نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

نظم نوین جهانی (New World Order)

زمینه سازی ظهور ، بررسی علائم ظهور، شناخت شیطان و دجال ،مبارزه با صهیونیزم جهانی

دوئل مختار با حرمله؛ حقیقت یا تحریف

در قسمت سی‌ام سریال پربیننده «مختارنامه»، داوود میرباقری در روایتی احساسی، گلوی «حرمله»‌ را پاره کرد تا مرهمی باشد بر دیدگان خون‌بار عاشقان «علی اصغر». اما این روایت تا چه میزان بر شواهد تاریخی استوار است؟

به گزارش فارس، شب گذشته (جمعه ‏شب) و در قسمت سی‌ام مجموعه تلویزیونی مختارنامه، «حرملة‌بن کاهل» یکی از شقی‌ترین قاتلان دشت کربلا و سرسخت‌ترین دشمن مختار به سزای اعمال جنایتکارانه‌اش رسید. 

 

 

در قسمت سی‌ام سریال پربیننده «مختارنامه»، داوود میرباقری در روایتی احساسی، گلوی «حرمله»‌ را پاره کرد تا مرهمی باشد بر دیدگان خون‌بار عاشقان «علی اصغر». اما این روایت تا چه میزان بر شواهد تاریخی استوار است؟

به گزارش فارس، شب گذشته (جمعه ‏شب) و در قسمت سی‌ام مجموعه تلویزیونی مختارنامه، «حرملة‌بن کاهل» یکی از شقی‌ترین قاتلان دشت کربلا و سرسخت‌ترین دشمن مختار به سزای اعمال جنایتکارانه‌اش رسید.

او که دو مرتبه از دست مأموریان مختار ثقفی گریخته بود، ‌این بار توسط انبوهی از خونخواهان حسین علیه السلام محاصره شد تا مجبور به مبارزه با مختار باشد. حرمله و مختار،‌ چهر‌ه در چهره هر دو با یک خنجر رو در روی هم قرار گرفتند تا بینندگان تلویزیونی، دوئلی به سبک فیلم‌های وسترن اسپاگتی را شاهد باشند. دوئلی که به سود مختار به پایان رسید و خنجر وی گلوی حرمله را درید تا شاید آبی باشد بر دل‌های تفتیده همه آن‌هایی که سال‌هاست بر گلوی چاک‌چاک طفل شیرخواره می‌گریند.

اما جدای از تکنیک‌های سینمایی،‌ آیا این روایت با نقل‌های تاریخی هم‌خوانی دارد؟
با نگاهی به متون موجود، پاسخ سؤال «خیر» است!

در یکی از معتبرترین کتب حدیثی، یعنی؛ «امالی» شیخ طوسی به نقل از منهال‌بن عمرو آمده است: وقتی از مکه بر می‌گشتم، بر امام زین‌العابدین (ع) وارد شدم. به من فرمود: «ای منهال! حرملة بن کاهل اسدی، چه می‌کند؟».
گفتم: او در کوفه زنده بود که من آمد.

امام (ع) دستانش را کامل بالا آورد و فرمود: «خداوندا! داغی آهن را بر او بچشان. خداوندا! داغی آهن را بر او بچشان. خداوندا! داغی آتش را بر او بچشان»

به کوفه آمدم. مختار، پیروز شد و امور را به دست گرفت، و او دوست من بود. من چند روزی در خانه‌ام بودم تا این که رفت و آمد مردم، تمام شد. سوار بر مرکب شدم و به سوی مختار رفتم او را در بیرون خانه‌اش دیدم.

گفت: ای منهال! در دوران حکومت ما، پیش ما نیامدی و برای آن، به ما شادباش نگفتی و در آن با ما همکاری نکردی؟

به او اطلاع دادم که در مکه بودم و اکنون آمده‌ام. با او قدم زدیم و حرف زدیم تا به کِناس (محله بنی اسد) رسیدیم. مختار ایستاد، گویی که در انتظار چیزی است. جای حرملة‌بن کاهله، به مختار اطلاع داده شده بود و او کسی را در پی حرمله فرستاده بود. مدتی نگذشت که گروهی می‌آمدند که پا بر زمین می‌کوبیدند و نیز گروهی که می‌دویدند، تا این که گفتند: ای امیر! مژده باد که حرملة‌بن کاهل، دستگیر شد!

طولی نکشید که او را آوردند. وقتی مختار به حرمله نگاه کرد، گفت: ستایش، خداوندی راست که تو را در دسترس قرار داد!

آن گاه گفت: جلاد، جلاد!

جلادی آوردند. مختار به وی گفت: دستانش را قطع کن پس دستانش قطع شد.
آن گاه به او گفت: پاهایش را قطع کن. پاهایش هم قطع شد.
آن گاه گفت: آتش، آتش!
آتش و نی‌هایی را آوردند و حرمله را در آن انداختند و آتش با او شعله کشید.
گفتم: سبحان‌الله!
به من گفت: ای منهال! تسبیح گفتن، خوب است؛ اما تو برای چه تسبیح گفتی؟
گفتم: ای امیر! در این سفرم، هنگامی که از مکه بر می‌گشتم، بر علی بن الحسین (ع) وارد شدم. به من فرمود: «ای منهال! حرملة‌بن کاهل اسدی، چه می‌کند؟»
گفتم: در کوفه زنده بود که من آمدم. پس دستانش را کاملاً بالا آورد و فرمود: «خداوندا! داغی آهن را به او بچشان. خداوندا! داغی آهن را به او بچشان. خداوندا! داغی آتش را به او بچشان».
مختار به من گفت: از علی بن الحسین شنیدی که این را می‌گفت؟
گفتم: به خدا سوگند، شنیدم که چنین می‌گفت.
مختار از مرکبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده‌ای طولانی به جا آورد و سوار که شد، حرمله سوخته بود. با هم سوار شدیم و حرکت کردیم و به مقابل خانه‌ام رسیدیم. گفتم: ای امیر! اگر صلاح بدانی، تشریف فرما شوی و بر من منت بگذاری و نزد من فرود آیی و از غذای من بخوری.
مختارگفت: ‌ای منهال! به من می‌گویی که علی‌بن الحسین (ع) چهار دعا کرد و خداوند، آن را به دست من به اجابت رساند و آنگاه مرا دعوت به خوردن می‌کنی؟! امروز، روز روزه است،‌ برای سپاس‌گزاری از خدا به خاطر توقیفی که به من داد که این کار را بکنم.
حرمله، همان کسی است که حامل سر امام حسین (ع) بود.

منابع دیگر از جمله «الامالی» شجری (به نقل از بشربن غالب اسدی) شبیه این روایت را بیان کرده‌اند. 

 

منبع: فارس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد