عوامل بسیاری همزمان با هم باعث رشد و گسترش این نگرش و جذب مردم بودند که جملگی را در کتاب تازه تألیف «غرب و آخرالزّمان» آوردهام. در آن سالها، بر اساس نظرسنجی مؤسّسة «گالوپ»، 70 میلیون آمریکایی ایستگاه تلویزیونی مذهبی مشاهده میکردند. ایستگاه تلویزیونی پت رابرتسون، از طریق برنامة «باشگاه هفتصد» 5 میلیون و جری فالول از طریق برنامة «ساعتی از انجیل زمان» 6/5 میلیون بیننده را جذب کرده بودند.
با فروکش ماجرای پر سر و صدای مصداقیابی برای شخصیّت «شعیب بن صالح» که به مدّت
یکی دو ماه سر و صدای همه را برانگیخت تا آنجا که با زمین خوردن حریف صاحبِ ادّعا
هر رهگذری از دور و نزدیک برای خالی نبودن عریضه دستی در کار وارد ساخت و سنگی
پرتاب کرد، دفتر بحثی با عنوان «شرایط ظهور و علائم ظهور» و پس از آن «مصداقیابی و
مصداقسازی» را گشودم. البتّه قریب به پنج یا شش ماه پیش از ماجرای لوح فشردة «آیا
ظهور نزدیک است» از طرق مختلف و از جمله همین برنامة رادیویی از پیامدهای
«مصداقیابی عجولانه دربارة شخصیّتهای مثبت یا منفی واقعة شریف ظهور» مفصّل سخن
گفته بودم.
جملة منتقدان، به رغم وارد آوردن همة سرمایة خود به میدان، ملودی
ثابتی را نواختند و جملاتی را مکرّر بیان داشتند.
عبارات «تعیین وقت برای ظهور
جایز نیست»، «تعیین کنندگان وقت دروغ گویانند» و «مستندات روایات ارائه شده قابل
نقد و بررسی است». به عنوان جان مایة اصلی همة نقدهای ارائه شده قابل شناسایی است.
دست آخر هم خلق روزگار به این نتیجه رسیدند که دست مردان سیاسی در تولید اثر در کار
بوده و جملگی نفس راحتی کشیدند که واقعة شریف ظهور و نشانههای ویژة آن چندان محلّ
اعتبار نیستند و تا تجربة آن راه درازی در پیش است. به کار و بار خود بپردازیم و
این بحثها را به چند نفر خبره بسپاریم تا به وقتش ما را از واقعه با خبر
کنند.
در همین جا عرض کنم: بنده هم خبرة این مباحث نیستم و صلاحیّت تشخیص
صحیح و سقیم را ندارم؛ امّا نکتهای دارم و آن را عرض میکنم.
«بیش از پنجاه
سال از مطالعة جدّی دربارة موضوع و مصداق واقعة ظهور منجیّ موعود و گفتوگو دربارة
عرض و طول وقایع مرتبط با آن»، در مقایسه با فعّالیتهای گستردة مراکز مطالعاتی غرب
عقب ماندهایم. با این تأخیر بزرگ، به ناگهان از خواب جسته و بیآمادگی و در هول و
هراس به میان میدان پریدهایم، از همین رو در میان افراط و تفریط در خلجان و هیجان
به سر میبریم.
دلایل خودم را برای این تأخیر جدّی در حوزههای مختلف عرض
خواهم کرد.
ابتدا عرض کنم که: این تأخیر جدّی مربوط به گفتوگوی عمومی
مهدوی، داشتن منابع و مصادر، تألیف و تصنیف کتب و انتشار آثار مکتوب نمیشود.
و
حتّی به سابقة گفتوگو از منجیگرایی هم برنمیگردد. مسیحیان هم از نظر سابقة
تاریخی و هم به دلیل محوریّت دو مبحث مهم «بشارت و نجات» در کلّیة مباحث کلامیشان
در مباحث آیندهشناسی و آخرالزّمان از ما پیشترند.
این تأخیر به «رویکردهای
اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما به مهدویّت و آخرالزّمانشناسی» و «انجام مطالعات
سازمانیافته و استراتژیک» در این باره برمیگردد. البتّه مسئول این تأخیر هم عموم
مردم و عوام مردم نیستند.
