتارند و
از نفس برون نیامدهاند، حتماً باید گریه و عزاداری و سینهزنی و
نوحهخوانی کنند تا بدین طریق بتوانند راه را طیّ کنند و بدان مقصد
عالی نائل آیند. ))
بلی به زعم شما، ائمه علیهم السلام هنوز راه را طی نکرده اند و هنوز به مقاصد عالیه نرسیده بودند .
جایی که طهرانی در روح مجردش از فرقه ضالّه صوفیه حمایت و ترویج می کند ،دیگر چه جای ابهام درباره این آقاست ؟
اینک احادیث و دستورات ائمه معصومین علیهم السلام را درباره این فرقه ضالّه می بینیم:
1- پیامبر اکرم (ص) از پدید آمدن این گروه خبر داده و فرموده اند : «
لاتقوم الساعة علی امتی حتی یقوم قوم من امتی اسمهم الصوفیه ، لیسوا منی و
انهم یحلقون للذکر و یرفعون أصواتهم یظنون انهم علی طریقتی بل هم اضل من
الکفار و هم اهل النار لهم شهیق الحمار » « روز قیامت بر امتم بر پا نشود
تا آنکه قومی از امّت من به نام (صوفیه) برخیزند. آنها از من نیستند و بهره
ای از دین ندارند و آنها برای ذکر دور هم حلقه می زنند و صداهای خود را
بلند می کنند به گمان اینکه بر طریقت و راه من هستند؛ در حالی که آنان از
کافران نیز گمراه تر و اهل آتش اند و صدایی دارند مانند عرعر الاغ ».
(سفینة البحار محدث قمی/ ج2 / ص58 چاپ انتشارات فراهانی تهران و در چاپ جدید اسوه قم ج 5 ص 20)
(شرح نهج البلاغه علامه آیت الله العظمی خویی ج14 ص3 در چاپ جدید و ج6 ص268 در چاپ قدیم)
(حقایق فیض کاشانی ص136 چاپ بیروت) ( کشکول علامه بحرانی ج3 ص231) ( البدعة
و التحرف شیخ جواد خراسانی ص134) (اثنی عشریه شیخ حر عاملی ص34) (مصابیح
الدجی ص246) (هذا کتاب مغنی فی رد الصوفی ص31)
2- پیامبر اکرم (ص) در روایتی از لعن ملائکه بر این گروه خبر داده است
آنجا که در اثنای سفارش های خود به ابوذر فرمود : « یا اباذر یکون فی آخر
الزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون أن لهم الفضل بذلک علی
غیرهم اولئک یلعنهم ملائکة السماء و الارض » « ای اباذر! در آخر الزمان
قومی پیدا می شوند که در تابستان و زمستان لباس پشمینه می پوشند و این عمل
را برای خود فضیلت و نشانه زهد و پارسایی میدانند آنان را فرشتگان آسمان و
زمین لعن می کنند.»
(خیراتیه ج1 ص38) و (عبقری حسان ج2 ص54) و (مستدرک سفینه ج6 ص398) و (دایرة
المعارف علامه شیخ محمد حسین اعلمی ج4 ص115 و ج 20 ص243 چاپ تهران) و
(وسایل الشیعه ج11 ص508 چاپ بیروت) و (المحاسن للبرقی ص208) و (الاصول ص27)
و (بحارالانوار ج74 ص91 و ج77 ص93 چاپ اسلامیه) و (سفینة البحار ج2 ص57
انتشارات فراهانی تهرانی و ج 5 ص96 چاپ اسوه قم) و (طرائق الحقائق ج1 ص209)
و (میزان الحکمة ج5 ص462) و (عین الحیوة ص576) و (تنبیه الغافلین ص13) و
(مجموعه ورّام ص66 چاپ بیروت) و (مکارم الاخلاق طبرسی ص471) و (امالی شیخ
طوسی ج2 ص152) و (اعلام الدین دیلمی ص204 چاپ موسسه آل البیت) و (انوار
النعمانیة ج2 ص295)
3- به سند صحیح از « احمد بن محمد بزنطی » روایت کرده اند که مردی به امام
صادق(ع) عرض کرد : در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می
گویند. درباره آنها چه می فرمایید؟ امام (ع) در پاسخ فرمود : « انهم
اعداءُنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم سیکون اقوام یدّعون حبّنا و
یمیلون الیهم و یتشبهون بهم و یلقبون انفسهم بلقبهم و یأوّلون اقوالهم ألا
فمن مال الیهم فلیس منّا و إنّا منهم برآء و من انکرهم و ردّ علیهم کان کمن
جاهد الکفار بین یدی رسول الله (ص) » « آنها ( صوفیان ) دشمنان ما هستند ،
پس هرکس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به
زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل
نشان می دهند ، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می
گذارند و گفتارشان را تأویل می کنند . بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان
دهد ؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هرکس آنها را رد کند مانند کسی است
که در حضور پیامبر (ص) با کفار جهاد کرده است.»
