نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

مهدی ستیزی (1)

با تحقیق در طول تاریخ و بررسی حوادث گوناگون در بستر ادیان الهی و آسیب‌شناسی علل تحریف، شکست و متروک ماندن ادیان الهی به این واقعیت پی می‌بریم که همواره میان هدایت بشر به سوی خداوند و گمراهی او کشمکشی همیشگی بوده است که گاه در میان انسان و شیطان رخ می‌نموده و گاه میان عقل و نفس و گاه میان دنیا و آخرت که در نهایت هم این ستیزها جنگ میان حق و باطل بوده است که جبه باطل با تمام توان و قوایش سعی در دور نمودن انسان از حقیقت خود و هستی کرده است. 

 

 

مقدمه:

لزوم پرداختن به بخش دشمن‌شناسی در مقول مهدویّت

با تحقیق در طول تاریخ و بررسی حوادث گوناگون در بستر ادیان الهی و آسیب‌شناسی علل تحریف، شکست و متروک ماندن ادیان الهی به این واقعیت پی می‌بریم که همواره میان هدایت بشر به سوی خداوند و گمراهی او کشمکشی همیشگی بوده است که گاه در میان انسان و شیطان رخ می‌نموده و گاه میان عقل و نفس و گاه میان دنیا و آخرت که در نهایت هم این ستیزها جنگ میان حق و باطل بوده است که جبه باطل با تمام توان و قوایش سعی در دور نمودن انسان از حقیقت خود و هستی کرده است.

سنگ بنای این ستیز تاریخی را ابتدا، شیطان در مقابل حضرت حق نهاد و برای اثبات خود، توانش را برای گمراهی گمارد تا بتواند هرچه بیشتر بر شمار همراهانش بیفزاید.

بشر در طول تاریخ همواره بر سر دو راهی حق و باطل بوده است و این دو راهی پل امتحان و آزمایش نوع بشر در رسیدن به مراحل تکامل خود بوده است. اهل حق، اولیاء و انبیاء الهی، تلاش خود را در بیداری و رساندن انسان به حقیقت مبذول داشته‌اند و همواره دشمن و مخالف آنها سپاه باطل و شیطان بوده است. مسیر تکامل انسان پله پله از پیامبران مختلف طی شده و تکامل یافت و بشر را مرحله به مرحله به تکامل روح و عقل نزدیک کرد تا کاملترین و جامعترین روش و مکتب را به بشر ارائه داد.

مکتبی که جامعیت و کامل بودن آن ابعاد گوناگون انسان را احاطه نموده و برای تکامل دنیا و آخرت بشر برنامه‌ای نوین و پویا ارائه نمود تا راهگشای نسل بشر در ادام تاریخ باشد. جامعیت دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم پایان بخش کلیه نیازها و درخواستهای بشر بود و دین الهی از ابتدای ظهور انسان منتظر رسیدن این مکتب کامل بشری بود و حال که به بشر این عطیه داده شده نیازمند بستری بود تا بتواندکل جهان و کل بشریت را تحت پوشش قرار دهد و راه هدایت بندگان را به سوی حق هموار سازد. برای بستر سازی جامعه جهت پذیرش و اجرای دین خاتم، نیازمند جانشینانی بود که پس از پیامبر به امامت برسند و هریک در موقعیت زمانی خویش مرحله‌ای از این بستر سازی را طی نماید تا جهان و زمان آماد پذیرش این دین الهی در کل جهان شود.

در راستای این بستر سازی صبر علی، حلم حسن، خون حسین، دعای سجاد و....همه و همه پایه‌های شکل‌گیری نهضت جهانی را بنا نهاد تا در نهایت در زمان منجی آخرالزمان بشر دست نیاز به سمت ذخیر الهی دراز نماید و تقاضای تشکیل حکومت عدل جهانی را داشته باشد. این سیر تکاملی بود که برای بشر از زمان آدم رقم خورده بود و همه انبیاء الهی و اولیاء حق تلاش نمودند تا بشر به این درجه از عقل و فهم و شعور و نیاز برسد که خواهان دین جامع و کامل در سطح جهان باشد و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف وارث حرکت انبیاء الهی در طول تاریخ است.

همراه حرکت انبیاء الهی و روند تکامل دین حق، سپاه باطل نیز مرحله به مرحله، قوای خود را تکمیل و تدارک دید تا بتواند با هر مرحله از دین حق به مقتضای زمان خود مقابله کند.

زمانی، انسان را با خوردن یک میو ممنوعه فریب داد، زمان دیگر دست استهزاء به سوی نوح برد و پس از هزار سال کمتر از ده نفر همراه برایش باقی گذاشت، گاه روح یک انسان را به طغیان سوق می‌داد و ادعای ربوبیّت می‌کرد و نمرود و فرعون را به حرکت وا می‌داشت و گاه بر تن گوساله‌ای می‌خزید و صدای سِحر‌انگیزش مردم را از خداپرستی به گوساله‌پرستی می‌کشاند. زمانی دیگر ریشه‌های عناد و لجاجت را در میان مردم و علماء دین محکم می‌کرد تا جایی که به کشتن انبیاء الهی دست می‌زدند تا منافع خود را حفظ کنند، زمانی دست به تحریف کتاب خدا برد و کلام باطل را جایگزین کلام حق نمود و آن را حق جلوه داد و با این روش بسیاری از بندگان را به نام حق گمراه نمود.

زمانی مسیح را پسر خدا و زمانی خودِ خدا قلمداد نمود و زمان دیگر حضرت محمّد صلی‌الله علیه و آله و سلم را مجنون و ساحر و دیوانه شمرد. بر حضرت علی علیه‌السلام خاری در چشم شد و استخوان در گلو و بر حضرت زهرا سلام‌الله علیها گریه‌های بیت‌الاحزان را همنشین ساخت.

بر حضرت امام حسن علیه‌السلام، سرداری و تنهایی را همراه کرد و بر امام حسین علیه السلام خون‌بهای دین را رقم زد و با بردن حق بر روی نیزه جشن سربدار کردن حقیقت را گرفت. بر حضرت رضا علیه‌السلام زهر در غربت نوشاند و بر عسکریین علیهماالسلام، حصر در منزل. اما شاهکار شیطان و سپاه باطل، هزار و صد و شصت و هشت سال غیبت و زندگی پنهانی‌ست.

هزار و صد و شصت و هشت سال یعنی چهارصد و بیست وشش هزار و سیصد و بیست روز زندگی در تنهایی و غربت، زندگی در خفاء و غیبت، زندگی در پس ابر، زندگی خورشید در چاه، و برای خورشید در چاه بودن چقدر سخت و سنگین است و کسی جز خورشید نمی‌تواند سختی این ایام را درک کند.

«دشمن‌ترین اشخاص با این عقیده و با شخص آن بزرگوار، ستمگران عالم‌اند. از روز غیبت آن حضرت، بلکه از روز ولادت آن حضرت تا امروز آن کسانی که وجودشان با ستم و زورگویی همراه بود، بر دشمنی با این بزرگوار، با این پدید الهی، با این نور و با این شمشیر الهی مشغول شدند. امروز هم مستکبرین و ستمگران عالم، با این فکر و این عقیده، مخالف و دشمن‌اند و می‌دانند که این عقیده و این عشق ـ که در دلهای مسلمین، به خصوص در دلهای شیعه است ـ برای هدف‌های ستمگران آنها مزاحم است.(1)

تمام پیامبران و امامان تلاش خود را انجام دادند تا ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام با غیبت طولانی همراه نباشد و مردم دنیا آمادگی ظهور او را داشته باشند ولی در آن سوی میدان نیز سپاه باطل مشغول بود و با گسترش جهل و کج‌فهمی و کفر و شرک تلاش کرد تا مردم در گمراهی و فراموشی و دنیازدگی سیر کنند و آن قدر جامعه را به قهقرا کشاند که زمان ظهور به درازا کشید.

مؤثرترین قدمی که سپاه شیطان برداشت، عَلَم کردن جریان سقیفه بود که توانست سیر حرکت تکاملی دین حق را کُند کند. پس از آن با مخالفت با جمع‌آوری احادیث و نقل آنها برجهل مردم خیمه زد و توانست سیر تحریف حقایق را دست گیرد تا جایی که برای بیدار کردن مردم از جهلِ به نام بیداری می‌بایست خون خدا به زمین می‌ریخت و دین الهی احیا می‌شد.