ساکنان شرق اسلامی آنگاه که آسمان و آسمانیان را
با همة ویژگیهای لاهوتی، فرهنگی و تمدّنیاش یله کردند و در پی تجربة تمدّن،
مدرنیته و توسعه در پی غرب افتادند برای درک ادب و ادبیات مربوط به این امر هم همّت
بزرگ به خرج ندادند، چنان که هیچگاه صاحب مراکز جدّی و اصیل ویژة مطالعات
استراتژیک نشدند و «مطالعه دربارة آینده» را جدّی نگرفتند و برای فراهم آوردن
مقدّمات دستیابی به مدرنیتة واقعی ـ و نه صنعت مونتاژ و خرید محصولات صنعتی مدرن ـ
هم اقدامی اساسی نکردند.
اجازه دهید ابتدا دلایل خودم را برای اثبات تأخیر
حدّاقل پنجاه سالة شرق اسلامی و از جمله ساکنان شیعهخانة امام زمان(ع) در پرداختن
به موضوعات «جهان آینده و آیندة جهان»، «منجیگرایی» و «آخرالزّمان» عرض کنم.
نباید از این نکته غفلت داشت که:
تصمیمگیری دربارة نحوة مواجه شدن با
وقایع سالهای بحرانی قبل از ظهور، ایجاد آمادگی برای اخذ استراتژیهای بازدارنده،
فراهم آوردن تمهیدات برای مهیّا ساختن مردم و شناسایی نقطه عطفها و شخصیّتهای
مؤثّر در وقایع مهمّ پیش رو، جملگی در گرو آن مقدّمات سهگانة سابق الذّکر است،
یعنی «مطالعه دربارة آیندة جهان، منجیگرایی و آخرالزّمان» است.
بنیادگرایان
مذهبی ساکن «ایالات متّحدة آمریکا» که امروزه افسار مرکب سیاستمداران و حتّی مردان
نظامی غرب را در جهش به سوی آخرین رویارویی آخرالزّمانی قبل از ظهور حضرت مسیح(ع)
در اختیار دارند، قبل از ورود به دهة پنجاه از قرن بیستم میلادی، یعنی بیش از 60
سال پیش، فصل جدید از کتاب «بازگشت مسیح و فراهم آوردن زمینههای ظهور منجیّ موعود»
را گشودند.
این کلام به هیچ روی ناظر بر حقیقی دانستن دریافت و عمل آنان در هیچ
حوزة نظری و عملی نیست.
آنها ابتدا وارد فاز فعّالیت فرهنگی موضوع شدند و در
پی آن گامهای سیاسی و نظامی را برداشتند. امیدوارم سخنم کسی را نیازارد و ذهنی را
نیاشوبد.
• تأسیس اتّحادیة ملّی «ایوانجیلی» برای اعزام گروههای مبلّغ
مذهبی و نفوذ کشیشان که از ظهور حضرت مسیح(ع) سخن میگفتند به اوایل دهة چهل، یعنی
1943 م. برمیگردد. در آن زمان آنان 43 تجمّع کلیسایی و صد کلیسا را در اختیار
گرفتند.
• بنیادگرایان با تلاش بسیار در سال 1960 م. با کسب اجازة خرید زمان
ایستگاههای رادیویی و راهاندازی رادیوهای محلّی تبلیغات خود را گسترش دادند. با
گذشت زمان آنها در آخرین دهه از قرن بیستم میلادی، یعنی سالهای 96 و 97 م. صاحب
104 ایستگاه تلویزیونی، 1006 کانال تلویزیونی کابلی، 1300 انتشاراتی، 7000
کتابفروشی در سراسر آمریکا با فروش سالانه سه میلیارد دلار شدند.
آقای بیلی
گراهام، به عنوان یکی از سخنوران پر قدرت تبشیری، از اواخر دهة چهل میلادی، سفر
تبشیری خودش را آغاز کرد و با نفوذ در میان جوانان و تأسیس سازمان «جوانان مسیح»
جمع کثیری از جوانان آمریکای شمالی را جذب کرد و در سال 1956 م. یعنی نزدیک 50 سال
پیش، مجلّة «مسیحیّت امروز» را منتشر ساخت و البتّه سفرهای تبشیری بیلی گراهام و
راهاندازی مجلّه، آغازی بود برای گسترش فعّالیت آموزشی و تربیت مبلّغ مذهبی ویژة
بنیادگرایی.
بنیادگرایان قبل از تجربة قرن 21 م. یعنی آخرین سالهای دهة
1990 م. بیش از 257 دانشگاه و کالج وظیفة تربیت هزاران مبلّغ زبردست و مسلّط را
عهدهدار بودند. در آن سال یکصد هزار نفر مبلّغ انجیلی در تمامی ایالات متّحدة
آمریکا و از آنجا تا عموم کشورهای آسیای شرقی مشغول فعّالیت بودند.