(اثنی عشریه/ص33) و (سفینة البحار چاپ فراهانی ج2 ص57 و در چاپ اسوه قم ج5 ص
197) و (انوار نعمانیه سید نعمت الله جزایری ج2 ص293 چاپ تهران) و ( منهاج
البراعه علامه خوئی ج6 ص304) . ( طرائق الحقائق ج1 ص208 چاپ کتابخانه
بارانی) و (خیراتیه ج1 ص 36) و (البدعة و التحرف ص113) و (مصابیح الدجی
ص244) و (حدیقة الشیعة ص562) و (کشکول علامه بحرانی ج3 ص229) و (فضایح
الصوفیه ص35) و (بین التصوف و التشیع ص584 چاپ بیروت) و (صفوة الاخیار ص238
چاپ مشهد) و الفصول التامه رازی.
4- به سند صحیح از « بزنطی » و « اسماعیل بن بزیع » از امام رضا علیه
السلام روایت شده است که آن حضرت فرمود : « مَن ذُکِرَ عِندَهُ الصُوفِیَة
وَ لَم ینکرهم بِلِسانِه و قلبه فلیس منّا و مَن انکرهم فکأنّما جاهد
الکفار بین یدی رسول الله (ص)» « هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و
به زبان و دل انکار ایشان نکند، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید،
گویا اینکه در راه خدا و در حضور رسول خدا (ص) با کفار جهاد کرده است »
(سفینه البحار/ج2/ص57 چاپ فراهانی تهران و ج5 ص197 چاپ اسوه قم)) و (
مستدرک الوسائل ج12 ص 323) و (مستدرک سفینة البحار ج2 ص398) و البدعة و
التحرف ص112) و (دایرة المعارف اعلمی ج20 ص243) و (طرائق الحقائق ج1 ص212) و
(حدیقة الشیعه ص563) و (مصابیح الدجی ص244) و کشف المعارف مستعلیشاه ص18) و
(اثنی عشریه شیخ حر عاملی ص32) و (تنبیه الغافلین ص12) و (انوار النعمانیه
ج2 ص293)
از این روایت و روایات کثیره دیگر استفاده می شود که هر فرد شیعه موظف است
اگر در حضور او از صوفیه ذکری به میان آید با زبان و دل آنها را تقبیح
نماید و اگر کسی نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد یا کلمات باطل آنها را
حمل بر صحت کند، شیعه و پیرو اهل بیت علیهم السلام نیست .
چرا عوض اینکه در تنها راه وصول به حق یعنی مسیر نورانی اهل بیت علیهم
السلام گام برداریم و تسلیم اوامر و نواهی ائمه معصومین علیهم السلام باشیم
در بیراهه های ناکجا آباد طیّ مسیر می کنیم؟
مگر حضرت امام رضا علیه السلام درباره صفات شیعه نفرمودند: شیعَتُنا
المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ
لاِعْدائِنا، فَمَنْ لَمْ یَکُنْ کَذلِکَ فَلَیْسَ مِنّا (شیعیان ما تسلیم
دستورات ما و گیرندگان قول و کلام هستند و شیعیان ما مخالف دشمنان ما هستند
پس اگر کسی این صفات را نداشت شیعه ما نیست)
آیا شیعه هستید یا نه ؟ اگر شیعه اید چرا تسلیم امر اهل بیت نیستید و از
این جماعت کور دل دفاع می کنید؟ اینها دشمنان اهل بیت علیهم السلام هستند
چرا عوضِ دشمنی با دشمنان اهلبیت، دوستی می کنید و ترویج و حمایت از
دشمنانشان را سرلوحه خود قرارا داده اید؟؟
چرا میزان و معیار ِ ارادت و احترام مان به اشخاص و گروه ها و جریانات مختلف را قرآن و اهل بیت علیهم السلام قرار نمی دهیم؟
چرا میزان و اعتقادمان عوض تعصب کورکورانه این نباشد که :
مادامی که هر کسی خادم قرآن و عترت طاهرین علیهم السلام و مروج و مدافع
حریم ولایت اهل بیت بود ما هم خادم اوئیم ولی اگر چنانچه پایش لغزید و نهی
از منکر مشفقانه هم در او اثری نکرد ما را با او دیگر کاری نیست و نخواهد