پس از بیداری مردم به علت قیام امام حسین علیه‌السلام حیل جدید سپاه شیطان و کفر، شیوع فرقه‌گرایی و قیام گروههایی به اسم اسلام برای خون‌خواهی امام حسین علیه‌السلام بود که از مسیر اهل بیت علیهم‌السلام خارج شدند و بنای فرقه‌های مختلف جدا شده از تشیع را نهادند و هریک به اسم شیعه ضربه‌ای بر پیکر تشیع می‌زدند.

پس از خنثی شدن این حیله توسط اهل بیت علیهم السلام راهکار آخر برای تحریف حق به میان آمد و آن ادعای مهدویّت و ظهور مهدی علیه السلام بود که با پوشیدن لباس حقیقت سعی در جلب مردم به سوی خود می‌نمودند. این ادعاها از آن زمانها ادامه داشت تا زمان کنونی که گاه منجر به ادعای رسالت و در نهایت ادعای الوهیّت می‌شد.

آنچه که موجب ظهور و بروز این ادعاها و گرایشات می‌شد، جهل و ناآگاهی و غفلت مردم می‌باشد که تمام تلاش امامان برای مبارزه با این انحرافات به بیداری مردم معطوف می‌شده است.

یکی از بهترین ابزار حرکت و پیروزی سپاه شیطان، جهل و نادانی و سست ایمانی مردم است و تمام ابزارها و توانش را برای گسترش غفلت و جهل به کار می‌برد. علت عدم ظهور، ثمر تاریخ جهل و غفلت مردم است. غفلتی و نادانی که زمینه بروز فرقه‌های ضاله و مدعی را ایجاد می‌کند. ولی شیطان نیز تا وقت معلومی زنده است و فعال می‌باشد. وهب بن جمیع می‌گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم: این که خداوند به شیطان فرمود:(2) «فانَّک من المُنظرینَ الی یَومِ الوَقتِ المَعلوم» (خداوند فرمود): آری، به تو (شیطان) مهلت داده خواهد شد تا به وقت معیّن و روز معلوم، این وقت معلوم چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: «آیا پنداشته‌ای این روز، روز قیامت است؟ خداوند تا روز قیام قائم ما، به شیطان مهلت داده است. وقتی خداوند او را مبعوث می‌کند(و اجاز قیام می‌دهد)، حضرت به مسجد کوفه می‌رود. در آن هنگام شیطان در حالی که با زانوان خود راه می‌رود، به آن جا می‌آید و می‌گوید: ای وای بر من از امروز!

حضرت مهدی پیشانی او را می‌گیرد و گردنش را می‌زند و آن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان می‌رسد.((3)

بزرگترین قدرت و هنر شیطان تحریف حقیقت است و تحریف در بستر جهل گسترش می‌یابد، تحریف مقدم خرافه‌پرستی و انگاشتن باطل به جای حقیقت است.

زمانی ابزار تحریف، مبلغان و راویان حدیث بودند که با جعل احادیث باعث تحریف مبانی اسلام گردیدند.

و زمان حال تکنولوژی و صنعت، ابزار ساده این تحریف است. امروز سپاه باطل با در دست گرفتن ابزار تکنولوژی و رسانه، با روشی جدید و مدرن و مؤثر تحریف حقایق و معنویات الهی را شکل می‌دهد.

قدم اول تحریف حقیقت است و گام دوم شکل‌دهی فرقه‌ها و مکاتب گوناگون بر مبنای این تحریفات است. شکل‌گیری فرقه‌های اسماعیله، غلّات، بابیّه، بهائیت، وهابیت و در نهایت شاه‌کار قرن جدید طالبانیسم بر این روش بوده است.

شکی نیست که شکل گیری اینگونه فرقه‌های منحرف در کنار دین حق هدفی جز تحریف و ضربه‌زدن به دین الهی و عدم بستر سازی جهت بروز و ظهور جهانی دین حق توسط منجی آل‌محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم ندارد. این تلاشها در تحریف دین الهی جدای از گسترش کفر، فساد، بی‌بندوباری و رواج دین‌گریزی و شیطان ‌پرستی می‌باشد که آن خود مقوله‌ای جدا در این راستا می‌باشد.

اهل حق را با تحریف و اهل کفر را با تشدید فساد از همدیگر جدا می‌نمایند.

آنچه بدیهی‌ست، عدم ظهور منجی بشریت به دلیل آماده نبودن بستر جامعه و مردم جهان است و این عدم آمادگی ناشی از جهل و غفلت می‌باشد که توسط گروههای انحرافی یا گروههای شیطانی اهل کفر در طول تاریخ ایجاد شده است حقیقتی را باید به انسانها عرضه نمود و آن اینکه بشریت باید سراغ و دنبال امام معصوم برود نه اینکه امام علیه السلام به سوی آنها بیاید آنکه باید سراغ بندگان بیاید و آنها را هدایت کند پیامبر است و امام همانند کعبه است که مردم باید به سوی او بروند و تنها راه برای ظهور ذخیر الهی آماده ساختن بستر آگاهی و اعتقاد مردم است که لازمه‌اش شناخت تفکرات انحرافی و باطل و آگاه کردن مردم نسبت به این تفکرات است به این ترتیب رسالت اهل حق در آخرالزمان، شناخت اهل باطل و کفر و شناساندن آنها به مردم است و این یعنی همان دشمن‌شناسی.

«علل ظهور مهدی ستیزی در طول تاریخ»

1ـ وجود تشکیلات حکومتی و قدرت حاکمه میان علمای قوم یهود

2ـ کینه‌ها و حسادتهای قریش و اطرافیان پیامبر نسبت به او و حضرت علی علیه السلام

3ـ جهل و ناآگاهی مردم نسبت به معارف اهل بیت علیهم السلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

4ـ تحریف معارف و حقایق دین اسلام

5ـ قدرت طلبی، ریاست طلبی و منفعت طلبی دشمنان، نفاق، عیاشی و شهوت‌رانی، حسادت و دنیا طلبی مخالفان و دشمنان.

6ـ لجاجت، عناد و تعصب بی‌جا نسبت به مقوله دین و مهدویت

7ـ پیشرفت علم و دانش در بین جوامع بشری به دور از دیانت واقعی و شناخت علمی از دین الهی

8ـ فقدان ایمان واقعی به جهان آخرت

9ـ وجود تفکرات نژادپرستانه در میان مخالفان و دشمنان

10ـ برتری و پیشرفته بودن تمدن اسلام و مهدویت نسبت به دیگر تفکرات و تلاش مخالفان برای جلوگیری از رشد این تمدن در سطح جهانی.

«راههای نفوذ مهدی‌ستیزان و ابعاد فعالیتهای آنها»

1ـ جهل و ناآگاهی مردم

2ـ نبودن روحیه و تفقّه در میان علماء اسلام

3ـ ترویج دین به دور از عقلانیّت و شیوع خرافه‌پرستی و اوهام گرایی به جای استدلال و منطق عقلی و شبهه افکنی در مسائل اعتقادی

4ـ ارائه نکردن معارف دینی به زبان ساده برای مردم و پیچیده کردن آنها

5ـ روحیه ساده‌لوحی و قشری‌مابی در میان مردم و نشناختن خطر دشمنان و معاندان دین توسط مردم و علما

6ـ ترویج روحیه دنیا طلبی و منفعت گرایی در میان مردم و ترویج فساد و بی‌بندباری و لغو گرایی و سرگرمی و سردرگمی.

7ـ کتب، رسانه‌ها، بازیهای کامپیوتری و اینترنت.

8ـ تلاش سطحی عوام جامعه برای پیشرفت و ترقی جامعه به سوی علم و تکنولوژی با اقتباس از جوامع غربی و به دور از درک عمیق از دین.

9ـ تلاش برای اصلاحات اجتماعی و فرهنگی در بستر جوامع دینی به اسم رهایی از تحجر گرایی و خرافه‌زدگی و ارائه تفسیری نوار دین

10ـ ایجاد فاصله میان عامه مردم و روحانیت محقق و آگاه به زمان

11ـ جلوگیری از اتحاد و همبستگی مسلمانان و شیعیان

12ـ ایجاد اتحادیه‌های ضد اسلامی مانند ناصبی‌ها، غُلّات، وهابیان، بهائیان، فراماسونها، و طالبانیزم، ماتریالیزم، کومونیزم، سکولاریزم، لیبرالیزم، لیبرال دموکراسی، صهیونیزم، گروههای متال و شیطان پرستان.

13ـ تخریب شخصیت بزرگان دین و حکومت اسلامی مثل پیامبر و ائمه و رهبران حکومتی فعلی.

14ـ کارشکنی‌های اقتصادی در جوامع اسلامی برای تضعیف اقتصاد کشورهای اسلامی و ایجاد بحرانهای اقتصادی و رواج فرهنگ اقتصادی یهود مثل ربا.

15ـ ایجاد کُندی در ترویج و روند فعالیتهای فرهنگی جوامع اسلامی در حیطه نشر مفاهیم اسلامی اصیل.

16ـ تقویت جبهه‌های مخالف اسلام و مهدویت از نظر مالی، فکری و سیاسی

17ـ بسترسازی تهاجم کفار و دشمنان به مسلمانان مثل جنگهای صلیبی و جنگ‌های اول و دوم جهان

18ـ تضعیف روحیه مسلمانان با ایجاد فضای عدم خودباوری و عقب‌ماندگی آنها.

تاریخ مهدی‌ستیزی

اگر مفهوم مهدویّت را از این دیدگاه بررسی کنیم که رسالت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم بعنوان کاملترین دین، بر بقیه ادیان تحریف شده مُهر باطل زده است و کلیه پیروان دیگر ادیان پس از ظهور اسلام می‌بایست به اسلام روی آورند و گسترش اسلام در نهایت منجر به شکل‌گیری حکومت عدل جهانی و برپایی اسلام در سراسر جهان خواهد شد، باید دانست که ستیز با تفکر مهدویّـت همراه با ضدیّت با اسلام از همان ابتدا بوده است.

دشمنی با ادیان

درست مانند ادوار پیشین، یهودیان عقیده دارند که تمام پیغمبران از نژاد عبرانی بوده و خارج از این قوم، انسانی که حائز شرایط والای نبوّت باشد، زاده نشده است. به همین دلیل پیغمبران اسلام و مسیحیت را قبول نمی‌نمایند (کتاب موسی و یهودی‌گری). در بررسی زندگانی انبیاء ملاحظه می‌گردد که یهودیان رفتار بسیار خشن و ناملایمی را در مورد فرستادگان خدا، از خود نشان داده، حتّی بعضی از آنها، از جمله حضرت زکریا و حضرت یحیی علیهما السلام را به قتل رسانیده‌اند. علّت این امر، آیه 2 باب 13 سفر تثنیه تورات به شرح زیر است:

تثنیه، باب 13، آیه:«اگر نبی، یا بینند خوابی از شما برخیزد و آیت یا معجزه‌ای برای شما ظاهر سازد و آن آیت یا معجزه واقع شود که از آن ترا خبر داده گفت که خدایان غیر را که نمی‌شناسی پیروی نمائیم و آنها را عبادت کنیم، سخنان آن نبی یا بینند خواب را مشنو زیرا که یهوه خدای شما، شَما را امتحان می‌کند تا بداند که آیا یهوه خدای خود را به تمامی دل و به تمامی جان خود محبت می‌نمائید. یهوه، خدای خود را پیروی نمائیدو از او بترسید و اوامر او را نگاه دارید و قول او را بشنوید و آن نبی یا بینند خواب کشته شود زیرا سخنان فتنه‌انگیز بر یهوه خدای شما گفته است.»

خاخام‌ها، دشمنی با دین و پیغمبران را از سنین طفولیّت در مخیّله قوم یهود القا نموده و با این کار، انتقال شریعت منحطّ و منحرفی را که توسّط خودشان نوشته شده، به نسل‌های بعدی، موجب شده‌اند. امروزه یهودیان در حمله به سایر ادیان و مذاهب شیوه‌های مختلفی به کار می‌بندند در زمانهای گذشته نیز دشمنی با دین و پیامبران نتایج متفاوتی به بار آورده است.(4)

شهید شدن زکریا

صحبت کردن حضرت عیسی علیه‌السلام در گهواره، یهودیان را مُجاب کرد و افتراها و اتّهامات وارد شده به حضرت مریم از بین رفت، ولی پس از گذشت مدّت کمی، مجّدداً همان اتّهامات از سر گرفته شد. به ایشان نسبت زنازاگی ـ نعوذ بالله ـ داده می‌گفتند: تاکنون فرزندی بدون پدر زاده نشده است. گفتند اینکار، کار زکریّاست، و این چنین پیغمبر عالی مقامی مانند حضرت زکریّا را متّهم به انجام آن کار زشت نمودند. با پخش این افکار مسموم کننده، مردم را بر علیه ایشان شوراندند. تا جائی که عدّه‌ای درصدد قتل حضرت زکریّا برآمدند، یهودیانی که از طرف خاخامها تحریک شده بودند ظاهراً برای محافظت زکریا از دست مردم، او را داخل تنه درختی پنهان نموده و سپس درخت و حضرت زکریّا را یکجا بریده و آن حضرت را به قتل رساندند.

آیات قرآن کریم دربار قتل پیغمبران توسّط قوم یهود می‌فرماید:«و ما به موسی کتاب تورات عطا کردیم و از پی او پیامبران فرستادیم، و عیسی پسر مریم را به ادّل روشن حجّتها دادیم و او را به واسطه روح القدس، اقتدار و توانائی بخشیدیم، آیا هر پیامبری که بر خلاف هوای نفس ما اوامری از جانب خدا آورد، از امرش سرپیچی کرده، از راه حسد گروهی را تکذیب می‌کنید و گروهی را می‌کُشید.» سوره مبارکه بقره، آیه 87

و یا در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:

«چون به یهود گفته شد که ایمان آرید به قرآنی که خدا برای [هدایت بشر] فرستاده، پاسخ دادند که تنها به تورات چون به ما نازل شده ایمان آوریم. و به غیر تورات کافر شوند، در صورتی که قرآن حق است و کتاب آنها را تصدیق می‌کند. بگو ای پیغمبر اگر شما در دعوی ایمان به تورات راستگو بودید به کدام حکم تورات پیغمبران را کُشتید.» سوره مبارکه بقره، آیه 91

«پس سبب آن پیمان شکنی‌شان، و کفرشان به آیت‌های خدا و پیغمبر کشی‌شان به ناحق، و این سخنشان که دلهای ما در پرده است ـ گرچه خدا بسبب کفرشان بدان مهر نهاد ـ پس جز اندکی ایمان نمی‌آورند.»

سوره مبارکه نساء، آیه155

یهود در قرآن

آیاتی نیز دربار گمراه کردن انسانها توسّط قوم یهود در قرآن کریم می‌باشد که به بعضی از آنها اشاره می‌شود.

«یهود گفتند دست خدا بسته است [دیگر تغییری در خلقت نمی‌دهد وچیزی از عدم به وجود نخواهد آورد] به واسط این گفتار دروغ، دست آنها بسته شده به لعن خدا گرفتار گردیدند، بلکه دو دست خدا [دست قدرت و رحمت او] گشاده است هر گونه بخواهد انفاق می‌کند. و همانا قرآنی که به تو نازل گشت بر کفر و طغیان بسیاری از اهل کتاب بیفزود و ما به کیفر آن تا قیامت آتش کینه و دشمنی را در میان آنها برافروختیم، هرگاه برای جنگ با مسلمانان آتشی برافروزند خدا آن آتش را خاموش سازد و آنها در روی زمین به ترویج فساد می‌کوشند [ظالم بر ناتوان و پیرو شهوت و غضبند] و خدا هرگز مردم مفسد را دوست نمی‌دارد.» سوره مبارکه مائده: آیه 64

«همانا دشمن‌ترین مردم نسبت به مسلمانان، یهود و مشرکان را خواهی یافت. و با محبت‌تر از همه کسی با اهل ایمان، آنانند که گویند ما نصرانی هستیم، این دوستی نصاری با مسلمانان بدین سبب است که برخی از آنها دانشمند و پارسا هستند و آنها بر حکم خدا تکبّر و گردنکشی نمی‌کنند.» سوره مبارکه مائده، آیه82

«گروهی از اهل کتاب انتظار و آرزوی آن دارند که شما را گمراه کنند به آرزو نخواهند رسید و این را نمی‌دانند.»(5)سوره مبارکه آل‌عمران، آیه69

یکی از دلایل مخالفت و دشمنی یهود با پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله و سلم و دین اسلام همین خاتمیت آن بوده است و اینکه اسلام قدرت عالمان دینی یهود را منحل کرده و چارچوب دیگری برای دین تعریف نمود و یهودیان بخاطر منافع دنیوی خود با این روند مبارزه کردند و این یکی از مبانی مبارزه با مهدویت در اسلام گردید. با اینکه پیامبر به صراحت عنوان کرده بود، که مهدی آخرالزمان از نسل اوست و همنام او می‌باشد و در آخرالزمان ظهور خواهد نمود و عدل جهانی را با حکومت جهانی همراه خواهد نمود، مغرضان و منفعت طلبان از همان ابتدا تلاش نمودند حکومت و امامت با هم در خاندان علی و پیامبر علیها السلام جمع نشود تا جلوی شکل‌گیری این پیش‌گویی پیامبر را گرفته باشند.