آنان را
میتوان پیشقراول برگزاری همایشها و تجمّعهای چند هزار نفره با موضوع و محتوای
مذهبی و آخرالزّمانگرایی دانست.
عوامل بسیاری همزمان با هم باعث رشد و
گسترش این نگرش و جذب مردم بودند که جملگی را در کتاب تازه تألیف «غرب و
آخرالزّمان» آوردهام. در آن سالها، بر اساس نظرسنجی مؤسّسة «گالوپ»، 70 میلیون
آمریکایی ایستگاه تلویزیونی مذهبی مشاهده میکردند. ایستگاه تلویزیونی پت رابرتسون،
از طریق برنامة «باشگاه هفتصد» 5 میلیون و جری فالول از طریق برنامة «ساعتی از
انجیل زمان» 6/5 میلیون بیننده را جذب کرده بودند.
شبکة تلویزیونی و رادیویی
مسیحی CBN نه تنها در سراسر ایالات متّحدة آمریکا، بلکه 60 کشور خارجی را زیر پوشش
خود دارد.
به این مجموعه، کمپانیهای فیلمسازی، شبکههای اینترنتی و تولید
هزاران گونه لوح فشرده، کتاب و نشریات را بیفزایید تا دریابید چرا عرض کردم در بخش
فرهنگی و در موضوع و محتوایی «منجیگرایی، موعودگرایی و آخرالزّمان» حدّاقل پنجاه
سال تأخیر ورود داریم.
بد نیست بدانید که پر هزینهترین فیلم تاریخ سینمای
غرب با موضوع و محتوای آخرالزّمان ساخته شده است و در همان حال پرفروشترین فیلم
تاریخ سینمای غرب را هم فیلمهای آخرالزّمانی به خود اختصاص
دادهاند.
جستوجوی واژگان و اصطلاحاتی چون Apokalipus (آخرالزّمان) و
Antichristos (آنتیکرایس)، ضدّ مسیح، مسیح از طریق موتور جستوجوگر گوگل و تنها
در زبان انگلیسی شما را مواجه با بیش از 200 میلیون صفحه مطلب میکند.
• این
همه در حالی است که در تمام کشورهای اسلامی، حتّی یک برنامة جاذب و پر قدرت با ضریب
نفوذ بالا در میان جوانان با موضوع و محتوای آخرالزّمان، مهدویّت، منجیگرایی و
آیندة جهان وجود ندارد.
• در هیچ یک از دانشگاهها و دانشکدههای این کشورها
حتّی دو واحد درس اختیاری با این موضوع و محتوا یافت نمیشود. حتّی گرایش فرعی در
یکی از رشتههای الهیّات در این باره نیست.
• حجم و کمیّت صفحات کتب درسی رسمی
با همة عرض و طول و مندرجات، حتّی حاوی 15 صفحه مطلب پژوهشی، مبتنی بر منابع دینی و
متّکی به ادبیّات روز در حوزة مهدویّت نیست.
عمر تأسیس دانشکدههایی تخصّصی
در دانشگاههای وابسته به واتیکان با گرایش آخرالزّمانشناسی و هزارهگرایی که به
دانشآموختگان مدرک دکترا و پرفسوری میدهند به یکصد سال میرسد.
این همه را
بیان کردم تا حجّتی برای این ادّعا باشد که حدّاقل پنجاه سال در ساحت گفتوگوی
فرهنگی در حوزة منجیگرایی، آخرالزّمان و ظهور موعود در مقایسه با بنیادگرایان
انجیلی غرب و به ویژه ایالات متّحدة آمریکا که نقش عمدهای را در تغییرات و تحوّلات
سیاسی و حتّی نظامی شرق اسلامی (با رویکرد آخرالزّمانی) ایفا میکنند، عقب
ماندهایم.
همین تأخیر و فقدان تجربه و شناسایی شرایط ما را مستعدّ ناتوانی
در درک درست شرایط و تحوّلات عارض بر جهان و از جمله شرق اسلامی ساخته و از دیگر
سو، باعث غلتیدن ما در رویکردهای افراطی و تفریطی نیز شده است.
اگر خدا بخواهد
سخن را تا ارائة تحلیل کامل دربارة آنچه که در جریان است ادامه خواهم داد.
انشاءالله
اسماعیل شفیعی سروستانی
موعود