بود و دیگر از او دفاع نکنیم ؟
آقایانِ مدافع، با این همه ادلّه، از روایات، آیا دفاع شما از این تفکرات و نظریات در جهت اهل بیت علیهم السلام است یا بر علیه ائمه؟
به بنده ایراد وارد می کنند که شما به آقای طهرانی توهین می کنید، می
گویم: اولاً توهینی نشده ، هر چه بوده و هست در شأن و بلکه بالاتر از شأن
طرف مقابل بوده است و ثانیاً وقتی او و استادش حداد ، عزاداران
سیدالشهداء را غافل می دانند آیا امام سجادکه بیست سال بر مصائب کربلا
گریستند ، نعوذبالله غافل بودند یا هنوز واصل نشده بودند ؟؟؟
آیا سید طهرانی و سید حداد با این کلمات اشتباه و منحرفِ از دین، به ائمه علیهم السلام توهین نکردند؟
آقایانی که قلبتان جریحه دار شده که به ایشان توهین شده ،آیا وقتی این
کلمات ناشایست را از مراد و آقایتان شنیدید ناراحت نشدید؟ آیا دفاع از امام
سجاد علیه السلام کردید؟ آیا آن موقع، گفتید که چرا به اهل بیت توهین می
کنید؟
چون حضرات ائمه معصومین علیهم السلام اولین گریه کنندگان بر مصاب کربلا و
امام حسین هستند بلکه حضرت آدم و انبیاء و اولیاء بر وقایع کربلا حتی قبل
از وقوع واقعه گریستند. (که بخشی از روایات را که در بحث قبلی نقل نمودم )
ولی عوض اینکه جواب مستدل و منطقی با معیار قرآن و عترت طاهرین بشنوم سخن
از عشق و عاشق و معشوق شنیدم. شیعه شعار نحن ابناء الدلیل را همیشه در عمل
به اثبات رسانیده و ما هم از شما دلیل خواستیم نه عشق.
در آخر عرض می کنم : آیا واقعاً دلیل بر شادی و مسرّت شما کلام حضرت زینب
علیهاالسلام که (ما رأیت الا جمیلا ) و خوشحالی اصحاب امام حسین علیه
السلام و از این قِسم حرف هاست ؟ یا دلیل برشادی تان در روز عاشورا، افکار
صوفیانه و اشعار اَمثال مولوی هاست؟
اگر افعال قبیح و ضد عاشورایی تان را مستند به کلام حضرت زینب علیهاالسلام
می کنید، می گویم :اگر شما در آن موقعیت قرار داشتید با آن مصائب عظمی با
آن شدائد بزرگ که نمونه اش را هیچ کجا نداریم و ظالم و قاتلین اینگونه سخن
رانده اند که: کار خدا را با خود چه دیدید؟ حضرت زینب علیهاالسلام هم
جواب فرمودند : از خدا جز زیبایی چیزی ندیدم ،
قطعاً همین طورست ،خدا عین زیبایست و عین خیر است (یا من ارجوه لکل خیر)،
این انسانها هستند که زشتی و شرّ را به وجود آورده و می آورند و معلوم است
که خدا مظهر زیبایی هاست .
در اینجا هم ابن زیاد لعنت الله علیه می خواست شهادت امام حسین علیه السلام
و همه ی مصیبت ها را به خدا نسبت دهد و اینطور تفهیم کند که خدا حسین
علیه السلام را کشت که حضرتش اینگونه فرمودند که جز زیبایی از خدا ندیده ام
و بلکه فدا شدن در راه خدا برای دوام دین زیباست ،همانطوری که فرار کردن
از جنگ با کفّار زشت و قبیح است و این کلام ماندگار حضرت ربطی به ابتهاج و
شادی شما ها ندارد و اینکه شب عاشورا اصحاب امام حسین علیه السلام با هم
شوخی و مزاح می کردند هم از همین قِسم است، به نظر شما کسی که در راه خدا
جهاد می کند آن هم در رکاب سیدالشهدا علیه السلام و تا لحظات و ساعات دیگر
به فوز عظیم می رسد باید گریه و شیون کند و بترسد و یا با قوّت قلب و اراده
محکم از حریم امام زمانش دفاع کند .