«آیا طمع دارید که یهودیان به دین شما بگروند، در صورتی که گروهی از آنان کلام خدا را شنیده و به دلخواه خود آن را تحریف می‌کنند با آنکه در کلام خدا تعقّل کرده معنی آن را دریافته‌اند.» سوره مبارکه بقره، آیه 75

«ای پیامبر، از بنی‌اسرائیل سؤال کن که ما چقدر آیات و ادّل روشن بر آنها آوردیم و هر کس نعمتی را که خداوند به او داد مبدّل کند پس عقاب خداوند بسیار سخت است.» سوره مبارکه بقره، آیه 211:

این ستیز با خاندان پیامبر در دوره‌های مختلف در زمان پیامبر و پس از آن خود را با عناوین گوناگون نشان داد. ابتدا بر سر تصاحب خلافت و حکومت، بعد برای بیعت‌گیری و تبعیت امامان از خلفای اموی و معاویه پس از رسیدن به قدرت با مخالفان متعدد، که انگیزه‌ها و اهداف یکسانی نداشتند، روبرو شد، اما برای او روشن بود که تمامی این مخالفان از مقبولیت یکسانی برخوردار نیستند. از این جهت بودکه سمت و سوی اصلی مبارزه را با آن دسته مخالفانی که خطر آنها فراگیر و مبتنی بر تمایلات مذهبی و عاطفی توده‌های مردم بود، استوار کرد، وی مانع اصلی تحقق اهداف خود را در مرحله اول وجود سایه بلند پایه شخصیت علی علیه السلام و حضور ملموس پیروان شیعی آن حضرت دید. و براساس شواهد و گزارش‌های تاریخی هیچ یک از خلفای بعد از وی نیز، از سیاست و روشن او عدول نکردند. پرسش اصلی این است که معاویه و خلفای بعدی برای رفع این دو مانع بزرگ به چه ساز و کارهایی دست زدند؟ حزب اموی کانون اصلی سقوط حکومت و مانع قدرت خود را علی و پیروان مکتب اهل بیت تشخیص داد و البته در تشخیص خود به خطا نبود. از این جهت است که وی مواجهه را با این دو محور آغاز کرد.

یک. مقابله با شخصیت علی علیه‌السلام:

معاویه و امویانِ پس از او و بعد از فقدان حضور فیزیکی و محوریت علیعلیه السلام ابتدا چاره را در این دیدند که شخصیت و قداست او را در هم شکنند. آنان پس از پیروزی، مظلومیت عثمان را بهانه قرار داده، ادعای جانشینی شرعی و قانونی وی را داشتند. هواخواهان معاویه در جریان جنگ جمل و صفین، شعار «دین عثمان» را در مقابل «دین علی» مطرح کردند و تفکر عثمانی را در مقابل تفکر علوی شکل دادند. بعدها نیز واژ «عثمانی» با هواخواهی بنی‌امیه قرین شد. هدف اصلی آنها دلسوزی برای شخصی نبود که خود، اسباب قتلش را فراهم کرده بودند، انگیزه اصلی آنان وجود کینه‌ای دیرینه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خاندانش و گرفتن انتقام تاریخی بود. صدور بخشنام دولتی برای سب و لعن امام علی علیه السلام. جعل احادیث بر ضد ایشان و به نفع رقبای آن حضرت را می‌توان در راستای رسیدن به این مقصود دانست.(6) البته این سیاست با توجه به محبوبیت علی علیه السلام و فضایل فراوان او که معاویه و دیگر امویان از کار پافشاری می‌کردند. (7) بنابر سخن خوارزمی سیاست و هدف اصلی امویان و کارگزاران آنها، نه فقط کشتار شیعیان، بلکه نابودی بنی‌هاشم و آثار خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود.(8)

دو.مقابله با شیعیان

با توجه به نظریه سیاسی شیعیان در غاصب دانستن خلافت اموی و مشروعیت حکومت علویان و از طرفی رقابت دیرینه حزبی و قبیله‌ای امویان با هاشمیان، تفکر شیعی برای آنان حسایت بیشتری پیدا کرد.(9) امویان با توجه به شناختی که از شیعه داشتند، آنان را به عنوان عنصرهای مقاومتی که دارای پشتوانه مکتبی و مردمی هستند، می‌نگریستند. وحشت ویژه‌ای که امویان از علی علیه السلام و پیروانش داشتند. آنان را واداشت تا مقاومت و نیروی این عناصر را با ابزارهایی چون قتل، حبس، اخراج و تحقیر تحلیل برند.(10)سپس به شکل قتل عام سادات و علویان و زندان کردن شیعیان علوی که در نهایت با قیامهای شیعیان همراه شد. در عصر امویان قیامهای زید، یحیی بن زید از بزرگترین قیامها بود که در مقابل دشمنی امویان با علویان شکل گرفت. این قیامها به تضعیف امویان انجامید و با قیام عباسیان به همراهی دیگر قیامها توانست عباسیان را به جای امویان بر سر کار آورد.

عباسیان در ابتدا با تشیع بطور علنی و رسمی مبارزه نمی‌کردند و سعی می‌کردند از قدرت و نفوذ امامان شیعه بهره ببرند. عباسیان بر پایه گزارشهای متعدد تاریخی ابتدا با طرح شعار «الرضا من آل محمد» و وعده‌های متعدد تاریخی ابتدا با طرح شعار «الرضا من آل محمد» و وعده‌های خود مبنی بر سپردن قدرت به دست فردی نامشخص از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حرکت خود را شروع کردند.(11) اساساً در ابتدا و قبل از سقوط امویان تمایز روشنی بین علویان و عباسیان و یا بنی علی و بنی عباس نبود. در زمان اوج عباسیان در ابتدا و قبل از سقوط امویان تمایز روشنی بین علویان و عباسیان و یا بنی علی و بنی عباس نبود. دو شاخه هاشمی (عباسی و علوی) اهداف سیاسی خود را بر محور مشترکی به نام مبارزه با امویان سامان داده بودند. البته حرکت و دعوتی که در اواخر روزگار امویان شروع شد و موجبات سقوط این حزب را فراهم کرد به نام عباسیان گره خورده است. با این حال تردیدی نیست که زمینه‌سازی و قیام‌های قبلی علویان به ویژه زید بن علی علیه السلام در کوفه و فرزندش در خراسان (دو مرکز مهم دعوت عباسیان) و جایگاه و مظلومیت ویژ اهل بیت در مناطق دعوت عباسی بود که توانست امر دعوت آنان را سرعت بخشیده، پیروزی آنان را استوار کند.(12)

با توجه به چنین جایگاهی بود که آنان حتی قبل از شروع حرکت رسمی قیام در جلسه‌ای که با همکاران هاشمی خود ترتیب داده بودند هیچ سخنی از فرع عباسی به میان نیاورده، بلکه با محمد نفس زکیه به عنوان خلیفه برگزیده بعد از پیروزی بیعت کردند.(13) اما پس از مدتی خطر تفکر شیعی را برای خود احساس کردند و بطور رسمی به ضدیّت با علویان پرداختند. با علم به اینکه مهدی علیه‌السلام از خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم به دنیا خواهد آمد و از نسل امامان شیعه است از زمان امام نهم برنام تحت نظر داشتن امامان شیعه را پیاده کردند تا بتوانند رهبران شیعی را کنترل کنند و از قدرت شیعیان در مقابل خود بکاهند و در عین حال تولّد مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را در خاندان آل محمد تحت کنترل خود داشته باشند. جالب توجه است در اکثر دوره‌هایی که شیعیان در زمان امویان یا مروانیان، یا عباسیان تحت آزار و شکنجه و قتل عام بوده‌اند، ردپایی از مشاوران و کارگزاران و عاملان یهودی در دستگاه حاکم دیده می‌شود و این دشمنی یهود از زمان پیامبر ادامه داشته و به عصر امامان شیعه نیز منتقل شده است. فشارها و مراقبت‌های دستگاه خلافت به ویژه در دوره عباسی بر امامان شیعه و پیروان آنها از یک طرف و سیاست تقیه امامان به علاوه عدم بسط ید و اشراف کامل بر شیعیان که در مناطق مختلف نیز پراکنده بودند، پیامدهای زیانباری را در عرصه‌های فکری و سیاسی در پی داشت. پیامدهای ناخواسته و احیاناًً مستمری که در عصر امامان به وقوع پیوست و نیازمند گزارش و بررسی بیشتر است، عبارتند از:

1ـ انشعاب سادات علوی به دو شاخه حسنی و حسینی

2ـ سر درگمی اصحاب امامان در ویژگی‌ها و مصادیق واقعی امام

3ـ طرح دعاوی مهدویت و اندیشه نامیرایی برای امامان

از این رو می‌توان گفت آنچه که از همه بیشتر، اسباب آغازین انشعاب علویان را به دو شاخه بنی الحسنی و بنی الحسینی فراهم ساخت و به شکل‌گیری رسمی و رواج تفکر زیدیه نیز کمک کرد، ادعاهای خارج از ظرفیت عبدالله محض بود. وی که نزد برخی شیعیان داناترین فرد از اهل بیت و صاحب سیف رسول به حساب می‌آمد. (14) برای فرزندش محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» با عنوان قائم آل محمد بیعت گرفت و ادعای مهدیت وی را مطرح ساخت. قیام نفس زکیه در سال 145 هجری با زمینه‌سازی‌های قبلی پدرش موجب شد که برخی از شیعیان به او بپیوندند و با او به عنوان قائم و منجی موعود بیعت کنند. انتظار قائم و نجات‌بخشی نفس زکیه به گونه‌ای در میان برخی از شیعیان رسوخ کرده بود که حتی برخی بعد از کشته‌شدن وی معتقد بودند که او نمرده و به زودی ظهور خواهد کرد. (15) در جریان همین قیام بود که امام صادق علیه السلام هیچ اقبالی به دعوت آنها نکرد.(16)تفاوت روشهای سیاسی و مبانی عقیدتی این گروه با امامان شیعه به گونه‌ای رقم خورد که برخی از آنها نه تنها امامان شیعه را آماج حملات و اتهامات قرار می‌دادند و آن بزرگان را متهم به حسادت، سازشکاری و همکاری با خلفای ستمکار می‌کردند. بلکه احیاناًً از جاسوسی نزد دستگاه خلافت و زمینه‌سازی برای حبس و تعقیب آنان پرهیزی نداشتند. به علاوه این که بنا بر برخی گزارش‌ها، خلفای عباسی نیز گاهی ترجیح می‌دادند به این دسته از رقبای سرسخت ائمه نزدیک شوند و آنان را به همکاری بگیرند.(17)

بارزترین دور مهدی ستیزی در آن عصر هنگام تولد خود حضرت مهدیعلیه‌السلام می‌باشد.

حاکمان عباسی با علم به اینکه مهدی آل محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم از نسل امام حسن عسکریعلیه السلام خواهد بود، آن امام را از ابتدا در سامراء تحت نظر گرفته و همراه خانواده زندانی نمودند. کنترل شدید خانواد امام و جلوگیری از ارتباط با شیعیان به قصد آگاهی از تولّد امام مهدی علیه السلام شکل گرفت. شدت دشمنی و نظارت دستگاه حاکم به حدی بود که انتخاب مادر امام زمان مخفیانه شکل گرفت و ایشان به عنوان کنیز به خان امام حسن علیه السلام وارد شد. دوران حمل ایشان و تولّد حضرت مهدی علیه السلام به دلیل همین دشمنی به شکل مخفیانه و پنهانی اتفاق افتاد تا دشمنان مهدویت از تولد او اطلاع نیابند و قصد جان آن حضرت را ننمایند.

پنهان بودن آن حضرت تا زمان شهادت پدرگرامیشان، به همین دلیل بوده است و هنگامی که ایشان بر امام قبل از خود نماز خواندند بر همگان وجود ایشان ثابت گردید و شکل جدیدی از مهدی‌ستیزی شروع گردید که باعث آغاز دوران غیبت صغری شد.

اصل موضوع مهدیت و ظهور و قیام فردی از خاندان پیامبر با عنوان و لقب «مهدی» از دیرباز و قبل از شکل‌گیری فرقه‌های شیعی در میان مسلمانان مطرح بوده است.(18) چنین باوری برخاسته از احادیث فراوان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در باب ظهور مهدی موعود، در میان بیشتر فرقه‌های اسلامی استوار شده بود. امامان شیعه نیز اگر چه در طول زمان با بیان ویژگی‌های زمان ظهور تا حدود زیادی آن را روشن‌تر ساخته بودند، اما این روشنایی به گونه‌ای نبود که راه را برای هر گونه شبهه و ادعایی ببندد. از این رو همواره اختلاف بر سر تعیین مصداق آن در قرون نخست ادامه داشت و با توجه به آن گاه و بیگاه افرادی با بهره‌برداری از این اندیشه، مدعی آن می‌شدند و یا آن را بر فردی از خاندان اهل بیت تطبیق می‌کردند. از ویژگی‌ها و رسالت‌های بارز و مورد اتفاقی که در احادیث نبوی برای این منجی ذکر شده و امامان نیز به ترویج و تبیین آن پرداخته بودند، قیام و تشکیل دولت اسلامی و نجات مردم از ظلم و جور ستمکاران است.

در همین دوران، ظهور فرقه‌های انحرافی، و ضاله نیز شروع شد و مدعیانی با معرفی خود به عنوان نایب خاص امام و گاه معرفی خود به عنوان خود امام، ادعای مهدویّت نمودند که با معرفی افراد خاص توسط امام به عنوان نایبان حضرت و تکذیب هرگونه نیابت دیگر ورود هر گونه ادعای کذب روبرو شدند.

با شروع دوران غیبت کبری مهدی‌ستیزی خود را بیشتر به شکل دشمنی با علویان و شیعیان نشان داد و چون شیعیان غالباً در اقلیت قرار گرفتند و قدرت حاکمه را در دست نداشتند تحت آزار و اذیت حاکمان قرار می‌گرفتند.

در قرنهای چهارم وپنجم هجری بدلیل گسترش مرزهای جهان اسلام، مسلمانان بیشتر مشغول گسترش فرهنگ اسلام و تقابل فرهنگی با دیگر فرهنگها بودند و این زمینه رشد فرهنگ اسلامی را از غرب آفریقا تا شرق چین مهیا نمود و در این دوران کمتر تقابلی میان فرهنگ شیعی و دیگر تفکرات فرق اسلامی صورت گرفت. تا جایی که پس از گذشت قرنها و بیدار شدن اروپا پس از رنسانس کم‌کم تقابل میان جهان اسلام و مسیحیت شکل گرفت و این دو تفکر به تقابل نظامی وفرهنگی پرداختند. جدای از جنگهای صلیبی که چند قرن میان جهان اسلام و اروپا ادامه داشت، شروع اصلی این رویارویی پس از بازپس‌گیری اندلس توسط اروپائیان از مسلمانان شروع شد. اروپائیان پس از بازپس‌گیری اندلس به علوم مسلمانان که در کتابخانه‌ها و مراکز فرهنگی و دانشگاهی اندلس ذخیره شده بود دست یافتند و شروع به انتقال آنها به مراکز اروپا نمودند و دریافتند برای مقابله با اسلام باید از راه تفکر و فرهنگ خودش وارد شوند. این تفکر باعث شد اروپا از سیاهی قرون وسطی بیرون آید و تحولات اقتصادی، صنعتی، فرهنگی و دینی در جامعه اروپا شکل گیرد. در پیشبرد این تحولات یهودیان اروپا نقش مهمی را ایفا نمودند.

با رسیدن اروپا در دو قرن اخیر به پیشرفت‌های صنعتی و کهنه‌شدن روش استعماری پیشین، دنیای غرب به فکر شکل‌دهی امپراطوری جدیدی افتاد، که بر مبنای عقاید دینی و مذهبی باشد تا بتواند براساس آن چتر استعماری خود را بر کشورهای اسلامی دوباره مسلط نماید.

برای این منظور به بازخوانی پیشگویی‌های کتاب عهدین یهود و مسیحیت پرداختند که در آن به شرایط و علائم آخرالزمان و چگونگی وقوع جنگ آخرالزمان اشاره می‌کرد و اینکه جهان توسط یک منجی نجات خواهد یافت.این پیشگویی آرمان و آمیزه‌ای بود که در تمام ادیان الهی دیده می‌شد و چه روشی بهتر از این می‌توان یافت تا با عقاید مردم همراه شد و آن را معرفی نمود که مردم آرزو دارند.