بلی اینها دلیل بر شادی ما نمی تواند باشد به دلیل نصوص بسیار زیادی که
داریم ، و شما اگر دلیل بر خوشحالی و مسرّت تان در عاشورا و در عزای امام
حسین واقعا ً اینهاست و افکار صوفیانه نیست، پس نصوص متواتر دیگر را چه می
کنید ؟ روایاتی که گوشه ایی از آن در مطالب قبلی آورده شد و دیگر روایات را
چه می کنید ؟ هر کسی در هر زمانی تحت هر شرائطی ، وظیفه ایی دارد و وظیفه
ما به نصّ صریح و متواتر و حتی فوق متواتر ،گریه بر مصائب کربلا و اشک
ریختن است و این گریه شامل همه می شود ، از امام سجاد گرفته و حضرت زینب و
ائمه معصومین علیهم السلام و امام عصر ارواحنا له الفداء و عموم مردم جهان
. عارف و غیر عارف نمی شناسد فناء و غیر فناء نمی شناسد، واصل و غیر واصل
نمی شناسد که می گویید : مردم که غافل اند باید گریه کنند ولی آقای حداد
که واصل شده ، سراسر ابتهاج و مسرت شده ، اینگونه حرف ها در مکتب اهل بیت
راه ندارد . و از کسی که از کلام اهل بیت علیهم السلام دور شده و به نغمه
های باطل و شیطانی اقطاب صوفیه نزدیک شده ،جز این ،انتظار نمی رود .
باید صدای مظلومانه سیدالشهداء علیه السلام را همه بشنوند که این است رمز بقاء اسلام و قرآن و دین و نماز که :
(اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوهَ وَ آتَیْتَ الزَّکوهَ وَ
اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ و ...)
باید شعائر الهی با عظمت بر پا شود با شکوه باشد و تقوای قلبی یعنی بزرگداشت شعائر حسینی که خداوند تبارک و تعالی فرمود :
(وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ) (سوره حج آیه 32)
ضمناً جواب تمام سوالاتی را که در متن مطرح شده را با معیار قرآن و عترت طاهرین می خواهم.
بِحَول الله و قوته وبا توسّل به حضرات معصومین علیهم السلام، خاصه امام
غریب و منجی مظلوم حضرت مهدی آل محمد عجل الله فرجه در جلسات آینده بیشتر
از پیش به این مباحث می پردازم و تا توانایی دارم با دشمنان اهل بیت علیهم
السلام خواهم جنگید.
و ما تَوفیقِی اِلاّ بِالله عَلیه تَوَکلتُ و اِلیه اُنیب
والسلام
سلام.
اوی که اول این حرف ر ومیندازه وسط میدونه مقصودش چیه(آقای علامه) ولی اونایی که دنبالش میرن متاسفانه از ناآگاهیه. نداشتن مطالعه در دین بلایی سر ما آورده که با دست خودمون داریم خودمونو نابود میکنیم.!!!!!!!!!!!!!!!!
آقا جون مادرت این مطلب رو ور دار / این چه تیتریه زدی ؟ / ۴ تا از این آدم های متعصب احمق ضد نظام و رهبری که توی لباس روحانیت رفتن و اخباری گری و قشری گری در میارن و ادعای مسیر اهل بیت دارن که توی مشهد هم زیادن از این حرفها میزننِ اینا شاگردان همون کسانی هستند که امام رو خون به دل کردند. شما باید اهل بصیرت باشیِ یک سرچ کن ببین علامه طهرانی با مقام معظم رهبری چه رابطه ای دارندِ ۴ جلد کتاب در اثبات ولایت فقیه دارند- نامه مقام معظم رهبری هنگام فوت ایشون رو بخون تو اینترنت. تو نظرات دیدم که علیه علامه یکی از دوستان نظر پیدا کردهِ مسببش شمایی ها. فردای قیامت باید جواب پس بدی .
دوست عزیز من این نظرتون رو با جون دل می پذیرم
روح مجرد رو خوندم
حرف نداره
برای سلوک خوبه
ولایتمداری-ولایت امیر المومنین توش موج میزنه
خیلی بیسوادید
اندازه موهاتون کتاب خوندم
بیسوات ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!