شکل‌گیری تفکر صهیونیست:

با شکل‌گیری تفکر پروتستانی در مسیحیت و دامن زدن به آمیزه‌های یهود مقدمات شکل‌گیری مکتب صهیونیزم فراهم شد و صهیونیزم فرزند نامشروع دو تفکر یهودیت افراطی و مسیحیت تفریطی شد. این جذب‌ها هنگامی که با جهان اسلام روبرو شدند با استفاده از ابزارهای تبلیغ خود مثل فراماسونرها، روشنفکران غرب‌گرا، مادیگرایان غرب‌ زده، رسانه، سینما، صنعت، تصویر و هزاران راه دیگر به ذهن مردم کشورهای اسلامی این باور را القا کنند که انسان آمریکایی، اروپایی، انسان برتر است، انسان متفکر است، راه او روش او، برتر و کارآمدتر است، او منجی و نجات دهند جوامع دیگر از فقر و بدبختی و عقب‌افتادگی است و راه نجات کشورهای دیگر تنها و تنها کمک گرفتن از این انسان است و با القائات خود، تفکر اروپایی آمریکایی را تفکر برتر و منجی جهان معرفی نمودند.

سیطر صهیونیسم بر رسانه‌های جهان، اکنون بیش از پیش نمایان شده است. صهیونیست‌ها با بهره‌گیری‌ از این سلاح خطرناک، به اجرای ترفند‌های مهلک، بر ضدّ اسلام و مسلمانان می‌پردازند. اگر چه در گوشه کنار جهان اسلام، همواره از گردهمایی‌ها، کنفرانس‌ها و میز‌گردها تصمیم‌های قاطع و... در برابر این ترفندها سخن گفته می‌شود، متأسفانه هم آنها صوری و ظاهری بوده است.(19)

در این جا باید افزود که اگر کاری از پی نمی‌بریم به این سبب است که از عمق کار دشمن آگاه نیستیم یا حدّاکثر کلیاتی می‌دانیم که حتّی با آن نمی‌توانیم برابری کنیم. وقتی می‌گوییم از جزئیات نبرد تبلغاتی دشمن ضدّ خود آگاه نیستیم، منظور این است که پژوهش‌های مستند همراه با نام و نشان و آمار و ارقام را در زمین حقایق چنگ‌اندازی صهیونیسم بر این رسانه‌ها در دست نداریم. وقتی چنین اطلّاعاتی در دست نباشد، به طور مسلّم هیچ گونه مقابل جدّی هم صورت نخواهد گرفت.

برای شناختن دشمنان، به قرآن کریم متوسّل می‌شویم خداوند متعال در کتاب خود، آنان را با این دو آیه شناسانده است:

وَلن تَرضی عَنکَ الیَهودَ وَ لَاالنَصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم.(20)

«هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد تا (به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنان شوی، و) از آیین(تحریف یافته) آنان، پیروی کنی».

لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النَّاسَ عَداوً لِلَّذینَ آمَنُوا الیَهودَ وَ الَّذینَ اَشرَکُوا.(21)

«به طور مسلّم، دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت».

در واقع، منظور از یهودیان، جنبش‌های صهیونیستی و فراماسونری و باشگاه‌های روتاری و لاینز و نام‌های دیگر است که بیش‌تر رسانه‌های جهانی را حتّی در کشورهای بزرگی مانند آمریکا، انگلیس و فرانسه در اختیار دارند. این در حالی است که کمونیست‌ها در زمان قدرت، پیش از فروپاشی بلوک شرق فقط رسانه‌های کشورهایی را در چنگ داشتند که به طور مستقیم زیر نفوذ کمونیسم بودند و غیر از این‌ها فقط نشریاتی را که احزاب کمونیست منتشر می‌کردند، در اختیار داشتند؛ اما مسأله شگفت‌انگیز در این میان، این است که حتّی رسانه‌های مسیحی و کمونیستی هم از چنگ اندازی مستقیم و غیر مستقیم صهیونیست‌ها در امان نمانده‌اند.

اکنون این سؤال مطرح می‌شود که هدف از سیطره بر این رسانه‌ها چیست؟

پاسخ بسیار ساده است. خداوند متعالی در قرآن کریم می‌فرماید:

وَ لایَزالونَ یُقاتِلُونَکُم حَتَّی یَرُدُوکُم عَن دِینِکُم اِن استَطاعُوا.(22)

«... و مشرکان، پیوسته با شما می‌جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیین‌تان برگردانند».

بنابراین، هدف آشکار است و آنان قصد دارند با از میان بردن اسلام، مسلمانان را بار دیگر به سمت کفر و شرک ببرند. با وجود این، ما نیز وظیفه‌ای بر عهده داریم و نباید از کردار و رفتار دشمنان غافل بمانیم باید براساس اصل «دشمن خود را بشناس» عمل کنیم و این نوشتار از این شناسایی سخن می‌گوید.

باید به این نکته توجه لازم را داشته باشیم که صهیونیست‌ها به دلیل اهمیّت جهانی رسانه‌ها و تأثیر آنها در تسلط بر افکار بشر، از همان ابتدای تشکیل صهیونیسم بر این مهم مبادرت ورزیده و برنامه‌ریزی‌های اساسی را در سیطره بر رسانه‌های گروهی جهان انجام داده‌اند.

نخستین کنگره صهیونیسم در سال 1897 میلادی، در «بال» سوئیس به رهبری تئودور هرتزل، مهم‌ترن نقط تحول در شیو شست و شوی مغزی مردم بود. تا آن زمان، یهودیان در نظر جوامع اروپایی چهره‌ای منفی داشتند. دلیل نفرت مردم از یهودیان، قبضه کردن تمام فعالیتهای اقتصادی بود. شاعران و ادیبان اروپایی در بسیاری از آثار خود این چهره را به خوبی ترسیم کرده و در نوشته‌هایشان به مذّمت آنان برخواسته بودند. نمایشنام «تاجر ونیزی»، نوشت شاعر مشهور انگلیسی که در آن، شخصیت شایلوک (تاجر آزمند یهودی) به تصویر کشیده شده بود، یکی از این آثار است.

با تجه به این چهره، طبیعی بود که صهیونیست‌های گرد آمده در کنگر بال، توجه خود را به تحقیق دربار نفرت از شخصیت یهود نزد افکار عمومی معطوف کنند. نظر این عدّه بر این امر مستقر شد که طرح کشور اسرائیل که هرتزل در کتاب خود، دولت یهود در سال1895 میلادی به زبان آلمانی نوشته، با وجود این حسّ تنفّر از یهود نزد ملت‌های آمریکا و اروپا عملی نخواهد شد. ناگفته نماند که هرتزل در طرح خود، کشور اسرائیل را «سنگر مقدم تمدن غرب در برابر بشریت» نامید.

این کنگره، قطعنامه‌ای صادر کرد که به «پروتکل‌های رهبران صهیونیست» معروف شد. در بند دوازدهم این قطعنامه، چگونگی سیطر یهود بر رسانه‌های فراگیر و به ویژه مطبوعات که در آن زمان، قوی‌ترین رسانه شمرده می‌شد، تشریح شده است.(23)

در بند دوازدهم آمده است:

تمام کانال رسانه‌هایی که بازگو کنند اندیشه‌ها است باید به طور کلّی در دست ما باشد.

هرگونه چاپ و انتشارات باید از آن ما باشد. ادبیات و مطبوعات، مهم‌ترین و قدرتمندترین کانال‌های تبلیغاتی و آموزشی است و باید زیر سیطر ما باشد. دشمنان ما نباید رسانه‌ای در اختیار داشته باشند که به وسیل آن، اندیشه‌های خود را بروز دهند. در غیر این صورت باید عرصه را چنان بر آنان تنگ کنیم که نتوانند از طریق این رسانه به ما حمله کنند.

هیچ خبری به هیچ کجا درز پیدا نمی‌کند، مگر این که ما اجازه داده باشیم. برای دستیابی به این خواسته باید بر رسانه‌های خبری که تعدادشان در جهان کم است، سیطره داشته باشیم. در آن صورت تنها خبرهایی که ما انتخاب می‌کنیم، به گوش جهانیان می‌رسد.

ما مطبوعات مختلف با گرایش‌های متفاوت خواهیم داشت. هر کدام از این نشریات طرفدار طایفه‌ای خواهند بود؛ از سلطنت طلب گرفته تا جمهوریخواه و انقلابی و حتّی هرج و مرج طلب. این مطبوعات، مانند «ویشنو» (خدای هندوها) صدها دست خواهد داشت و هر دستی نبض دگرگون شد افکار عمومی جهان را برای ما اندازه خواهد گرفت.

«نشریاتی خواهیم داشت که به ما حمله کنند و با ما مخالفت بورزند؛ اما اتّهامات این نشریه‌های بی‌پایه و بی‌اساس است و از این طریق می‌توانیم افکار عمومی را متقاعد کنیم که هیچ کدام از مخالفین ما برای مخالفت خود دلیل حقیقی ندارند و فقط تهمت می‌زنند.»

«باید در صورت نیاز، توانایی برانگیختن احساسات ملّت و آرام کردن آن را داشته باشیم. ما این کار را هر طور که شد، یعنی با خبرهای راست یا دروغ انجام می‌دهیم. ما خبرها را طوری رواج می‌دهیم که مردم بپذیرند؛ اما پیش از آن باید ببینیم جای پایمان چقدر محکم است. باید مطبوعات مهم و به خصوص مطبوعات ظاهراً مخالف را به دست کسانی بسپاریم که سوء سابقه اخلاقی دارند. در این صورت، اگر این اشخاص نافرمانی کنند، فوراً سوابق آنان را افشا می‌کنیم تا دیگران عبرت بگیرند.»

چند سالی از کنگره بال نگذشته بود که بسیاری از رسانه‌های فراگیر اروپا و امریکا به دست صهیونیست‌ها افتاد و آنان عملیات گسترده‌ای را برای زیباسازی چهر خود نزد افکار عمومی آغاز کردند.

این تلاش‌ها در چهار ده اول قرن بیستم توفیق چندانی نداشت، زیرا تصویر زشت آنان در باورهای مردم ریشه دوانده بود و به این آسانی‌‌ها از بین نمی‌رفت، اما ناگهان بادهایی وزید که فضا را برای اجرای تبلیغات صهیونیستی موافق ساخت. نازی‌ها به رهبری هیتلر به تعقیب یهودیان پرداختند و مطبوعات صهیونیستی، فرصت را غنیمت شمردند و از جوّ موجود بهره‌برداری لازم را جهت تحقّق خواسته‌های خویش به عمل آوردند. آنان از کشتارهای دسته‌جمعی و از کوره‌های آدم‌سوزی داستانها بافتند. این نشریه‌ها صفحات خود را با عکس‌هایی پر کردند که نشان می‌داد مسلسل‌های نازی‌ها، یهودیان را درو می‌کنند یا آنان را به سمت کوره‌های آتش‌سوزی می‌برند. رسانه‌ای صهیونیستی در این کار، بیش‌تر از عکس زنان و کودکان استفاده می‌کردند می‌کوشیدند تا بر چهره‌شان نشانه‌های هراس باش تا حس همدردی ملت‌های اروپا و امریکا را برانگیزند.

باید گفت که هیتلر، هر چند ستم‌هایی بر یهودیان روا داشت، بزرگ‌ترین خدمت را نیز به آنان کرد؛ خدمتی که صهوینیست‌ها هنوز میوه‌های آن را می‌چینند. صهیونیست‌ها از این طریق توانستند احساسات افکار عمومی جهان به ویژه اروپا و امریکا را به نفع خود برانگیزند و کاری کنند که این ملت‌ها در برابر آنان احساس گناه کنند. این احساسات رفته رفته به جایی رسید که زمین تشکیل کشوری برای یهودیان را در سرزمین فلسطین آماده کرد با این شرط که حقوق اهالی فلسطین مراعات شود؛ اما این احساسات نیز دگرگون شد و به جایی رسید که به یهودیان، حق مطلق داده شد و هیچ گونه حقّی برای ملت فلسطین باقی نگذاشتند.(24)

این باور در میان مردم جوامع اسلامی به قدری ریشه دوانیده که تا هنوز هم در بسیاری از مناطق پابرجاست. همزمان با ترویج این باور در میان مسلمانان تحریف عقاید و باورهای دینی آنها نیز شکل گرفته بود و جوامع اسلامی را با خرافه‌پرستی و عقل گریزی و باورهای غلط از دین آمیخته بودند و دین پویا و نقاد اسلام را تبدیل به دینی خمود، بی‌رمق و بی جنب‌و جوش بازگو نمودند که فقط در کنج خانقاه‌ها و روی قبرها تصویری از آن دیده می‌شد.

یکی از باورهایی که استعمارگران با آن مشکل داشتند روحیه و عقید ظهور و در انتظار منجی ماندن بود، که باعث شده بود مسلمانان خصوصاً شیعه در مقابل ظلم و استعمار سرخم فرود نیاورند و همیشه روحی قیام و اعتراض داشته باشند. برای اینکه بتوانند این نیروی اعتراض و قیام در برابر ظلم را خاموش کنند، سعی در تبدیل عقید معترض بودن را به عقید نشستن و منتظر بودن تبدیل کردند.

یعنی شیعه مسلمان منتظر امام منجی و عدالت گستر به جای آنکه خود در راه عدالت و گسترش آن در جامعه تلاش کند و مقدمات ظهور منجی را با اصلاح خود و جامعه مهیا کند، باید در مقابل ظلم ساکت باشد. جامعه را اصلاح نکند و بنشیند تا امام زمان ظهور کند و دنیا را پر از عدل و داد کند. جیمز دارمستر می‌گوید: قومی چنین را [ که هر لحظه منتظر ظهور است و...] می‌توان کشتار کرد. اما مطیع نمی‌توان ساخت.

این افیون استعمار توانست تا یک قرن جامعه مسلمان شیعه را به خواب انتظار فرو برد و به جای مبارزه با ظلم، با ظالم مدارا کند.

در این میان قیامهای بیدارگران علمای شیعه توانست برخی جوامع مسلمان را بیدار کند و تا حدودی در مقابل آنها مقاومت نمایند.

اما به دلیل عدم تمرکز و عدم حمایت گسترده از این حرکتها، روند استعمار فکری و دینی مسلمانان خصوصاً شیعیان ادامه داشت تا رسیدن انقلاب مردمی و الهی جمهوری اسلامی ایران توسط امام خمینی(ره) در پایان قرن بیستم. این انقلاب کلیه مسیرها و راهها و برنامه‌های مسیرحرکت سلطه جهانی صهیونیسم را بر هم زد.

با بیداری اسلامی در ایران، مرحله به مرحله جوامع دیگر نیز از خواب افیونی استعمار زدگی بیدار می‌شدند. و تشیع با مطرح کردن منجی‌گرایی در تفکر خود و مختص کردن آن به خاندان پیامبر، جهان مسیحیت و یهودیت را به چالش کشید و نبود هزار آخرالزمان را بنا نهاد، که نبرد منجیان دروغین در مقابل منجی حقیقی خواهد بود.

صهیونیست‌ها که توانسته بودند با به راه انداختن فرقه‌هایی چون بابیت و بهائیت، انحرافاتی در تفکر منجی‌گرایی شیعه بوجود آورند این بار با تفسیر و تبیین مستدل تری از مقول مهدویت روبرو می‌شدند که ریشه در تفکر اصیل تشیع اثنی عشری داشت که توانسته بود با اتکا به زعامت علمای شیعه جعفری خود را حفظ نموده در هزار سوم با منطقی به روز و به زبان جهانی مطرح شود.

این بار دشمن تشیع و مهدویت علاوه بر عقاید انحرافی و گروههای دیگر مسلمان که شیعیان را رافضی و بدعت‌گذاری می‌دانستند، مسیحیت صهیونیستی و یهودیت صهیونیستی بود که برای تسلط بر جهان می‌بایست، تفکر شیعی را از سر راه برمی‌داشت.

استعمار این بار نیز دست به دامان سلاح قدیمی خود یعنی تحریف و تفرقه زد و با ترویج تفکرات فرقه‌گرایی مثل دامن زدن به سنی و شیعی بودن، دامن زدن به وهابیت افراطی، تحریف مبانی معارف مهدویت مثل ارتباط با امام زمان و نایبان حضرت و رواج خرافه‌پرستی و ظاهر بینی در دین سعی به زانو درآوردن شیعه نمود.

از سوی دیگر با وارد کردن بحث آخرالزمان و منجی‌گرایی در رسانه‌ها و سینمای خود به مبانی اعتقاد به منجی را به نفع خود تفسیر نمود.

این بار شاید سلاح استعمار کارآمدتر باشد به دلیل استفاد به روز از تکنولوژی و فن‌آوری در مبارزه با تفکر مهدویت، مثل ساخت فیلم و مستندهایی مثل فیلمهای «مردی که فردا را دید» و «آرماگدون» و در زمینه تغییر ذهنیّت نسل نوجوان در سراسر جهان با ساخت بازی‌های کامیپوتری ضد اسلام و مهدویت سعی در شکل‌دهی ذهنیت نسل آیند اسلام بر ضد مهدویت می‌باشد.

به هر حال با بررسی روند تاریخی مهدی‌ستیزی در طول تاریخ اسلام به این نتیجه می‌رسیم که در حال حاضر علاوه بر دشمنانی چون وهابیت افراطی، بهائیت و بابیت و فرقه‌های گوناگون انحرافی که به شکلی با تفکر مهدوی در اسلام مخالف هستند و علاوه بر جوامع غیرمذهبی و غیر دینی مثل کشورهای لائیک و کمونیست، مهمترین و بزرگترین دشمن تفکر و حقیقت مهدویت، مسیحیت صهیونیستی و یهودیان صهیونیست هستند که ریشه در همان عداوتهای تاریخی یهود بر ضد اسلام دارند. این دشمنی است که دیگر دشمنان را تقویت و سازماندهی می‌کند مثل شکل‌دهی طالبان در قرن حاضر. شناخت ماهیت، فعالیتها و روشهای این جنبش جهانیِ زیرزمینی تنها راه کار مقابله با مهدی ستیزی در زمان حال است. تحریفی که اسلام و تشیع در زمان حاضر با آن روبرو هستند بسیار گسترده‌تر از تحریفی است که در صدر اسلام در مقابل علویان صورت گرفت. ابعاد آن در سطح کل جهان است و سایه‌های آن بر روی تمام سطوح زندگی بشریت افتاده است.

پی نوشت :

1-مقام معظم رهبری، فصلنام? انتظار، ش 2، ص32 نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، 15/9/

2-حجر، آیه 38.

3-عیاشی، تفسیر، ج2، ص 243؛ اثبات الهداه، ج3، ص551؛ تفسیر صافی، ج1، ص906؛ تفسیر برهان؛ ج2، ص343؛ بحارالانوار، ج60، ص254. علامه سید محمدحسین طباطبایی، روایت دیگری را به همین مضمون از تفسیر قمی آورده، در دنباله آن می‌فرماید: روایات وارد شده ازاهل بیت علیهم السلام در تفسیر اکثر آیات قیامت که گاهی آیات را به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و گاهی به رجعت و گاهی به قیامت تفسیر می‌کند، شاید بدین لحاظ است که این سه روز در ظاهر شدن حقایق شریکند؛ هرچند از حیث شدت و ضعف با هم اختلاف دارند؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص184؛ الرجعه فی احادیث الفریقین4

4-مبانی فراماسونری، گروه تحقیقات علمی ترکیه، ترجمه: جعفر سعیدی، ص114.

5-مبانی فراماسونری،گروه تحقیقات علمی ترکیه، ترجمه: جعفر سعیدی، ص114.

6-گزارش مفصل آن را نک: ابن ابی الحدید، ج11، ص43 به بعد. تحلیل چرایی و جگونگی و پیامدهای این حرکت را بنگرید، علیرضا مسجد جامعی، زمینه‌های تفکر سیاسی در دو قلمرو شیعه و سنی، ص101ـ111 ؛ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص621ـ 627.جالب اینکه وقتی از مروان سؤال می‌شود که «چرا دست به این کارها می‌زنید؟ وی می‌گوید برای رسیدن به مراد چاره‌ای جز این نداریم».

7-ابن ابی الحدید، ج2، ص200؛ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص 1 به بعد.

8-جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص93؛ به نقل از رسائل خوارزمی، ص164.

9-خوب است بدانیم نه تنها در بیشتر اعتراض‌ها قیام‌ها و شورش‌هایی که بعد از شهادت امام علی علیه السلام علیه امویان به وقوع پیوست ردپایی از شیعیان به چشم می‌خورد بلکه عباسیان نیز در آغاز با شیعه نمایی توانستند سقوط نکبت بار خلافت اموی را رقم بزنند. درست است که بُعد سیاسی تفکر شیعی تا ایام امام باقر علیه السلام به دیگر ابعاد غلبه داشت و شیعه در قرن نخست به عنوان جماعتی مذهبی و مکتبی کلامی و حقوقیِ متمایز ظهورِ برجسته‌ای نداشت، اما آنچه موجب حساسیت بیشتر امویان می‌شد همین اندیشه سیاسی شیعیان و اعتقاد آنان به برتری خاندان نبوت بود. چرا که امویان کسانی نبودند که دغدغه کسب مشروعیت دینی داشته باشند و نیاز هم بدان نداشتند. گو این که آنان از سوژه‌های مذهبی، بهره سیاسی می‌بردند و گاهی آن را مطرح می‌کردند اما آنچه اهمیت داشت حفظ قدرت سیاسی بود و بس.

10-تفصیل آن را بنگرید: ابن اعثم، الفتوح ج5 و نیز جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ص508، احمد امین ضحی الاسلام، ج3، ص276ـ

11-احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص280ـ 281.

12-تاریخ سیاسی عصر غیبت امام دوازدهم، ص62ـ 64؛ جعفریان، حیات فکری ـ سیاسی ـامامان شیعه، ص363 تا366.

13-اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین،ص185 به بعد ؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص370

14-بحارالانوار، مجلسی، ج1، ص349.

15-درباره اختلافات و مشاجرات نفس زکیه با امام صادق علیه السلام، نک : کلینی، ج1، ص358؛ ج2، ص155؛ ج3، ص507؛

16-کلینی در اصول کافی درباره برخورد صاحب این قیام با امام صادق علیه السلام گزارشی آورده است که نقل آن مناسب می‌نماید:«... در این هنگام محمد بن عبدالله ظهور کرد و مردم را به بیعت خود دعوت نمود و من سومین کسی از بیعت‌کنندگانش بودم. مردم اجتماع کردند... چیزی نگذشت که امام صادق علیه السلام را آوردند و در برابرش نگه داشتند. عیسی بن زید به او گفت: أسلم تسلم(تسلیم شو تا سالم بمانی) امام صادق علیه السلام فرمود: مگر تو بعد از محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیغمبری تازه آورده‌ای؟ (محمد صلی الله علیه و آله و سلم در نامه‌های خود به سلاطین کفار می‌نوشت: أسلم تسلم) محمد گفت: نه، بلکه مقصود این است که : بیعت کن تا جان و مال و فرزندانت در امان باشند و به جنگ کردن هم تکلیف نداری. امام صادق علیه السلام فرمود: من توانایی جنگ و کشتار ندارم و به پدرت دستور دادم و او را از بلایی که او را احاطه کرده بود برحذر داشتم ولی حذر در برابر قدر سودی نبخشد. پسر برادم! به فکر استفاده از جوان‌ها باش و پیران را واگذار.محمد گفت: سن من و سن تو خیلی نزدیک به هم است. امام صادق علیه السلام فرمود: من در مقام مبارزه با تو نیستم و نیامده‌ام تا نسبت به کاری که در آن مشغولی بر تو پیشی گیرم. محمد گف: نه به خدا، ناچار باید بیعت کنی. امام صادق علیه السلام فرمود: من حال بازخواس و جنگ ندارم،همانا من می‌خواهم به بیابان روم، ناتوانی مرا باز می‌دار و بر من سنگینی می‌کند تا آنکه بارها خانواده‌ام در این باره به من تذکر می‌دهند ولی تنها ناتوانی مرا از رفتن باز می‌دارد، تو را به خدا و خویشاندی میان ما سوگند که مبادا از ما روبگردانی و ما به دست تو بدبخت و گرفتار شویم. محمد گفت: اباعبدالله! به خدا ابوالدوانیق یعنی ابوجعفر منصور درگذشت. امام صادق علیه السلام فرمود: از مردن او با من چکار داری؟ گفت می‌خواهم به سبب تو زینت و آبرو پیدا کنم. فرمود: بدانچه می‌خواهی راهی نیست، نه به خدا ابالدوانیق نمرده است، مگر اینکه مقصودت از مردن به خواب رفتن باشد. محمد گفت: به خدا که خواه ناخواه باید بیعت کنی و در بیعتت ستوده باشی، حضرت به شدّت امتناع ورزید، و محمد دستور داد تا امام را به زندان ببرند.(کافی،ج 1، کتاب الحجه، ص358ـ 366).

17-جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص70.

18-برای اطلاع از احادیث مهدویت نک: لطف‌الله صافی، منتخب الاثر.

19-جهان زیر سلطه صهیونیست، ص66، به نقل از :حکم غیابی؛ ترجمه م. ح روحانی، ص158 و 159.

20-بقره(2)، 120؛ ترجمه ناصر مکارم شیرازی

21-مائده(5)، 82؛ ترجمه ناصر مکارم شیرازی.

22-بقره(2)، 217؛ ترجمه ناصر مکارم شیرازی.

23-زیاد ابوغیمه، فصلنامه وقف میراث جاویدان، ص135.

24-عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، علی جدید بناب ص 78. 

 

 

منبع: موسسه مطالعات فرهنگی طلوع

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد